چند نکته که فکر می کنم باعث شده شما تصور اشتباهی از قضیه جبر و اختیار داشته باشید (و نگران هم نباشید رشته من چی هست):
* اینکه نتایج آزمایشات در تست هایی که به نظر ما در شرایط یکسان برگذار میشن در بعضی مواقع متفاوت هست، اثبات وجود تصادف در دنیا نیست بلکه صرفا نشون میده ما به همه فاکتورهای دخیل در اون پدیده آگاهی نداریم و همه شرایط واقعا یکسان نبودند. یک زمان فکر نمی کردیم دما یا فشار هوا نقش مهمی در واکنش های شیمیایی داشته باشه و فکر می کردیم تصادف هست که نتیجه آزمایشات بعضی مواقع متفاوته! اگه منظورتون کوانتوم مکانیک هست که در صفحه قبل هم توضیح دادم تنها دلیلی که ما اون رو در دید اول (و البته در علم 60-70 سال پیش) non-deterministic می دونستیم اینه که قصد داریم با مختصات کلاسیک پدیده ها رو توضیح بدیم که شیوه صحیحی نیست. اگه منظورتون مکانیک آماری است هم قضیه احتمالات صرفا مربوط به عدم توانایی های ماست در درک رفتار ذرات. از این کلمات تصادفی در این مباحث فیزیکی نباید نتیجه عجیبی بگیرید.
* قوانین فیزیک ساخته ذهن ما هستند و این قوانینی که ساخته ذهن ما هستند دقیق نیستند، ولی قوانین دنیا بسیار دقیق هستند و هیچ وقت نقض نمی شوند و قوانینی هم که ساخته ذهن ما هستند صرفا ممکنه دقت کافی نداشته باشند. مثلا هرگز مشاهده نشده قانون جاذبه نقض بشه ولی ممکنه شرایطی مشاهده بشه که درک فعلی ما از جاذبه پاسخگوی مشاهدات ما نباشه و این نشون میده ما نیازه بیشتر تحقیق کنیم و مدل های دقیق تری رو از مشاهداتمون پیاده سازی و تست کنیم، نه اینکه بگیم همینه و قوانین مشخصی وجود نداره و جهان تصادفی است.
* شما انتروپی رو از اون مفهوم ترمودینامیکی اش رو از قانون دوم ترموداینامیک در آوردید و به بی نظمی در کل جهان و کل قانون های جهان نسبت دادید که یک تعمیم نارواست. در همون قانون دوم ترموداینامیک هم هیچ کس نمیگه قوانین طبیعت نقض میشن یا چیزی به اسم تصادف وجود داره و کل این پروسه بر اساس قوانین طبیعت هست.
* اگه ما یک درس در تاریخ علم یاد گرفته باشیم اینه که هیچ وقت نباید ضعف علم و دانش خودمون در زمان فعلی رو دلیل کنیم برای ادعا درباره ماهیت جهان طبیعت.
به نظرم کاملا داریم از موضوغ تاپیک دور میشیم.
این اتفاق باید رخ می داده، چون وابسته به یک سری علت های دیگر است (تعداد بسیار وسیع) و اینکه ما از "احتمال رخ دادن پدیده" صحبت می کنیم برای اینه که ما قادر به درک اون علت ها نیستیم. احتمالات صرفا از مشاهده نتیجه پدیده ها بدست میان، ما هزار بار ضربه زدن سنگ با پا رو می بینیم و مثلا یک بار به سر یک نفر می خوره، و از هر 100 باری که سنگ به سر کسی می خوره یک نفر می میره، و میگیم احتمال اینکه سنگ به سر یک نفر بخوره 0.1 درصد هست و احتمال اینکه کسی کشته بشه 0.001 درصد. این قضیه باعث نمیشه "تصادف" جزو ارکان اصلی نظام طبیعت باشه. اگه شما صد میلیون بار همون سنگ رو دقیقا با همان نیرو و با همان زاویه شوت کنید، وضعیت هوا دقیقا یکسان باشه و من هم دقیقا همونجا ایستاده باشم، سنگ هر صد میلیون بار به سر من برخورد خواهد کرد. اگه شما معتقد هستید اینطور نیست خب بحثی نداریم، ولی اگه معتقدید اینطور هست پس اثری از تصادف در این پدیده وجود نداره.
تعریف شما از تصادف یک تعریف صرفا زبانی است و اصلا ربطی به علم یا فلسفه نداره و شما نمی تونید این تعریف عجیب رو بیارید و باهاش درباره ارکان نظام طبیعت و قوانین فیزیکی و انتروپی صحبت کنید! چیزی که در علم به عنوان تصادف ازش یاد میشه یعنی پدیده ای که وابسته به هیچ دلیل و هیچ رابطه علیت نباشه. اگه شما معتقد هستید منظور شما از تصادف این تعریف هست یعنی اگه معتقد هستید وقتی شما از تصادف صحبت می کنید منظورتون این هست که دیگه روابط علت و معلولی وجود نداره این رو بیان کنید. من هنوز ارتباط این صحبت های شما با مبحث جبر و اختیار رو متوجه نمی شم و هر پست داره بحث رو دورتر از موضوع می کنه. اختیار یعنی آیا ما انسان ها در تصمیم گیریهامون آزاد هستیم یا خیر، مثلا من آیا اختیار دارم دست راستم رو بالا ببرم یا دست چپم رو، یا اینکه تصمیمی که من می گیرم حاصل نتیجه میلیون ها علت دیگه است و در شرایط دقیقا یکسان من همیشه دست راست یا چپم رو بالا می برم). بطور خلاصه: آیا رفتار انسان در نهایت وابسته به یک سری فاکتورها هست یا اینکه مستقل از تمام فاکتورهای علیت موجود در جهان است.
خواهش می کنم یک منبع از این تقسیم بندی "قانون" و "تصادف" خودتون در نظام طبیعت و همینطور نسبی و مطلق بودنشون ارائه کنید تا دقیق تر متوجه منظور شما بشیم.