شبیه ِ هایکو.. از عباس حسيننژاد
1
آی می چسبد زمستان
به صرف ِ
کلمه آغوش!
2
چه ذوقی دارم
که حتا یک دقیقه بیشتر
در خواب منی!
3
از تو
شبی جا مانده در من
که صبح نخواهدشد!
4
نمیآیی
که اینهمه را
از پیش پای من برداری!
Printable View
شبیه ِ هایکو.. از عباس حسيننژاد
1
آی می چسبد زمستان
به صرف ِ
کلمه آغوش!
2
چه ذوقی دارم
که حتا یک دقیقه بیشتر
در خواب منی!
3
از تو
شبی جا مانده در من
که صبح نخواهدشد!
4
نمیآیی
که اینهمه را
از پیش پای من برداری!
مثل همان بالایی.. عباس حسيننژاد
5
شعری تراویده
از لبانت
روی پیشانیم!
6
آنک بهشت
که تو روبروی منی
با جهنم آغوشت!
7
به آرامی قویی
در دریاچه پاییزی
از خواب من گذشتهای!
8
دوستی با تو
جهان را با من
مهربان میکند!
9
شرابی مینوشم
شبانه و دیرسال
از شعر لبانت!
10
از همه سو هجوم میآورند
خاطرهها
کلافهگی در رختخواب!
11
از عشق که بگذریم
پناهگاه آغوشت کجاست
در این سرمای پاییز!
12
تو زیباتری
یا
این پاییز ِ رسیده؟
13
دوستت دارم؛
این تعارف نیست
زندگی ِ من است!
14
دوستت دارم؛
این تعارف نیست
زندگی ِ من است!
15
پيشاني ام
متبرك شده
به داغي بوسه اي!
16
سهمگيني ِ تماشاي ِ
چشم هاي كسي
در تنهايي ِ يك پاييز!
..رضا احسان پور
1
خون گریه؛
ترکیـــــــد؛
انار دلــــم …
2
قرار ما بی قراری بود؛
نه قرار.
دلم …
3
دریغ که دریغ میکنی؛
خودت را …
4
برای تو،
کاسهی چشمم هاون است و
اشکم آب …
5
برف پاک کن،
عاشق برف است؛
تابستانها دق میکند …
6
با دور شدن از من؛
باز به خودم میرسی …
7
چقدر خوب،
بد شده ای …
رفتی
سیگارم که تمام شد
زمستان امد.
سيد رضا علوي از آن جمله شاعراني است كه كمتر از او اثري در مطبوعات به چاپ رسيده. اين شاعر تلاش كرده است كه تاكنون بدون توجه به زير و بم هاي مربوط به حوزه شعر راه خود را دنبال كند. تاييد پيشكسوتان بعد از چاپ اولين كتاب او نشان دا د كه جامعه ادبي از دير باز نگاهي جدي به دنيا شعري او داشته است. علوي در كتاب آخر خود سري به جهان هايكوها زده است.
شما سعي كردهايد كه هايكوهايتان در طيف و فضايي ايراني باشد، اما تصويري روي جلد و تصاوير كتاب، حالوهواي هايكوهاي ژاپني را تداعي ميكند، چرا؟
از آنجا كه مبدا شعر هايكو ژاپنيها هستند و اين قالب شعري در اواخر قرن 19 توسط «ماسا اكاشيكي» نامگذاري و سرانجام توسط ماتسوئو بانشو (1694 - 1644) به شكل فعلي خود درآمده و بهجز او كه استاد مسلم هايكوست و هايكوي (بركه كهن) او مشهورترين هايكوي جهان است، ايسا و باسون نيز در سرودن هايكو شهرت جهاني دارند. از اين منظر است كه هايكو جداي از نام ژاپني در جهان ناشناس است و هايكوها در همنشيني با اين تابلوهاي نقاشي كه وامگرفته از آثار گرانبهاي استاد احمد ابوطالبيان قزويني است، هر يك براي خود فصلواژهاي مستقل دارند كه ميتوانند مفهوم واقعي هايكو را به خواننده القا و تداعي كنند اما من سعي كردهام هايكوهايم را كمتر گرفتار فصلواژه كرده و به همان سبك و سياق شاعران مدرنژاپني كه خود را ملزم به رعايت طابقالنعل بالنعل از فصلواژه نميكنند، آزادي بيشتري براي شناخت و شكار لحظههاي پروانه پيدا كنم كه اميدوارم حد اعتدال را رعايت كرده باشم وگرنه هايكوها ميتوانست از فصلواژه دورو به «هايكوعت»، شعرهاي علمي – تخيلي متمايل شده كه ديگر نه از تاك نشان ميماند نه از تاكنشان. (هايكوعت – شعرهاي علمي- تخيلي) ابداع تام برينك در سال 1995 است كه بيشتر جنبه مينيماليسم (جزءنگري) آن مورد توجه است.بركه كهنبا توجه به اينكه گونه هايكوها ريشه در شعر ژاپني دارند، اصولا نام بردن از اين قالب شعري خودبهخود نظرها را معطوف به كشور ژاپن ميكند، باور شما اين نيست كه استفاده از اين ژانر شعري جوابگوي نيازهاي شعر جوانان و مخاطبان ايراني نيست؟
جهيدن غوكي
صداي آب
برکه کهن - باشو
هايكو در قرن 16 ميلادي بهصورت قالبي مستقل و موثر در شعر ژاپني تولد يافت و از همان آغاز غربيها بهويژه ايماژيستها پيش از همه از اين گونه شعري استقبال كردند. از شاعران سرشناس جهان كه از هايكو الهام گرفتند ميتوان از: ازراپاند، پل الوار، پل كلودل و پاز، شاعر مشهور مكزيكي (برنده جايزه نوبل سال 90) نام برد. همچنين در ايران بيش از نيم قرن است كه هايكو از طريق ترجمه احمد شاملو رواج يافته و شاعراني چند در اين قالب شعر سرودهاند. درحالحاضر هايكو مشهورترين و كوتاهترين گونه شعري جهان است كه از انحصار ژاپنيها خارج و ميتواند مخاطبان خود را در تمام دنيا منجمله ايران پيدا كرده و با آنان ارتباط برقرار كند.
از نگاه شما جايگاه و خاستگاه امروزي هايكو در جهان و كشور چگونه است؟
همانطور كه يادآور شدم پس از آنكه هايكو در قرن 16 بهصورت ژانر مستقل در شعر ژاپني تولد يافت، همزمان در شعر غربي از آن استقبال شد و چون قالب هايكو كوتاه است مجال براي خودنمايي و ايجاد آهنگ تصنعي به شاعر نميدهد و غالبا تكانديشه، تكتصوير و تكاحساس است كه ميتوان آن را به مينياتوري از كلمات خوشنقش و خوشتصوير تعبير كرد و در واقع بيشتر به رمانتيسم رو ميكند با تكيهاي از رويا، خيال يا فرابيني و بيشتر به اشارت تكيه دارد تا به عبارت، به شكار لحظهها ميرود، از همينرو سرايندگان و مخاطبانش را به اين قالب شعري علاقهمند و سوق ميدهد. معناي نهان و بهرهوري از زمان هم از ديگر مولفههاي اين شعر است. اخيرا كه در استراليا بهسر ميبردم، توانستم به اكثر منابع شعري هايكو دسترسي و قمست عمدهاي از آنها را جهت ترجمه و ارائه به علاقهمندان اين گونه شعري به ايران بياورم، شاهد استقبال علاقهمندان به فراگيري زبان بهمنظور درك مفاهيم شعر هايكو به زبان مادرياش بودم.
وجه غالب هايكوهاي ژاپني طبيعتگرايي است، آيا شما در سرودن هايكوهايتان به همين شيوه عمل كردهايد يا نگاه متفاوتي را آزمودهايد؟
هايكو از 17 هجا (سيلاب) يعني از سه واحد پنج، هفت و پنجتايي تشكيل شده كه علاوهبر 17 هجا بايد داراي نشانه فصلي و استقلال معنايي نيز باشد. نشانههاي فصلي (طبيعتگرايي) شامل پنج گروه بهاري، تابستاني، پاييزي، زمستاني و نوروزي است.
بهار واژه: شكوفه گيلاس و گل كامليا
تابستان واژه: سنجاقك، قورباغه
پاييز واژه: خرمالو، سرماي شب
زمستان واژه: برف
نوروز واژه: پايان سال
نظر به اينكه «فصلواژه» يكي از اركان شعر هايكو محسوب ميشود، شاعران مدرن ژاپني نوعي احساس التزام و انقياد ميكردند كه اختيارات شاعرانه را از آنها سلب ميكند، همين امر موجب سرودن هايكوهايي بدون فصلواژه شد كه معروفترين اين نوع هايكوسرايان: «هوسايي» و «سانتوكا» بودند كه به شاعران موج نوي ژاپني شهرت دارند. من هم بيشتر از اين روش و در حد متعارف از فصلواژه هايكوهايم را نوشتهام. هايكوهايي به مقتضاي شرايط اقليم، فرهنگ و مشخصههايش كه علاقهمندان به اين نوع قالب شعري كه كوتاهترين شعر نظاممند جهان است و بهويژه منتقدان بايد آنها را در بوته نقد و بررسي خود قرار دهند.
اگر قرار باشد قالبهايي از شعر فارسي را به هايكو تشبيه كنيم چه قالبي قرابت بيشتري به هايكو دارد؟
استناد ميكنم به نقد استاد بهاءالدين خرمشاهي بر دفتر «هايكوها از يك پدر و مادرند»، «در فرهنگ شعر قديم و جديد فارسي شعر كوتاه فراوان داريم، از جمله رباعي، دوبيتي و حتي غزل. رباعي و دوبيتي كه تاريخي بلندتر از يك هزاره در شعر ما دارد نمونههاي اعلاي شعر كوتاه است. همچنين در شعر قديم و جديد رباعي به هم پيوسته وجود دارد. نمونه قديمياش مختارنامه عطار و نمونه جديدش رباعيات به هم پيوسته منصور اوجي در دفتر «حالي ست مرا». در شعر امروز فارسي توجه به شعر كوتاه از هر عصري بيشتر است.» ميتوان در اين زمينه اشاره كرد به «دفتر كوتهسرايي – بررسي شعر كوتاه معاصر» از سيروس نوذري، چاپ ققنوس بهار 88 كه در زمينه شناخت و معرفي قالبهاي گذشته تا امروز از خسرواني، خشتيها (سه لختي)، قالبهاي محلي، رباعي به هم پيوسته و شعرهاي كوتاه و وبلاگ كه هم هايكو و هم ملغمه ديگري است، ميپردازد. از نوذري سه دفتر شعر كوتاه با سامي: آه، تا ماه، برف بر داووديهاي سفيد و هزار سال عاشقي منتشر شده است.
يكي از وجوه غالب دفتر هايكوها، «مرگانديشي» يا انديشه مرگ است، چرا؟
اصولا نامگذاري من براي هر چيز ناشناختهاي مثل «مرگ» و «عشق» چيزي جز «ملودي پنهان» نيست و اين امر ميتواند براي هر انساني هم جذاب و هم رازناك باشد، چرا كه ژرفاي مرگ اگر بيشتر از ژرفاي زندگي نباشد، كمتر نيست، پس چرا بايد در انديشه مرگ نباشيم؟ جدا از اينها، معمولا از جنبههاي نمادين است كه به مرگ ميرسيم و اين هم ميتواند راز نهفته در مرگ باشد، هم نيروي ناشناختهاي كه انسان را به خود ميخواند. در نهايت بايد قاعده مرگ را شناخت تا با آن زير يك سقف زندگي كرد!
همچنين «طنز» را ميتوان از وجوه آشكار شعرهاي شما برشمرد، در اين زمينه هم توضيح بدهيد.
طنز يا بهعبارتي شيطنت كلامي! يك نوع ژانر ادبي و نظريه دروني و نوعي گفتمان با مخاطب است. بهويژه طنزهاي فلسفي و پارادوكسي بيآنكه پا از چارچوب كمرنگي و نزاكت فراتر بگذارد، خود را عريان ميكند. گفتهاند: «طنز كمرنگ بهترين طنز است» و اين ژانر بيآنكه تعمدي داشته باشم، در كارهايم شگرد شده است.
خيلي از منتقدان معتقدند كه شعر امروز موجودي ناقصالخلقه است كه حتي براي بسياري از شاعران نيز به درستي شناخته شده نيست، نظرتان در اين مورد چيست؟
جهان قديم كه ميكوشد تا خود را تصحيح و به شكلي نو و امروزي كند، مشخص است كه اين تعريف بيشتر براي رفع مظان از اينكه هنري غريب است و ميكوشد تا خود را از داوريهاي سختگيرانه (اما منصفانه) رهايي بخشد، مصداق پيدا ميكند. و امروز هر كسي براي بيان آرا، برداشت و نامگذاري در باب هنر (از هر مقولهاش) آزادي مشروط دارد.
رسول آباديان
تهران امروز
tehrooz.com
---
هایکوهایی از سیدرضا علوی
1
گاهی
چیزی بر آب می نویسد
قو
2
برف هم
جای پایت را
دوست دارد
3
سیزدهم دی ماه است
از نیما
چه خبر؟
4
دنیا
خفقان گرفته است
یا جیرجیرک ها نمی خوانند؟
5
شاعران
نه زمینی، نه آسمانی
برزخی اند
6
قطار زندگی
ایستگاه مرگ
مسافران ناوارد
تیک تیک ساعت
عبور زمان
توقف انسانها
.................
چشم های زیبا
خیره ماندن
نهایت احساس زنده بودن
0000000000000000
سیگار ها
لبان مرا دوست دارند
و بی آن ،بی مفهوم
........................
روی ناقوس
نشسته، خــواب است
پــروانه
سلام دوستان. من این تاپیکو الان پیدا کردم و قبلا ندیده بودم.نمی خوام بحث راه بندازم فقط چون اطالاعات نسبتا خوبی در مورد شعر دارم یه مطلب داشتم.قبل از این از karin عزیز تشکر می کنم.
دوستان می دونید شعر خیلی ارزشش بالا هست و شعر واقعی دارای رمزها و معناهای زیادی است.یه نفری هست که میگه شعر محصول شادترین لحظه شادترین افراد هست. به خاطر همین شعر ارزشش خیلی بالا هست و در زمانهای قدیمی مثلا شاعرانی مثل مولانا و حافظ و سعدی و... وقتی می خواستند یه شعری بگن به این صورت نبود که در هر شرایطی این کار رو بکنن و فقط در شرایطی که از نظر روحی و از نظر معنویت بالا بودند شعر می گفتند.شاید یک شعر مثل یه چیزی بوده که به شاعران وحی می شده و این جوری نبوده که الکی مثلا بیان یه شعری بگن و واقعا بهترین آثار ادبی شعر هستند.
نکته دیگه اینه مثلا شعر نباید به این صورت باشه:هایکو نه وزن دارد و نه قافیه و آرایه های کلامی در آن به ندرت به کار می رود !!!!دوستان یعنی واقعا جهان داره به این صورت پیش میره و مثل نمایشنامه شکسپیر که اولش سه جادوگر می گن زشت زیباست و زیبا زشت است دنیا داره میشه.
حتی هر نوع شعر نو هم نمیشه گفت شعر هست و نمیشه که هر کسی بیاد یه شعر بگه و یه سبکی درست کنه.من خودم شعر نو رو هم دوست دارم ولی هر کسی نمیتونه الکی بیاد دو تا کلمه سر هم کنه بعد بشه شعر!!! اگه این جوری باشه بنده هم شاید بتونم یه شعری بگم که هیچ معنایی نداشته باشه و فقط بازی کردن با کلمات باشه!!!
دوستان می دونم حتما می خواید به من خرده بگیرید و مثلا از این حرفی ها که کل دنیا این نوع شعر رو میگن و بعد شما میگی بده و از این صحبت ها می خواید بکنید ولی قبول کنید دنیا ما داره به سمتی میره که بی هنری شده هنر .دوستان شعر شاید بالاترین درجه را در ادبیات داره و هر چیزی مطمئنا نمیشه اسمشو شعر گذاشت.
نقل قول:
سلام
به نکته ی جالبی اشاره کردید اما من کاملا با نظرتون مخالفم
من برای شاعران بزرگی مثل سعدی، حافظ و مولانا ارزش زیادی قائلم و واقعا اشعارشون رو می پسندم (با اینکه مطالعه ی زیادی نداشتم) اما کاملا مخالفم که بگیم اون ها شاعرند و بقیه نه. اون شعر ها ارزشمند اند و هایکو و یا برخی از اشعار نو نه.
همون طور که هیچ کسی جای کس دیگه ای رو نمیگیره، هیچ ژانر و گونه ی ادبی ای هم جای اون یکی رو نمی گیره. به نظر من این خودش یک هنر هست که در چند کلمه و عبارت کوتاه یک حس زیبا یا یک لحظه ی ناب رو توصیف و اون رو به خواننده انتقال بده.
نمی تونیم بگیم داستان مینیمال بده و فقط باید رمان 1000 صفحه ای باشه با کلی توصیف و توضیح. گاهی وقتا یه جمله ی یه مینیمال نویس چندین برابر اون رمان چند صد صفحه ای تاثیر داره
تو نقاشی یه عده ای این نظر رو دارن که هنر نو اصولا هنر نیست خط خطیه. چهار تا قوطی رنگ رو میپاشن رو بوم اسمش رو میذارن نقاشی! من به کرات این حرف رو از خیلیا شنیدم که عالی ترین نوع نقاشی رو در سبک رئال می بینن در صورتی که عده ی زیادی واقعا به هنر آبستره و نقاشی هایی از این دست علاقه دارن. کافیه یه کم دستی بر آتش داشته باشن تا ببینین همچین هم بی هنری نیست
نمیگم هنر دست چندم نداریم. نمیگم همه ی شعرهای جدید خوبن. اما بی انصافیه که بگیم هایکو و هایکو سرایی یک هنر نیست. بی انصافیه که بگیم بی هنری شده هنر.
هر هنری در جای خودش ارزشمنده.
اینکه سایقه ی ما کدوم رو می پسنده دلیل بر انکار بقیه نیست : )
سلامنقل قول:
با اینکه اینجا جای بحث نیست؛ اما..
اول اینکه شعر محصول ِ شادترین لحظه ی شادترین افراد نیست. به نظر من بیشترش بر می گرده به لحظات غم انگیز افراد.
جای حافظ و سعدی و مولوی بالای سر ِ ماست. شاید باید گفت دیگه مثل انها پیدا نمی شه. اما شما بفرمایید کدام شعر نویی رو خوندی که معنی نداشت؟!!؟ برو سهراب، شاملو، اخوان،.. برو اینها رو بخون! بعضی حرف ها هم در وزن جا نمیشود. به قول معروف حافظی باید برای وزندار کردنش: دی
و در مورد هایکو.. هایکو یعنی ظرافت. هایکو ها گاهی بیشتر از یک شعر بلند حرف دارند.
هایکو هم قواعد خودش رو داره. هایکو هایی که تو این تاپیک اومده، حداقل هایکو هایی که من گذاشتم از هایکوِر( هایکو نویس!) معتبری نبوده. اولشون هم نوشتم شبیه هایکو.
و آخر اینکه، نه فقط شعر، هر هنری.. داستان، نقاشی،.. خوبی و بدیش بر می گرده به خوانندش.
حداقل من از خوندنشون لذت می برم.. همینم کافیه!
# وحی فقط به پیامبر می شد. به امام ها هم نمی شد حتی. تو کتاب دینی که اینطور خوندیم;-)
+ نظرات کارین: دی
دوست عزیز من میگم هر چیزی نمیتونه شعر باشه.کاری به شعر نو ندارم.شما واقعی من یه سوال ازتون دارم شما بیشتر مثلا اینو داست دارید یا شعر بزرگانی مثل مولانا؟نقل قول:
من برای شاعران بزرگی مثل سعدی، حافظ و مولانا ارزش زیادی قائلم و واقعا اشعارشون رو می پسندم (با اینکه مطالعه ی زیادی نداشتم) اما کاملا مخالفم که بگیم اون ها شاعرند و بقیه نه. اون شعر ها ارزشمند اند و هایکو و یا برخی از اشعار نو نه.
درسته مثلا همون طور که می دونید یه بیت غزل مثلا حافظ شاید خلاصه یه داستان باشه.من کاری به کوتاه بودن ندارم.مساله اینه که نمیشه که یه چیزی که حتی آرایه های ادبی نداره رو اسمشو شعر گذاشت.اصلا مساله کوتاه و بلند بودن نیست.نقل قول:
نمی تونیم بگیم داستان مینیمال بده و فقط باید رمان 1000 صفحه ای باشه با کلی توصیف و توضیح. گاهی وقتا یه جمله ی یه مینیمال نویس چندین برابر اون رمان چند صد صفحه ای تاثیر داره
دوست عزیز مساله سلیقه نیست.من یه مطلب بگم اگر شخصی مثلا آقای الهی قمشه ای الان بیاد بگه که این چیزی که شما میگید شعر حساب میشه من صد در صد قبول می کنم چون ایشون در حال حاظر شاید بیشترین اطالاعات را راجع به ادبیات و فلسفه و عرفان دارند و در زمینه شعر استاد هستند و شما هم فکر کنم قبول داشته باشی درسته؟البته اگه ایشونو بتوینم پیدا کنیم:20:نقل قول:
اینکه سایقه ی ما کدوم رو می پسنده دلیل بر انکار بقیه نیست
حالا از این بگذریم فرض کن که من مثلا هایکو رو به عنوان شعر قبول دارم و اونو خیلی دوست دارم ولی در هر صورتی این شعرهای معاصر اصلا قابل مقایسه با شعرهای شاعران قدیمی نیست که البته این نظر شخصی نیست از هر استاد ادبیات یا هر شخصی که در زمینه ادبیات مطالعه کرده و اطلاعات خوبی در این زمینه داره بپرسید اینو حتما تایید می کنه.شاعران قدیمی بیشترشون مثل حافظ و سعدی و مولانا و عطار و شیخ محمود شبستری و... عارف بودند و کسی که عارف هست در اصل میشه گفت به کل خود رسیده و شعرهای اونها در نهایت کمال انسانی سروده شده اند.
حالا از این ها هم بگذریم.به عنوان یه دوست کوچک به شما توصیه میکنم که به ادبیات شاعران قدیمی هم توجه زیاد کنید.حالا اصلا کاری ندارم که شما شعر نو رو دوست دارید.این که شعر نو رو دوست دارید اصلا چیز بدی نیست و من خودم هم خیلی از اون ها رو دوست دارم.ولی مساله این که مثلا جوری نشه که ارزش شعرهای زمان معاصر از شعرهای زمان قدیم که در حد کمال بودند بیشتر باشه و شما مثلا کمتر به مطالعه اون شعرها بپردازید.باور کنید این شعرها رو اگر هر کسی بخونه میتون اونو متحول کنه و اگر کل دنیا به این شعرها علاقه پیدا می کردند و عمق اونارو می فهمیدند شاید الان هیچ بدی در دنیا وجود نداشت .البته این در حد یه توصیه بود.فقط دوست بسیار عزیز اینو بگم من اصلا تعصب به چیزی خاصی ندارم.امیدوارم حرفهام شما رو ناراحت نکرده باشه:20:
خب همین اول بگم من اصلا مشکلی با هایکو ندارم.بلکه به قول تاگور اون رو یه شعر تصویری اون هم در موجزترین صورت میدونم که از این لحاظ خیلی هم به تعریف شعر نزدیکه.( البته اگه برای شعر تعریف قایل باشیم )
تشکر من از جناب وحید گیم بیشتر به خاطر انبوه شعرهایی هست که میشه گفت داره ساخت میشه!
به قول شفیعی کدکنی" شعر بی وزن، بی قافیه، بی آرمان و در یک کلام بی همه چیز! "
خب روی سهراب و شاملو که حرفی نیست.حرف روی کسانی هست که جدیدا ( تقریبا از دهه ی هفتاد ) با ترجمه ی چند تا مقاله اونهم به شکل ناقص! با اسمهایی مثل پسانیمایی، پست مدرن و مرگ مولف و.... این چیزا اومدن و گفتن شعر یباید هیچ معنایی داشته باشه!( میتونید تو گوگل راجع بهش سرچ کنید)نقل قول:
نوشته شده توسط امیر 69
اما شما بفرمایید کدام شعر نویی رو خوندی که معنی نداشت؟!!؟ برو سهراب، شاملو، اخوان،.. برو اینها رو بخون! بعضی حرف ها هم در وزن جا نمیشود. به قول معروف حافظی باید برای وزندار کردنش: دی
من این جمله رو دقیق معناش رو نفهمیدم یعنی این که ما حق هیچ نظری رو نداریم؟! و هر چیزی گذاشتن جلومون و ازش خوشمون نیومد مشکل از خودمونه؟ پس اینجا دیگه نقد هیچ معنایی نمیده!نقل قول:
و آخر اینکه، نه فقط شعر، هر هنری.. داستان، نقاشی،.. خوبی و بدیش بر می گرده به خوانندش
...........
یعنی چی؟ یعنی شما از خودت هیچ ملاکی نداری؟!نقل قول:
نوشته شده توسط وحید گیم
من یه مطلب بگم اگر شخصی مثلا آقای الهی قمشه ای الان بیاد بگه که این چیزی که شما میگید شعر حساب میشه من صد در صد قبول می کنم چون ایشون در حال حاظر شاید بیشترین اطالاعات را راجع به ادبیات و فلسفه و عرفان دارند و در زمینه شعر استاد هستند و شما هم فکر کنم قبول داشته باشی درسته؟البته اگه ایشونو بتوینم پیدا کنیم
تا اون جایی که من میدونم ایشون اصلا شعر نو رو قبول نداره چه برسه بیاد راجع بهش نظر بده!
دوست عزیز شمام داری از اون طرف دیوار میفتی!نقل قول:
ولی در هر صورتی این شعرهای معاصر اصلا قابل مقایسه با شعرهای شاعران قدیمی نیست که البته این نظر شخصی نیست از هر استاد ادبیات یا هر شخصی که در زمینه ادبیات مطالعه کرده و اطلاعات خوبی در این زمینه داره بپرسید اینو حتما تایید می کنه.شاعران قدیمی بیشترشون مثل حافظ و سعدی و مولانا و عطار و شیخ محمود شبستری و... عارف بودند و کسی که عارف هست در اصل میشه گفت به کل خود رسیده و شعرهای اونها در نهایت کمال انسانی سروده شده اند.
میتونم به جرات بگم هیچ کس از نتونسته یه شعر مثل "سبز" یا "غزل 3" اخوان ثالث بگه.و البته زمستان.یا هیچ کس به کمالی که شاملو توی بعضی از شعراش رسیده نتونسته نزدیک بشه.
و این که بر فرض این که عارف باشه نمیتونه شاعر خوبی هم باشه.
چقدر حرف زدم! : دی
چرا من ملاک دارم.ولی منظورم اینکه ایشون یا هر استاد ادبیات دیگه مطمئن باشید این چیزهای رو جزو ادبیات به حساب نمیارند.منظورم شعر نو نیست.شما اگر دقت کرده باشید آقای الهی قمشه ای توی سخنرانی هاشون گفتند که من با شعر نو مخالف نیستم ولی هر کسی نمیشه یه چیزی بگه واسمشو بذاره شعر!!نقل قول:
یعنی چی؟ یعنی شما از خودت هیچ ملاکی نداری؟!
تا اون جایی که من میدونم ایشون اصلا شعر نو رو قبول نداره چه برسه بیاد راجع بهش نظر بده!
دوستان مثل این که حرفهای من بد برداشت کردند.من خودم هم به شعر نو علاقه دارم و شعرهای شاملو و سهراب و... رو خوندم و اونارو دوست دارم.ولی یه سری ها در قرن ما در همه زمینه هستند که میگن مثلا همه چی نسبی هستش.یعنی اخلاق نسبیه!!!!هنر نسبیه!!!!ادبیات نسبیه!!!! بعد این اشخاص اعجوبه شعر میگن بعد حساب کنید از این ادم های اعجوبه چه شعرهای مزخرفی در میاد که گذاشتن اسم شعر روی اینها نهایت بی انصافیه.قبول کنید دنیا در هر زمینه دار به این میرسه که زشت زیباست و زیبا هم زشت است و هر کاری ما بکنیم هیچ اتفاقی نمیفته!!!!
دوست عزیز بعد شما میگین نظر شخصی ندید.یعنی شما میگی یه عارف حتما شاعر خوبی باشه خوب میگیم این حرف درسته ولی اون اشخاصی که من گفتم حتی بزرگان غرب هم قبول دارند که در زمینه شعر و عرفان حرف آخر رو زدند و شما مثلا کتاب مثنوی معنوی از همه لحاظ ها مثل خودشناسی-عرفان-روانشناسی و... شاید برترین کتاب باشه و این کتاب رو حتی به اسم قرآن پارسی می شناسند.مثلا یه شخصی مثل گوته به خاطر حافظ زبان فارسی رو یاد گرفته و خیلی از اشخاص بزرگ هستند که شیفته شاعران ایرانی شدند و اونو یه فرشته نجات برای خود می دوننند.نقل قول:
دوست عزیز شمام داری از اون طرف دیوار میفتی!
میتونم به جرات بگم هیچ کس از نتونسته یه شعر مثل "سبز" یا "غزل 3" اخوان ثالث بگه.و البته زمستان.یا هیچ کس به کمالی که شاملو توی بعضی از شعراش رسیده نتونسته نزدیک بشه.
و این که بر فرض این که عارف باشه نمیتونه شاعر خوبی هم باشه.
چقدر حرف زدم! : دی
دوستان چرا بد برداشت می کنید.یکی از دوستان درباره وحی صحبت کرد.من گفتم شاید چیزی شبیه وحی بوده و شاید درکش برای ما سخت باشه چون مثلا یه چیزی در درون اونا شکل می گرفته و بعد مثلا قافیه و وزن و این جور چیزا شکل می گرفته.شاعرانی مثل مولانا و حافظ و سعدی و فردوسی و نظامی و ... رو حتی به عنوان یک پیامبر از اونا اسم میبرند البته نه به این صورت پیامبران پیشین که مثلا به طور مستقیم برای هدایت بشر از طرف خدا اومدند بلکه این شاعران از این که برای هدایت بشر سعی می کنند از این لحاظ با پیامبران مشترک هستند.دوباره دوستان خواهشا نیاد بحث کنید و بگید مثلا حضرت محمد(ص) آخرین پیامبر الهی بود و شما چه جوری مگید اینا پیغمبر هستند:20: فکر کنم در این مورد من توضیح دادم.
حالا منم زیاد حرف زدم:20: دوستان من تازه عضو شدم ولی مثلا تاپیکی ندیدم که مثلا راجع به مولانا باشه یا مثلا درباره مثنوی معنوی که من خودم واقعا اطالاعاتم در اون مورد زیاد هستش.البته دوستان شاید تاپیک وجود داشته باشه و من ندیدم که امیدوارم این جوری باشه. حالا جاش این جا شاید نباشه ولی جدی مثلا من یه تاپیک به عنوان مثنوی معنوی بزنم و در اون تاپیک در مورد این کتاب بحث کنیم و داستان های اون رو نقد کنیم به نظرتون بد نیست؟ چون من در این زمینه شاید بتونم کمک کنم.
واقعا قابل مقایسه اند؟نقل قول:
دوست عزیز من میگم هر چیزی نمیتونه شعر باشه.کاری به شعر نو ندارم.شما واقعی من یه سوال ازتون دارم شما بیشتر مثلا اینو داست دارید یا شعر بزرگانی مثل مولانا؟
من اگه بخوام شعری بخونم اولین انتخاب هام شعرهای نو و هایکو و تانکا و امثالهم هستن!
همه ی شعر به آرایه است مگه؟نقل قول:
درسته مثلا همون طور که می دونید یه بیت غزل مثلا حافظ شاید خلاصه یه داستان باشه.من کاری به کوتاه بودن ندارم.مساله اینه که نمیشه که یه چیزی که حتی آرایه های ادبی نداره رو اسمشو شعر گذاشت.اصلا مساله کوتاه و بلند بودن نیست.
والا ما تو همین کتابای درسیمون هم کلی شعر نو خوندیم که توش کلی آرایه ی ادبی هم بوده!
بعدم شعر یعنی آرایه ی ادبی، پس اگر نبود شعر نیست؟
هنر و ادبیات، ریاضی نیست که قوانین و اصولش انقد 100 درصدی باشه. قبول دارم هر چیزی اصولی داره اما در این حد محدودیت، نه!
اتفاقا به نظر من در هنر آدم باید ببینه چیو دوست داره، با چی ارتباط برقرار می کنه، نه اینکه بزرگان ادب چی میگننقل قول:
دوست عزیز مساله سلیقه نیست.من یه مطلب بگم اگر شخصی مثلا آقای الهی قمشه ای الان بیاد بگه که این چیزی که شما میگید شعر حساب میشه من صد در صد قبول می کنم چون ایشون در حال حاظر شاید بیشترین اطالاعات را راجع به ادبیات و فلسفه و عرفان دارند و در زمینه شعر استاد هستند و شما هم فکر کنم قبول داشته باشی درسته؟البته اگه ایشونو بتوینم پیدا کنیم:20:
بزرگان ادب و هنر ارزشمندن و نظری که میدن محترمه. ولی من نمی تونم اون چیزی رو دوست داشته باشم که صاحب نظران میگن خوبه!
دقیقا شخصی و سلیقه ایه!نقل قول:
حالا از این بگذریم فرض کن که من مثلا هایکو رو به عنوان شعر قبول دارم و اونو خیلی دوست دارم ولی در هر صورتی این شعرهای معاصر اصلا قابل مقایسه با شعرهای شاعران قدیمی نیست که البته این نظر شخصی نیست از هر استاد ادبیات یا هر شخصی که در زمینه ادبیات مطالعه کرده و اطلاعات خوبی در این زمینه داره بپرسید اینو حتما تایید می کنه.
شما در زمینه ی اشعار معاصر زیاد مطالعه نداشتین که ببینین هستند کسانی که مدت ها روی هایکو کار کردن! همین یکی دو پست قبلی من رو اگر میخوندید که یک مصاحبه بود متوجه می شدید
اصلا دلیلی برای مقایسه نیست. مثه اینه که یه مهندس برق رو با یه نویسنده مقایسه کنیم و بگیم کدوم بهترن! این همه شاعر بزرگ در شعر نو داریم، اونا هیچ کدوم از بزرگان ادب نیستند و مطالعه در زمینه ی ادبیات نداشته اند؟!
خیلی بی انصافیه
و شعر های نو هم همه فاقد ازرش و بی محتوا.نقل قول:
شاعران قدیمی بیشترشون مثل حافظ و سعدی و مولانا و عطار و شیخ محمود شبستری و... عارف بودند و کسی که عارف هست در اصل میشه گفت به کل خود رسیده و شعرهای اونها در نهایت کمال انسانی سروده شده اند.
ممنون از توصیه توننقل قول:
حالا از این ها هم بگذریم.به عنوان یه دوست کوچک به شما توصیه میکنم که به ادبیات شاعران قدیمی هم توجه زیاد کنید.حالا اصلا کاری ندارم که شما شعر نو رو دوست دارید.این که شعر نو رو دوست دارید اصلا چیز بدی نیست و من خودم هم خیلی از اون ها رو دوست دارم.ولی مساله این که مثلا جوری نشه که ارزش شعرهای زمان معاصر از شعرهای زمان قدیم که در حد کمال بودند بیشتر باشه و شما مثلا کمتر به مطالعه اون شعرها بپردازید.باور کنید این شعرها رو اگر هر کسی بخونه میتون اونو متحول کنه و اگر کل دنیا به این شعرها علاقه پیدا می کردند و عمق اونارو می فهمیدند شاید الان هیچ بدی در دنیا وجود نداشت .البته این در حد یه توصیه بود.فقط دوست بسیار عزیز اینو بگم من اصلا تعصب به چیزی خاصی ندارم.امیدوارم حرفهام شما رو ناراحت نکرده باشه:20:
اگر روزی حس کنم دوست دارم بیشتر راجع به شعر کهن بدونم میرم دنبالش
من نگفتم شعرای قدیمی بدن یا بی ارزشن یا آدم رو متحول نمی کنن
میگن پائلو کوئیلو داستان معروف کیمیاگر رو از روی یک شعر مولانا نوشته و انقدر هم در جهان معروف و محبوبه این کتاب
اما هیچ کدوم از اینا دلیل بر سخیف و سطحی شمردن شعر جدید نیست. اینکه بگیم شعرای جدید از شعرای قدیمی کمترن. اینکه یه چارچوب ثابت برای شعر بذاریم و بگیم همه مثه اینا شعر بگن وگرنه شعر نیستن و بی ارزش. اینکه بگیم بزرگان ادب همه مخالف شعر جدیدن و میگن شعر قدیمی خیلی بهتره، واقعا جای تعجب و ناراحتی هم داره
مرحوم امین پور، استاد دانشگاه تهران هم بودند. نمی دونم استاد دانشگاه ادبیات دانشگاه تهران به عنوان یک اهل ادب قابل قبول هست یا نه؟! ولی خیلی از کتاب های شعر ایشون شعر نو هست. بعضی هاشون هم در حد هایکو حتا. و من همین شعرهای به نظر شما نه چندان با ارزش و فاقد کمال انسانی رو به طرز شدیدی دوست دارم، ولی با توضیحات شما، ایشون یا چیزی نمی دونستن، یا شاعر نبودن وگرنه کلا دیوان غزلیات میدادن بیرون جای چهار تا نوشته که نه قافیه داره نه عرفان نه مفهوم!
اشعار اخوان و نیما و سهراب و ... هم که جزو شعر نو نیستن اصلا
امیدوارم شما هم ناراحت نشده باشین ولی خوب نیست هر چیزی که دوست نداریم رو بکوبیم
من مخالف نقد نیستم، نمیگم همه ی اشعار نو و جدید هم عالی اند و پرمحتوا، ولی زیر سوال بردن کل قضیه، به نظرم درست نیست : )
تاپیک راجع به مولانا موجودهنقل قول:
دوستان من تازه عضو شدم ولی مثلا تاپیکی ندیدم که مثلا راجع به مولانا باشه یا مثلا درباره مثنوی معنوی که من خودم واقعا اطالاعاتم در اون مورد زیاد هستش
کافیه سرچ کنین
راجع به سعدی و فردوسی و حافظ هم کلی تاپیک داریم : )
اولا این که کدوم چیزها رو جزو ادبیات حساب نمیارن؟! هایکو منظورتونه؟ دوما من چون رشته ی تحصیلیم همینه و اخلاق استادان دانشکده های ادبیات رو تا حدودی میدونم باید بگم بیشترشون سنت گرا هستن و حتی خیلی هاشون با نیما هم مخالفن!نقل قول:
منظورم اینکه ایشون یا هر استاد ادبیات دیگه مطمئن باشید این چیزهای رو جزو ادبیات به حساب نمیارند.منظورم شعر نو نیست.شما اگر دقت کرده باشید آقای الهی قمشه ای توی سخنرانی هاشون گفتند که من با شعر نو مخالف نیستم ولی هر کسی نمیشه یه چیزی بگه واسمشو بذاره شعر!!
یعنی برای کسی مثل فرخی که روز و شب کارش مدح پادشاهان بود و دنبال عیاشی میگشت ارزش بیشتری قائلن تا نیما که یه انقلاب توی شعر کرد!
کد:دوست عزیز بعد شما میگین نظر شخصی ندید
من کی گفتم نظر شخصی ندیم؟! این شمایی که داری بد برداشت میکنی.کد:دوستان چرا بد برداشت می کنید
شما مگه از کل دنیا خبر داری که به همین راحتی دارین یه حکم کلی میدین!کد:قبول کنید دنیا در هر زمینه دار به این میرسه که زشت زیباست و زیبا هم زشت است و هر کاری ما بکنیم هیچ اتفاقی نمیفته!!!!
در بحث سليقه و علايق گفتن عباراتي مثل "همه قبولش دارن" يا "بزرگان تاييدش كردن" يه حرف بي معنيه.
صددرصد هركسي حق داره از هايكو خوشش نياد و شعر حسابش نكنه ولي نقد مقايسه اي مثل: هايكو شعر نيست چون قافيه نداره ولي شعر كهن داره! آرايه نداره ولي شعر كهن داره! كمترين ارزشي نداره.
نقد كردن شعر نو با شاخص هاي شهر كهن فقط حماقته
اينكه ميگي هر سرهم بندي اي شعر نو نيست حرف قابل قبوليه ولي شما اصلا معيارهاي يك شعر نوي بقول خودت قابل قبول رو ميشناسي كه ميگي هايكو شعر نو نيست؟ فك نميكنم.
بحث فلسفي هم نميخوام بكنم ولي اينو نگم رواني ميشم. شما خودت نمونه ي كامل از اين اخلاق نسبي هنر نسبي ادبيات نسبي هستي چون اگه به فرض محال فردا صبح دكتر الهي قمشه اي از خواب بيدار بشه و بگه هايكو رو قبول داره شما هم دربست قبول ميكني.
يك انسان بزرگ، يك عارف كه شما خيلي هم قبولش داري نميتونه عاري از خطا باشه. انتقاد از چيزي كه قبولش نداري هنر نيست.اين كارو همه خوب بلدن. هنر اينه كه از چيزي انتقاد كني كه بيشتر از همه قبولش داري.
سازها منتظرند...
تا مردمان بنوازندشان
از ته دل
...........................
تارهای دل من
هفت تاست
هر کسی نتی زیبا با آن نواخت
اول karin عزیز چرا پست قبلی منو درست نخوندی فکر کنم یکمی توضیح دادم.بعد فکر نکنید من متعصب به شعر خاصی هستم.من اینو قبول دارم که اطالاعاتم در مورد شعر نو پایین هستش و با صحبت هایی که شما کردید دوست دارم بیشتر در این زمینه اطلاعات کسب کنم و از الان شاید این کار رو شروع کنم.ولی شما هم به نظر من اطالاعات بیشتری در زمینه شاعران قدیمی پیدا کنید.
اینو قبول دارم.نقل قول:
شما در زمینه ی اشعار معاصر زیاد مطالعه نداشتین که ببینین هستند کسانی که مدت ها روی هایکو کار کردن! همین یکی دو پست قبلی من رو اگر میخوندید که یک مصاحبه بود متوجه می شدید
اصلا دلیلی برای مقایسه نیست
خداییش من همچنینی چیزی گفتم؟ شاید لحن صحبتم بعد بود به این خاطر از شما معذرت می خوام.ولی من شعر نو رو دوست دارمنقل قول:
و شعر های نو هم همه فاقد ازرش و بی محتوا.
اصلا بزرگان مخالف شعر نو نیستند.همون طور که farryad گفت انبوه شعرهایی که داره ساخته میشه زیاد خوب نیست.البته منظور ما اینکه مثلا من الان فردا نیام یه سبک جدید الکی درست کنم البته منظورم هایکو نیست یه سری سبک ها به وجود میاد که اصلا اسمشون رو نمیشه شعر گذاشت.مثلا شعرهای علی عبدالرضایی واقعا جای تاسف داره چون درباره یه چیزهایی هست که واقعا من اسمشو نگم بهترهنقل قول:
اینکه بگیم بزرگان ادب همه مخالف شعر جدیدن و میگن شعر قدیمی خیلی بهتره، واقعا جای تعجب و ناراحتی هم داره
بابا دیگه من چی بگم یعنی واقعا اینو گفتم.اگه من توی حرفام اینو گفتم الان شما بیا بزن توی گوش من:31:نقل قول:
اشعار اخوان و نیما و سهراب و ... هم که جزو شعر نو نیستن اصلا
دوستان من دیگه بحثی ندارم شاید نظم تاپیک بهم بریزه ولی جدی ادبیات مثل فوتبال مثلا نیستش که یکی آبی و یکی قرمز باشه و تعصب نسبته به چیزی خاصی داشته باشیم و بهتره از همه استفاده کنیم.من خودم الان دوست دارم شعر نو بیشتر اطالاعات کسب کنم و بازم میگم من هیچ وقت نگفتم شعر نو شعر نیست و دیگه اونجوری هم نیستم شعر نو نخونده باشم ولی نسبت به شعرهای دیگه کمتر خوندم ولی حالا دوست دارم بیشتر بخونم.
من خودم بحث راه انداختم و همین جا تمومش می کنم ولی فکر کنم دوستان از حرفهای من برداشت کردند.یه سری حرف دارم که از طریق پیغام خصوصی میدم
باد خزان
هرچه می بينم
همه هايكو ست
تاكاهاما كيوشی ( Takahama Kyoshi )
چرا اقا و یا خانم کارین مقاله مرا از وبلاگم به عنوان : تکنیک های هایکو برداشته اید و اینجا به نام خودتان ثبت کرده اید ؟ یک سال قبل من این مطلب را در وبلاگم : [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نوشته ام .متین تر آن است که از هر کجا مطلبی را استخراج می کنیم نام منبع را بنویسیم نه اینکه به نام خودمان اطلاعات بفروشیم با احترام مسیح طالبیاننقل قول:
قورباغه کوچولو
نترس
منم،ایسا!!!
به درخت گیلاس گفتن خدا رو به من نشان بده ؛ درخت گیلاس شکوفه کرد..!!
مثل ساقهی گیاهی ترد
گرهام بزنید به چوبی، چیزی
ترسیدهام
مدام باد میآید
زمین می لرزد
تو نیستی
و من دور می شوم
زنگوله های صدفين
از صدا باز نمی ایستند
که بيقرار دريایند
چه بارانی! چه بارانی!
آغاز تابستان است ولی
چه بارانی! چه بارانی
پاييز خواهد آمد
بايد قشنگ ترين دفترهایم را در آورم
زنگوله های صدفين
از صدا باز نمی ایستند
که بيقرار دريایند
پند فراوان
می بخشد
به جای پول
.....................
خونی مشترک داریم
اما نسبتی نداریم باهم
پشه ی نفرت انگیز!!
جوسو
دشوار است
راه رفتن
کودک در برف
به خنکای میان سنگ ها
پناه می برد
مار ِ آبی
پرندگان مهاجر
آرزو میکنند فردا
کوهها و دشتهای تابستانی را
دنبال شبتابها ميگردد
لاي بوتهها
باد روز اول خزان
karin خصوصی تو جواب بده
تل حالا شعر هایکو نشنیده بودیم مرسی
صبح و شام...
اما روزگاری پیش از این
بینمان فاصله ای نبود
در گرگ و میش
کلماتی جدید می نگارم برای گوش های تو
حتا حالا هم خوابیده ای
این رو از کدوم سایت کپی کردی لطفا اسم سایت بزار karinnnn
دوستان اگه با شخص خاصی مشکل شخصی دارید لطفا مشکلاتتون و به تاپیک ها نکشونید
ممنون.
سلاخی میگریست
به قناری کوچک
دل داده بود
میتونستی توی google کلمه ی هایکو رو سرچ کنی تا کلی شعر هایکو ببینی:18:
نقل قول:
لطفا آدرس سایت رو بزارین و خجالت نکشین راستش من اطلاعات بیشتری نیاز دارم وکپی های شما کفاف نیاز من رو نمیده:20: با تشکر فراواننقل قول:
سلام .KARIN داداش خجالت نداره که دنیای مجازی بهتر اسم سایت بزاری تا کار این بنده خدا هم راه بیفته. دست تو روشده پنهان کاری بسه دیگهههه از پشت اون ستارهات بیا بیرون فقط بلدی تایپیک ببندی خوب اینم ببند دیگه چرا پارتی بازی می کنی حالا واسه یکی دیگه بود سریع پلمپش میکردی ........:4: