-
سفر در زمان
سفر در زمان چطور انجام میشود؟
یکی از جالبترین افکار بشر، ایده جابجایی در بعد زمان است.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
البته اگر از یک بعد دیگر به قضیه نگاه کنیم همه ما مسافر زمان هستیم. همین الان که شما این را میخوانید، زمان در حول و حوش و به پیش میرود و آینده به حال و حال به گذشته تبدیل میشود. نشانه اش هم رشد موجودات است. ما بزرگ میشویم و میمیریم. پس زمان در جریان است.
آلبرت اینشتین با ارایه نظریه نسبیت خاص نشان داد که این کار از نظر تیوری شدنی است. بر طبق این نظریه اگه شییی به سرعت نور نزدیک شود گذشت زمان برایش آهسته تر صورت میگیرد. بنابراین اگر بشود با سرعت بیش از سرعت نور حرکت کرد، زمان به عقب برگردد. مانع اصلی این است که اگر جسمی به سرعت نور نزدیک بشود جرم نسبی ان به بینهایت میل میکند لذا نمیشود شتابی بیش از سرعت نور پیدا کرد. اما شاید یه روز این مشکل هم حل شود. بر خلاف نویسنده ها و خیالپردازها که فکر میکنند سفر در زمان باید با یک ماشین انجام شور، دانشمندان بر این عقیده هستند که اینکار به کمک یک پدیده طبیعی صورت میگیرد. در این خصوص سه پدیده مد نظر است: سیاهچاله های دوار، کرم چاله ها و ریسمانهای کیهانی.
سیاهچاله ها: اگر یه ستاره چند برابر خورشید باشد و همه سوختش را بسوزاند، از انجا که یک نیروی جاذبه قوی دارد لذا جرم خودش در خودش فشرده میشود و یک حفره سیاه رنگ مثل یه قیف درست میکند که نیروی جاذبه فوق العاده زیادی دارد طوری که حتی نور هم نمیتواند از ان فرار کند.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اما این حفره ها بر دو نوع هستد. یه نوعشان نمی چرخند لذا انتهای قیف یک نقطه است. در انجا هر جسمی که به حفره مکش شده باشه نابود میشود. اما یه نوع دیگر سیاهچاله نوعی است که در حال دوران است و برا همین ته قیف یه قاعده داره که به شکل حلقه اس. مثل یک قیف واقعی است که تهش باز است. همین نوع سیاهچاله است که میتواند سکوی پرتاب به آینده یا گذشته باشد. انتهای قیف به یک قیف دیگر به اسم سفیدچاله میرسد که درست عکس ان عمل میکند. یعنی هر جسمی را به شدت به بیرون پرتاب میکند. از همین جاست که میتوانیم پا به زمانها و جهان های دیگر بگذاریم.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کرم چاله : یک سکوی دیگر گذر از زمان است که میتواند در عرض چند ساعت ما را چندین سال نوری جابجا کند. فرض کنید دو نفر دو طرف یک ملافه رو گرفته اند و میکشند. اگر یک توپ تنیس بر روی ملافه قرار دهیم یک انحنا در سطح ملافه به سمت توپ ایجاد میشود.
اگر یک تیله به روی این ملافه قرار دهیم به سمت چاله ای که ان توپ ایجاد کرده است میرود. این نظر اینشتین است که کرات آسمانی در فضا و زمان انحنا ایجاد میکنند؛ درست مثل همان توپ روی ملافه. حالا اگه فرض کنیم فضا به صورت یک لایه دوبعدی روی یه محور تا شده باشد و بین نیمه بالا و پایین ان خالی باشد و دو جرم هم اندازه در قسمت بالا و پایین مقابل هم قرار گیرد، آن وقت حفره ای که هر دو ایجاد میکنند میتواند به همدیگر رسیده و ایجاد یک تونل کند. مثل این که یک میانبر در زمان و مکان ایجاد شده باشد. به این تونل میگویند کرم چاله.
این امید است که یک کهکشانی که ظاهرا میلیونها سال نوری دور از ماست، از راه یک همچین تونلی بیش از چند هزار کیلومتر دور از ما نباشی. در اصل میشود گفت کرم چاله تونل ارتباطی بین یک سیاهچاله و یه سفیدچاله است و میتواند بین جهان های موازی ارتباط برقرار کند و در نتیجه به همان ترتیب میتواند ما را در زمان جابجا کند. آخرین راه سفر در زمان ریسمانهای کیهانی است. طبق این نظریه یک سری رشته هایی به ضخامت یه اتم در فضا وجود دارند که کل جهان را پوشش میدهند و تحت فشار خیلی زیادی هستند. اینها هم یه نیروی جاذبه خیلی قوی دارند که هر جسمی را سرعت میدهند و چون مرزهای فضا زمان را مغشوش میکند لذا میشود از انها برای گذر از زمان استفاده کرد.
-
حرکت دورانی
یکی از حرکتهای مهم ، حرکت دورانی است. نمونههای بسیاری از این نوع حرکت را هر روز مشاهده میکنیم. چرخش زمین به دور محور خود نمونهای از حرکت دورانی است. باید توجه داشته باشیم که حرکت بر روی مسیر دایرهای ، با دوران یک جسم به دور یک محور تفاوت دارد. هر حرکت دورانی با محور دوران و زاویه دوران مشخص میشود. زاویه دوران در سرعت زاویهای جسم لحاظ میشود.
سینماتیک دوران
جسم صلبی را در نظر بگیرید که حول محوری که بر سطح این جسم عمود است، دوران میکند. برای سادگی فرض میکنیم که محور دوران ثابت میباشد. اگر محل ذرهای بر روی جسم در چارچوب مرجع ما معلوم باشد، میتوانیم وضعیت تمامی جسم در حال دوران را در این چارچوب مرجع مشخص کنیم. لذا برای سینماتیک این مسیله ، کافی است که فقط حرکت یک ذره بر روی یک دایره را در نظر بگیریم. اندازه دوران در هر لحظه به وسیله زاویه θ ، زاویهای که موضع زاویهای ذره نسبت به موضع اولیه میسازد، تعیین میشود. لذا اگر جهت دوران پاد ساعتگرد را مثبت اختیار کنیم، در نتیجه θ هنگام دوران پاد ساعتگرد افزایش و هنگام دوران ساعتگرد کاهش پیدا میکند.
سرعت زاویهای ω
آهنگ تغییرات جابهجایی زاویهای ذره (θ) نسبت به زمان به عنوان سرعت زاویهای متوسط تعریف میشود. در واقع اگر تغییرات زاویهای را با θ∆ و مدت زمان این تغییر را با t∆ نشان دهیم، در این صورت سرعت زاویهای با نسبت θ/∆t∆ برابر است. حال اگر چنانکه از این عبارت هنگامی که t∆ به سمت صفر میل میکند، حد بگیریم کمیت حاصل سرعت زاویهای لحظهای خواهد بود. با توجه به تعریف مشتق در واقع میتوان گفت که سرعت زاویهای با مشتق زمانی جابجایی زاویهای θ برابر است. یکای سرعت زاویهای عکس یکای زمان است و معمولا یکاهای آن را رادیان بر ثانیه یا دور بر ثانیه انتخاب میکنند.
شتاب زاویهای α
اگر سرعت زاویهای تغییر بکند، این تغییر سبب ایجاد شتاب میگردد. این شتاب ، شتاب زاویهای نام دارد. اگر و ω_۲ به ترتیب سرعتهای زاویهای لحظهای در زمانهای t_۱ و t_۲ باشند، در این صورت شتاب زاویهای متوسط که با \bar α نشان میدهیم، به صورت زیر خواهد بود:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حال اگر از این عبارت هنگامی که t∆ به سمت صفر میل میکند، حد بگیریم، در این صورت کمیت حاصل را شتاب زاویهای لحظهای میگویند. چون سرعت زاویهای (ω) برای تمام ذرات جسم صلب یکسان است، لذا شتاب زاویهای (α) نیز برای تمام ذرات یکسان خواهد بود. یکای شتاب زاویهای عکس مجذور زمان است و یکاهای آن را معمولا رادیان بر مجذور ثانیه یا دور بر مجذور ثانیه تعریف میکنند.
مقایسه حرکت دورانی حول محور ثابت و حرکت انتقالی
دوران ذره (یا جسم صلب) حول یک محور ثابت با حرکت انتقالی ذره (یا جسم صلب) در یک امتداد ثابت همخوانی صوری دارد. متغیرهای سینماتیک در حالت اول θ (جابجایی زاویهای) ، ω (سرعت زاویهای) و α (شتاب زاویهای) هستند، اما در حالت دوم x (جابهجایی خطی) ، v شتاب خطی) هستند. این کمیتها دو به دو متناظرند. البته اینها از لحاظ یکا با هم اختلاف دارند. هرگاه در حرکت انتقالی محدودیت مربوط به حرکت در امتداد خط راست را حذف کنیم و حالت کلی حرکت سه بعدی را بر روی مسیر منحنی در نظر بگیریم، متغیرهای خطی a ، v ، x به صورت مولفههای اسکالر بردارهای سینماتیکی ظاهر میشوند، اما در صورت حذف محدودیت دوران حول محور ثابت ، متغیرهای سینماتیک دوران به این سادگی به بردار تبدیل نمیشوند.
با استفاده از تناظری که اشاره شد، به راحتی میتوان معادلات حرکت را در حرکت دورانی حول یک محور ثابت بدست آورد. فقط کافی است متغیرهای سینماتیکی حرکت انتقالی در امتداد ثابت را با متغییرهای سینماتیکی حرکت دورانی جایگزین کنیم.
نمایش برداری کمیتهای دورانی
جابجایی ، سرعت و شتاب خطی کمیتهای برداری هستند. کمیتهای زاویهای متناظر آنها نیز میتوانند بردار باشند، چون علاوه بر بزرگی باید جهتی نیز برای آنها در نظر گرفت. به عنوان مثال ، اگر محور دوران ثابت نباشد، در این صورت نمیتوان گفت که کمیتهای α ، ω ، θ باز هم حالت اسکالر دارند، اما نمیتوانیم این کمیتها را بردار تصور کنیم. به عنوان مثال ، جابجایی زاویهای θ نمیتواند بردار باشد، چون به صورت برداری با هم جمع نمیشوند. از ریاضیات میدانیم که حاصل جمع دو بردار خاصیت جابجایی دارد، یعنی وقتی که دو بردار A و B را باهم جمع میکنیم، فرقی ندارد که A + B بنویسیم یا B + A. در صورتی که در مورد θ که زاویه دوران است، چنین نیست، اما اگر جابجایی زاویهای بینهایت کوچک باشد، میتوان آن را برداری در نظر گرفت.
رابطه سینماتیک خطی و زاویهای
هرگاه جسم صلبی حول یک محور ثابت بچرخد، هر ذره از آن بر روی یک مسیر دایرهای حرکت میکند. لذا میتوانیم حرکت این ذره را با متغیرهای خطی یا متغیرهای زاویهای توصیف کنیم. با استفاده از رابطه میان متغیرهای خطی و زاویهای میتوانیم از توصیف یکی توصیف دیگری را نتیجه بگیریم و اگر سرعت خطی را با v و سرعت زاویهای را با ω و فاصله نقطه مورد نظر از جسم صلب از محور دوران را با r نشان دهیم. در این صورت v = ω r خواهد بود. در حرکت دایرهای دو نوع شتاب میتواند وجود داشته باشد. یکی شتاب مماسی است که از تغییر سرعت خطی v حاصل میشود و دیگری شتاب زاویهای است که از تغییرات سرعت زاویهای ω بوجود میآید.
گشتاور نیرو
در حرکت انتقالی نیرو را به شتاب خطی جسم وابسته میکنیم. در حرکت دورانی کمیتی که به شتاب زاویهای جسم وابسته است، گشتاور نیرو میباشد. ابتدا گشتاور نیرو را برای حالت خاص یک ذره منفرد که از یک چارچوب مرجع لخت مشاهده میشود، تعریف میکنیم. سپس آن را به دستگاههای ذرات تعمیم میدهیم. در مورد یک ذره منفرد که به فاصله r از مبدا مختصات قرار دارد و تحت تاثیر نیروی F حول محوری که از مبدا مختصات گذشته و بر صفحه شامل ذره و نیرو عمود است، دوران میکند، گشتاور نیرو با حاصلضرب برداری r در F برابر است.
در حرکت دورانی گشتاور نیرو با شتاب زاویهای ارتباط نزدیکی دارد، یعنی همان گونه که در حرکت انتقالی نیرو با حاصلضرب جرم و شتاب خطی برابر است، گشتاور نیرو نیز با حاصلضرب شتاب زاویهای در ممان اینرسی (یعنی گشتاور لختی یا لختی دورانی) برابر است، یعنی اگر گشتاور نیرو را با T و ممان اینرسی را با I نشان دهیم، خواهیم داشت I = T .
حرکت دورانی حول محوری که حرکت انتقالی دارد
دوران حول یک محور ثابت حالت خاصی از حرکت دورانی است، اما اگر محور دوران ثابت نباشد، در این صورت شرایط فرق میکند. به عنوان مثال ، استوانهای که بر روی یک سطح افقی میغلتد، نمونهای از این نوع حرکت است. حرکت غلتان این جسم را میتوان ترکیبی از حرکتهای انتقالی و دورانی در نظر گرفت. در مورد استوانه در هر لحظه نقطه تماس استوانه و سطح در حال حرکت است، چون جسم نمیلغزد. بنابراین در این حالت میتوان حرکت را ترکیب حرکت انتقالی مرکز جرم و حرکت دورانی حول محوری که از مرکز جرم میگذرد، دانست که هم ارز است با یک حرکت دورانی محض با همان سرعت زاویهای حول محوری که از نقطه تماس جسم غلتان میگذرد.
دوران جسم صلب حول محور دلخواه
در کلیترین حالت دوران جسم صلب حول محوری که ثابت نبوده و حرکت دورانی دارد، مورد بحث قرار میگیرد. در این حالت برای بررسی حرکت جسم صلب به صورت زیر عمل میکنیم:
دو سیستم مختصات که یکی در خارج از جسم ثابت بوده و دیگری در روی جسم صلب قرار داشته و به همراه آن میچرخد، در نظر میگیریم. سیستم مختصات متصل به جسم را با پریم مشخص میکنیم. در این صورت سه محور چارچوب ثابت و چارچوب متصل به جسم با هم زاویه میسازد که این زوایا را زوایای اویلر میگویند. به بیان دیگر ، میتوان گفت که با سه دوران پیدرپی به اندازه این زاویهها دو چارچوب پریمدار و بدون پریم بر هم منطبق میشوند.
بنابراین چارچوب برای نشان دادن جهت گیری جسم صلب در فضا نسبت به چارچوب ساکن در نظر گرفته میشود، اما در مورد جسم صلب میتوان سه محور عمود بر هم چنان انتخاب کرد که حاصلضرب ممانهای اینرسی صفر شوند. لازم به توضیح است ممان اینرسی جسم صلب ، در حالت کلی ، به صورت یک ماتریس خواهد بود که اعضای قطر اصلی ، ممان اینرسی اصلی و سایر عناصر را حاصلضرب ممانهای اینرسی میگویند. بنابراین چارچوب سومی در نظر گرفته میشود که سه محور آن محورهای اصلی جسم صلب هستند.
به این ترتیب معادلات حرکت جسم صلب تنظیم میگردد و در مورد نحوه حرکت و تعادل جسم صلب بحث میشود. بدیهی است که در این حالت کمیتها به صورت تانسوری در نظر گرفته میشوند. به عنوان مثال ، اندازه حرکت خطی به صورت L = Iω بیان میشود که دراین جا I تانسور اینرسی است که نمایش آن به صورت یک ماتریس مربعی است و ω به صورت یک ماتریس ستونی میباشد. به خاطر پیچیدگیهای ریاضی از ارایه معادلات حرکت خودداری میشود.
-
الکتریسیته و مغناطیس
اثرهای ساده الکتریکی و مغناطیسی را از زمانهای قدیم میشناختند. حدود ۶۰۰ سال قبل از میلاد یونانیان میدانستند که آهنربا آهن را جذب میکند و کهربای مالیده به لباس چیزهای سبک مانند کاه را بسوی خود میکشد. با وجود این اختلاف بین جذبهای الکتریکی و مغناطیسی تعیین نشده بود و این پدیدهها را از یک نوع در نظر میگرفتند.
خط فاصل روشن بین این دو پدیده را گیلبرت (W. Gilbert) ، فیزیکدان و طبیعت شناس انگلیسی پیدا کرد. و نیز او کتابی درباره آهنربا ، “اجسام آهنربایی” و “زمین به عنوان آهنربای بزرگ” در سال ۱۶۰۰ منتشر کرد. کار وی شروع بررسی در پدیدههای الکتریکی را نشان میدهد. گیلبرت در این کتاب همه خواص آهنرباهای شناخته شده تا آن زمان را تشریح کرده و نتایج آزمایشهای خیلی مهم ، شخص خود را نیز آورده است. همچنین وی شماری از تفاوتهای اساسی بین جذبهای الکتریکی و مغناطیسی را مشخص نموده و اصطلاح “الکتریسیته“ را وضع کرده است.
سیر تحولی و رشد
* بعد از انتشار کارهای گیلبرت ، تمایز بین پدیدههای الکتریکی و مغناطیسی مسلم شد، اما به رغم اینکه اختلافها شماری از واقعیتها ارتباط ناگسستنی بین این پدیدهها را پدیدار ساخت. برجستهترین این واقعیتها مغناطیس اشیای آهنی و وارونی عقربه قطب نما بر اثر آذرخش بودند.
* آراگو (D. F. Arago) ، فیزیکدان فرانسوی در کتاب خود به نام “تندر و آذرخش” ، شرح میدهد که چگونه در ژوییه سال ۱۶۸۱، در کشتی راین (reine) واقع در دریای آزاد حدود صدها مایل از ساحل بر اثر آذرخش دکلها ، بادبانها و غیره بطور جدی صدمه دیدند. وقتی که شب فرا رسید، از روی وضع ستارگان دریافت که از سه قطب نمای در دسترس دو تا بجای شمال به سمت جنوب ایستاده بودند، در حالی که یکی از آنها به سمت شمال بود، آراگو همچنین شرح میدهد که هرگاه آذرخش به خانه بخورد، کارد ، چنگال و سایر اشیای آهنی را به شدت آهنربا میکند.
* در آغاز قرن هجدهم ثابت شد که آذرخش در واقع جریان الکتریکی شدیدی است که از هوا میگذرد. بنابراین به این نتیجه میرسیم که جریان الکتریکی خواص مغناطیسی دارد، اما این خواص جریان فقط در سال ۱۸۲۰ توسط اورستد (H. Oersted) فیزیکدان دانمارکی با آزمایش مشاهده و بررسی شد. همانطوری که نیروهای مؤثر بر بارهای الکتریکی نیروهای الکتریکی نام دارد، نیروهای مؤثر بر آهنرباهای طبیعی یا مصنوعی را نیروهای مغناطیسی میگویند.
منشأ میدان مغناطیسی
اگر در فضا نیروهای الکتریکی حاکم باشد و بر ذرات باردار نیروی الکتریکی وارد کند، میگوییم در این فضا میدان الکتریکی وجود دارد. از این رو آزمایش نشان میدهد که در فضای اطراف جریان الکتریکی ، نیروهای مغناطیسی ظاهر میشود، یعنی میدان مغناطیسی بوجود میآید.
اولین سوال اورستد
آیا ماده سیم روی میدان مغناطیسی بوجود آمده از جریان اثر دارد یا نه؟ اورستد دریافت که سیمهای اتصال را میتوان از چند سیم یا نوار باریک مختلف درست کرد و جنس فلز در نتیجه اثر نمیگذارد (احتمالا اگر بزرگ باشد اثر میگذارد). چون فلزات مختلف ، مقاومتهای الکتریکی متفاوتی دارند، اگر به باتری وصل شود، می توانند جریانهای متفاوت داشته باشند و در نتیجه اثر مغناطیسی این جریانها متفاوت خواهد بود.
اما باید بخاطر داشت که آزمایش اورستد پیش از وضع قانون اهم و دستیابی به مفهوم بستگی مقاومت رساناها به جنس ماده تشکیل دهنده آنها انجام گرفته است. اگر آزمایش اورستد با سیمهای پلاتین ، طلا ، نقره ، برنج ، و آهن یا نوارهای روی و قلع یا جیوه انجام گیرد، همین نتیجه اخیر بدست میآید. اورستد آزمایشاتش را با فلز ، یعنی رساناهایی با رسانش الکترونی ، انجام داد.
اثر مغناطیسی جریان الکترولیتی
اگر در آزمایش اورستد فلز رسانا را با لوله دارای الکترولیت یا لولهای که داخل آن تخلیه الکتریکی صورت میگیرد، استفاده شود. هر چند در این حالتها جریان الکتریکی از حرکت یونهای مثبت و منفی ناشی میشوند، ولی اثر آنها روی عقربه مغناطیسی با اثر رسانای فلزی یکسان است. بدون توجه به رسانای حامل جریان ، در فضای اطراف آن میدان مغناطیسی بوجود میآید. از اینرو میتوان گفت که در اطراف هر جریانی میدان مغناطیسی ظاهر میشود. این خاصیت اصلی جریان الکتریکی در اثرهای حرارتی و شیمیایی جریان الکتریکی نقش بازی میکند.
اثر مغناطیسی جریان و خواص الکتریکی رسانا
ایجاد میدان مغناطیسی معمولترین خاصیت از سه خاصیت جریان الکتریکی است. جریان الکتریکی فقط در یک نوع رسانا (الکترولیتها) اثر شیمیایی بوجود میآورد، نه در دیگران (فلزات). مقدار جریان آزاد شده توسط جریان ، بسته به مقاومت رسانا ، میتواند بیشتر یا کمتر باشد. در ابر رساناها ممکن است همراه جریان ، گرما آزاد می شود. از طرفی دیگر میدان مغناطیسی با جریان الکتریکی پیوندی جدایی ناپذیر دارد. این میدان به خواص مشخصی از رسانا بستگی ندارد و فقط شدت و جهت جریان آن را تعیین میکند. بیشترین کاربردهای صنعتی الکتریسیته نیز بوجود میدان مغناطیسی جریان وابسته میباشند.
-
ابر رسانا
ابررسانا ها ، برخی از فلزها ، آلیاژها یا ترکیبهای فلزها هستند که در دماهای پایین نزدیک به صفر مطلق ،مقاوت الکتریکی و نفوذپذیری مغناطیسی خود را از دست میدهند و رسانایی الکتریکی آنها بینهایت زیاد میشود ، محدوده دمایی به ماهیت ماده بستگی دارده ، که از حدود ۰.۵ تا ۱۸ درجه کلوین است ، خاصیت ابر رسانایی در فلزات قلیایی، فلزهای نجیب و مواد فرو مغناطیس مشاهد نشده است ، بلکه به طور عمده در عنصرهایی که اتم آنها ۳، ۵ یا ۷ الکترون در لایه ظرفیت خود دارد و مقاومت الکتریکی آنها در دمای معمولی زیاد است بوجود می آید.
پدیده ابر رسانایی از همان آغاز کشف ، توجه دانشمندان را بخود جلب کرده بود ، اونز اولین کسی بود که هلیم را مایع کرد و نخستین بار خواص ابر رسانایی مواد را در چنین دماهای پایینی اندازه گرفت و معلوم داشت که مقاومت الکتریکی جیوه در دمای ۴.۲ درجه کلوین به شدت محو میشود ، در طول ۷۵ سال اخیر ، فلزات و آلیاژهای دیگر هم به فهرست ابررسانا ها افزوده شدند . ابر رسانایی در دماهای بالا هم امکان پذیر است ، کوپرات با فرمول شیمیایی
YBr۲ Cu۳O۶.۹ که در دمای ۹۳ درجه کلوین خواص ابر رسانایی را نشان میدهد
کاربردها
ابر رساناهای دمای پایین امروزه در ساخت آهنرباهای ویژه طیف سنجهای رزونانس مغناطیسی هسته ، رزونانس مغناطیسی برای مقاصد تشخیص طبی ، شتاب دهنده ذره ها ، ترنهای سریع مغناطیسی و انواع ابزارهای رسانایی الکترونیکی بکار میرود . اما برای اینکه ابررساناهای دمای بالا در کاربردهای میدان مغناطیسی در دمای بالا رقابت کنند ، هنوز زمان لازم دارد ، این بعلت دشواری در تولید انبوه و با کیفیت بالاست . اگر چه در حال حاضر ، بازار ابررساناهای دمای بالا رونق کمی دارد ، گمان میرود که در خلال دو دهه آینده کاربر د آن فراگیر و پررونق شود .