خسته نباشید، کلی توضیح دادیم که! بحث سر همواره ارجحیت نداشتن مرگ بر زندگی هست. دلایلش هم گفتیم و اینم اشاره کردیم که اون گزارهی شما مبنائی نداره مگه اینکه با ایدئولوژی/مذهب بخواین اثباتش کنید، خلاصه تکرار مکررات هست.نقل قول:
خوب حرف من هم همینه دیگه! چیزی که شما گفتین به عنوان یک اصل مطرح شد. اصول رو هم نمیان استنتاج کنن تازه ازشون استفاده میکنن که به نظریات و گزارههای دیگه برسن. وقتی اصلی پذیرفته میشه خوب یعنی دربست قبول میشه و حرف من هم همین بود که این اصل شما ازونجائی که به قول خودتون اصل از قبل پذیرفته شده هست پس مبنای مذهبی داره. وگرنه شما که اینو تا بحال دلیلی نیاوردین که بله به این دلیل (اصولو دلیل نمیارن، با ایمان قبول میکنن) هست. من و چندتا از دوستان هم سعی کردیم مثالهائی رو نشون بدیم که در اون موارد ادامه ندادن شرایط بر ادامه دادن ارجحیت داره (البته با نظر و معیارهای خود فرد).نقل قول:
راجع به نظر شخصی، خوب دوست من همهی نظرات شخصی هستن مگه نظر غیرشخصی هم داریم؟ اگر هم نظرتون objective/subjective هست (که معادل فارسی نداره) خوب نظر من تا حد امکان سعی کردم همهی حالتها رو در نظر بگیرم و یکدفعه یک حکم کلی ندم که بله کلا مردود هست این قضیه یا بعکس. هدف بحث بیشتر راجع به شرایطش بود که این مسئله کامل نشده در تایپک و ما فعلا اول کار هستیم یعنی توی این مسئله که اصولا چنین چیزی وجود داشته باشه یا نه حالا که در شرایط خاصی وجود داشته باشه، اون شرایط چی میتونه باشه؟ و خب به نظر میاد بعضی از دوستان مثل شما نظرشون بر باطل کل قضیه است.
راجع به قضیهی سهام هم خوب وارد نیست دیگه یکی از معمولترین و مشهورترین مغالطات قیاس معالفارق هست. اصولا هیچ مثالی نمیتونه یه گزارهی کلی رو ثابت کنه. در رابطه با روشن کردن نقطه نظرتون بله روشن شد.
خیر کار درستی نیست. شخص هم تحت فشار روحی (استرس شدید) قادر به گرفتن تصمیم نیست. البته فشار روحی یک حالت گذرا هست قطعا هیچ کسی نمیتونه مثلا ۱۰ سال مداوم زیرفشار روحی باشه (خودبخود بدنش از بین میره) ولی من متوجه منظورتون هستم. اوتانازی فکر میکنم در ۱۰ کشور اجرا میشه و خوب معمولا کشورهائي هستن که سابقهی خیلی خوبی توی مسائل مربوط به حقوق بشر دارن (البته این دلیل نمیشه فقط در قیاس با اون کشورهائي گفتم که چنین چیزی قابل قبول نیست و فلان و بهمان هست ولی چپ و راست اعدام میکنند...) قطعا ارائه دادن خدمات اوتانازی در این کشورها مراحل و پروسهی سختگیرانه و دقیقی رو باید داشته باشه. دادن خدمات روانی و اطمینان از گرفته شدن تصمیم در شرایط روانی متناسب از اولین قدمهای این مسئله است. مثال افرادی بود که ۱۰ ساله که فقط شکنجهی جسمی میشن یا به مرحلهی بیبازگشتی رسیدند (بیبازگشتی متاسفانه فقط از معیار پزشکی روز قابل بررسی هست نه پزشکی آینده) درمانی وجود نداره و فرد خودخواسته پس از طی اون پروسه طولانی (که ما هنوز اینجا بحث نکردیم و با کم و کیفش هم آشنا نیستیم چون در اصل وجودی این خدمات مخالفت داریم) این خدمات دریافت بشه.نقل قول:
به نظر شما تصمیم خودکشی تحت فشار شدید روحی کار درستی هست (بدون هیچ فشار جسمی )؟
شخص تحت فشار روحی ، قادر به گرفتن تصمیم درست هست یا نه ؟
کسیهای فراوانی بودند که بیمار سرویس پزشکی رو رد کرده و بعدا با همکاری یک پرستار یا اعضای خونواده مرگ رو انتخاب کرده بعد کلی پیچیدگیهای اخلاقی/حقوقی سر این قضیه ایجاد شده....
عزیزم خدا نکنه بمیره، شما دارین چندتا مغلطه رو با هم مطرح میکنید. اول اینکه یک نتیجهی دلخواه رو کلی و همواره درست میگیرید بعد اونو به من نسبت میدین و ازم درخواست اظهار اخلاقی/بیاخلاقی میکنید...نقل قول:
....نا امیدی یعنی از دست دادن باور به وجود اومدن شرایط مثبت .....
به نظر شما بیمار باید صرف داشتن یا نداشتن این باور ، بمیره یا زندگی کنه ؟
ما میگیم باور به شرایط مثبت که مدتهاست از دست رفته. کار به جائی رسیده که هیچکس به بهبود اوضاع امیدی نداره. فرد داره شکنجه میشه و خوب وقتی داره شکنجه میشه چه باوری؟ باید بین شکنجهی مداوم (حالا محدود یا نامحدود) و خدشه دار نشدن ایمان(باور) یا اصول فلانش یکی رو انتخاب کنه. شما دارین میگین نه شما باید به این اصل که مرگ بر زندگی ارجحیت نداره باور داشته باشی و این شکنجه رو تحمل کنی
قطعا من شخصا با موردی که فرد قابلیت حتی درمان هم نداره ولی میشه آلامش رو تسکین داد مخالفم که اوتانازی بشه ولی این درد، درد من نیست معیار من نیست درد اون هست و نباید قوانین حتما مطابق با اصول و باورهای ایدئولوژیک خدشهناپذیر من باشه.
بعضی از کشورها یا سیاستگزاریها هم اصولا حق جان رو حق خصوصی خود فرد میدونن (تا اینجا که کسی مخالف نیست انشاءالله) اما سیاستشون اینه که مسئولیت این جان مثل مسئولیت باقی دارائیها به عهدهی خود فرد هست و اگر خود فرد ازین دارائي که مهمترین دارائیش هست (و بعدش سلامتی) استفادهی نادرست بکنه یا بخواد بره به جهنم به عهدهی قوانین نیست که بگیر و ببند راه بندازه و مانع بشه. قوانین باید به طور غیرمستقیم عمل کنه (البته من قصد دفاع از این پاراگراف رو ندارم ولی بد نیست با رویکرد لیبرال هم آشنا بشیم)