نقل قول:
این تاپیک منو به فکر انداخت.
من رشته ام ریاضی فیزیک بود. درسم هم خیلی خوب بود باورتون نمیشه هیچی نمیخوتدم میزاشتم برا شب امتحان دو ساعت میخوندم میشدم 20 کلاس. متاسفانه هیچ کس نبود منو راهنمایی کنه. به این روش کاملا عادت کرده بودم. که وارد دبیرستان شدم . اول هم همینطوری گذشت و من با همین روش جزو بهترین ها بودم. دوم دبیرستان رفتم ریاضی فیزیک . اما دیگه این روش دیروز کارساز نبود. برای اولین بار تو عمرم ریاضی گرفتم 10 . اصلا نمیدونستم دلیلش چیه. رفیقای نامردی داشتم که استعداد منو نداشتن ولی خیلی میخوندن ولی من اینو نمیدونستم. تو بازی و وقت تلف کردن همراهم بودن ولی هیچ وقت راهنماییم نکردن . من بدبختم نمره هام روز به روز بدتر میشد. افسرده شده بودم و درمانده. من هیچ وقت درسخون نبودم و حتی به معلم ها هم سر کلاس گوش نمیدادم. به هر حال تمام اون رفقای نامرد من یا الان دارن مهندسی میخونن یا پزشکی. من رفتم مترجمی زبان. سال اول اصلا حوصله ی درس خوندن نداشتم ولی با این حال تو دانشگامون از لحاظ نمره و نوشتن و صحبت کردن بهترین بودم. سال دومدیگه به حماقت خودم تو دبیرستان پی بردم و شروع کردم به درس خوندن. الان که سال سوم هستم میتونم بگم از خیلی از استادای زبانمون بیشتر انگلیسی بلدم. و اگه اینجوری ادامه بدم اینده ی شغلیم برخلاف اینکه بازار اموزش و ترجمه ی زبان اشباع شده تضمینه. براحتی میتونم استاد زبان شم. ولی هنوز قلبم یه جورایی افسردس. نمیتونم گذشتمو فراموش کنم. همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم. بعضی وقتا میگم تقدیر بود ولی باز فاید نداره این زخم عمیقتر از اینه که این حرفا مرحمی باشه براش. دوست دارم از یه جایی شروع کنم دوباره اما باز گرفتارم .شاید کلا فراموش کردم و چسپیدم به همین زبان و شایدم خدا دری جدید برام گشود. نظر شما چیه؟ دوباره از اول شروع کنم یا همین راهو ادامه بدم؟
والا به نظر من ، هرکسی توی یک سن به خصوصی یکهو ذهنش روشن میشه و انگار تازه یه چیزی توی مخش میترکه !! دنیا که براش روشن میشه شروع میکنه به درس خوندن و دونه دونه پله های ترقی رو تی کشیدن ... ببخشید ، طی کردن !! :دی
من خودم مثل شما بودم تا دوران راهنمایی ... یهو سوم راهنمایی انگار تازه مخم از حالت هنگ اومد بیرون ! تازه فهمیدم که چی به چیه ... !! درس رو باید چیجوری خوند و چرا پیشرفت نمیکنم ...
والا ، این چیزی که شما میگین ، یکی از همین مورد ها امسال توی مدرسه داشتیم ، سال اول جزو سوپر تاپ ها بود ، معدل بالای 19.80 !! بعد سال دوم اومدیم رشته ریاضی و فیزیک با هم توی یک کلاس ...
موقع امتحان ترم اول رسید ، سر هر امتحان ، چه ریاضی ، چه هندسه ، بهش SMS میدادم که درس خوندی ؟ میگفت من مثل تو نیستم که 10 ساعت بخونم آخرشم هیچی نشم ! من 12 شب به بعد میشینم میخونم ... بعدش روز بعد تو مدرسه انقدر از خودش تعریف میکرد که من میترکونم ، 20 میشم .، فلان بیسا ... آخرش هم تک تک امتجان هارو بین 13-14 شد !! فکرشو بکن ... معدل سال قبلش بالای 19.80 بود !!
منظورم شما نیستی ها ... منظورم اینه که ، ببین ، کسی که سال اول انقدر تاپ بود سال دوم به خاطر اینکه اعتماد به نفس کاذب داشت رید رفت ... !!
امیدوارم منظورم رو گرفته باشید ( شما نه ، بقیه دوستان که هنوز در مقطع دبیرستان هستند )
موفق باشید ...
ویرایش : ( دیدم پست علی عزیز خیلی قشنگ نوشته شده ، نتونستم جلوی خودم رو بگیرم و تک تک جواب ندم ، دمت گرم علی جان ... )
نقل قول:
رفیقای نامردی داشتم که استعداد منو نداشتن ولی خیلی میخوندن ولی من اینو نمیدونستم.
واقعا لعنت به همچین آدم هایی ...
خودم امسال تجربه کردم همچین رفیق هایی رو ! اولا به طرف میگفتم چند ساعت خوندی 20 شدی ؟ میگفت یک ربع !!
من هم حصرت میخوردم که چقدر باهوشه و خوش به حالش ... بعدا فهمیدم روزی بالای 14 ساعت میخونه !
واقعا همچین آدم هایی به خاطر پیشرفت خودشون ، حاضرن روحیه بقیه رو داغون کنن برن ...
نقل قول:
تو بازی و وقت تلف کردن همراهم بودن ولی هیچ وقت راهنماییم نکردن
خیلی قشنگ نوشتی علی جان ! واقعا دمت گرم ...
نقل قول:
و حتی به معلم ها هم سر کلاس گوش نمیدادم
من هم اولها مثلا معلم ها سوال میپرسیدن ، بعد کلی شاگرد دست بلند میکردن جواب بدن ...
من توی ذهنم میگفتم چقدر جلف بازی هست ! اما شما سعی کن چند بار حاضر جواب باشی ... لذتش که بره زیر زبونت دیگه ولش نمیکنی !
نقل قول:
اون رفقای نامرد من یا الان دارن مهندسی میخونن یا پزشکی.
مطمئن باش که اون ها هم توی زندگیشون مشکلات و ناکامی هایی داشتن ...
نمیدونم چرا همه مشکلات خودشون رو 100 برابر بزرگتر از مشکلات دیگران میدونند !!
من یک روز در یک کلاس مختلط با زیپ باز رفتم جلو !! فقط شانس آودم مدیر نیومد بیرون ... !! همه زدن زیر خنده ، هرکی بود جلوی این همه دختر خودکشی میکرد ! اما من هم همراهشون خندیدم ... اصلا هم به روی خودم نیاوردم ... !! هیچکس به نقصان و اشتباهات شما توجه نمیکنه ! این شما هستید که فکر میکنید اشتباهات بزرگی کردید ! ( چقدر ادبی شد ... )
نقل قول:
نمیتونم گذشتمو فراموش کنم. همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم
نمیخوای بقیه عمرت هم پشیمون باشی که ؟ میخوای ... ؟
پس از همین الان استارتت رو بزن ، مهم نیست کجای کار هستی و رشتت چیه ، هرجایی هستی بهترین باش !
نقل قول:
همیشه باهامه و بخاطرش احساس شرمندگی زیادی میکنم.
یه جایی خونده بودم : لعنت بر کسانی که استعداد دارند ولی استفاده نمیکنند !!
خیلی از مردم این دوره زمونه استعداد لازم رو ندارند ، مجبورند خیلی بخونند ... اما اگه کسی هم استعداد داشته باشه هم پشتکار ، کولاک میکنه ... یعنی واقعا کولاک میکنه ...
نقل قول:
دوباره از اول شروع کنم یا همین راهو ادامه بدم؟
علی جان ، شنیدی میگن ماهی رو هروقت از آب بگیری تازس ... ؟
+
بزار یک چیزی رو بهت بگم ، موفقیت توش شغل ، 10% ـش دانش هست ، 90% ارتباط مردمی ...
یک فرد با مدرک دکترا که کلی دود چراغ خورده میره سر شغلش ، اما پولی که در میاره از یک فردی که لیسانس داره هم کمتره !
به شخصه ، یک سوپرمارکتی میشناسم که وقتی میری توی مغازش که فقط یک آدامس بخری ، انقدر خوب رفتار میکنه و احترام میکنه که اگه چیزی نیاز نداری هم به زور یه چیزی میخری تا جبران محبت طرف رو بکنی ، نمیدونم برات پیش اومده یا نه !
حالا از اینا که بگزریم ، شما پلهای خراب شده ی پشت سرت رو نمیتونی درست کنی که برگردی عزیز من ، همین راه رو ادامه بده ...
ولی ، اگر استادی شدی ، استادی بشو که شاگرد هات بهت افتخار کنن ! ما یک معلم فیزیک داشتیم ، وقتی درس میداد ، 2 تیکه از فیزیک میگفت ، 2 تیکه از قرآن ، 2 تیکه از جاهای دیگه ... انقدر خوب توضیح میداد و انقدر معلوماتش بالا بود که شاگرد ها همش عاشقش بودن ! اگر استاده میگفت همه برین وسط اتوبان دراز بکشین همه این کار رو میکردن ...
مثلا ، آخرین جلسه گفته بود : اگر بعدا من رو توی خیابون دیدین ، من رو صدا کنین تا بهتون سلام کنم ...
به کلماتش دقت کن ! به این میگن استاد قابل احترام ... استادی که همه فداییش هستن !
فکر کنم بیش از حد نوشتم ...
موفق باشید ! در آخر ، علی جان باز هم ممنونم از شرح حال خالصانت ...