-
خوشنویسی:
تاریخچه خط قبل از اسلام خطوط مختلفی از جمله میخی و پهلوی و اوستائی در ایران متداول بوده است با ظهور دین اسلام نیاكان ما الفبا وخطوط اسلامی را پذیرا شدند خط متداول آنزمان كه نزدیك دو قرن قبل از اسلام شكل گرفته بود خط كوفی و نسخ قدیم بودكه از دو خط قبطی و سریانی اخذ شده بود در اوایل قرن چهارم سال 310 هجری قمری ابن مقله بیضاوی شیرازی خطوطی را بوجود آورد كه به خطوط اصول معروف شد كه عبارتند از :
محقق – ریحان – ثلث – نسخ – رقاع و توقیع . كه وجه تمایز آنها اختلاف در شكل حروف و كلمات و نسبت سطح و دور در هر كدام می باشد و برای این خطوط قواعدی وضع كرد و 12 اصل نوشت :
تركیب-كرسی-نسبت-ضعف-قوت-سطح-دور-صعود مجازی-نزول مجازی-اصول-صفا و شأن .
مقارن پیشرفت خطوط فوق، حسن فارسی كاتب، خط تعلیق را از خطوط نسخ و رقاع بوجود آورد كه به نام ترسل نیز نامیده می شد .
در قرن هشتم میرعلی تبریزی (850 هجری قمری) از تركیب و ادغام دو خط نسخ و تعلیق خطی بنام نسختعلیق بوجود آورد كه بسیار مورد اقبال واقع شد و موجب تحول عظیمی در هنر خوشنویسی گردید خطی كه حدود یك دانگ سطح و مابقی آن دور است و نام آن در اثر كثرت استعمال به نستعلیق تغییر پیدا كرد.
و باید اذعان نمود كه بحق از زیباترین و ظریفترین ومشكلترین خطوط فارسی و میتوان گفت كه عروس خطوط فارسی است .
پس از میرعلی تبریزی پسرش میرعبدالله و بعد از او میرزا جعفر تبریزی و اظهار تبریزی در تكامل خط نستعلیق كوششها كردند تا نوبت به سلطانعلی مشهدی رسید كه خدمات شایانی به این هنر اصیل نمود .
اساتید زیادی بعد از سلطانعلی مشهدی در تكامل خط مذكور زحمات فراوانی كشیدند همانند میرعلی هروی و سپس بعد از حدود یك قرن، خوشنویس نامی و آشنای همه، میرعمادالحسنی ( 1024 هجری قمری) معاصر شاه عباس صفوی پا به عرصه ظهور نهاد كه با نبوغ خود تغیرات و سبكی در خط نستعلیق بوجود آورد كه هنوز از گذشت قریب 400 سال مورد استفاده و الهام بخش خوشنویسان است.
او پایه خط را به جائی نهاد كه از زمان پیدایش خط نستعلیق تا كنون هنرمندی خوشنویس را یارای برابری با او نبوده است و همزمان او هنرمند بزرگ دیگری چون علیرضا عباسی رقیبی برای او بشمار می رفت كه علاوه بر خط نستعلیق خفی و جلی در خط ثلث نیز استاد بود بطوری كه قالب كتیبهه های مساجد و بناهای تاریخی اصفهان به خط ثلث و یا به سرپرستی او انجام شده است .
بطور كل قرنهای نهم ، دهم و یازدهم هجری قمری را میتوان قرنهای درخشان در هنر خوشنویسی دانست .
در اواسط قرن یازدهم سومین خط خالص ایرانی یعنی شكسته نستعلیق به دست مرتضی قلی خان شاملو حاكم هرات از خط نستعلیق احداث گردید علت پیدایش آن تند نویسی و راحت نویسی و دیگر، ذوق و خلاقیت ایرانی می توانست باشد همانطوری كه بعد از پیدایش خط تعلیق ، ایرانیان به خاطر سرعت در كتابت، شكسته تعلیق آنرا نیز بوجود آوردند .
خط شكسته نستعلیق به دست میرزا شفیعا هراتی كاملتر شد و درویش عبدالمجید طالقانی قواعد جدیدی وضع نمود و آنرا به كمال نوشت چهار تن ازخوشنویسان نامی كه در چهار خط ثلث، نسخ، نستعلیق و شكسته نستعلیق به اركان اربعه هنر خوشنویسی مشهور گشته اند عبارتند از :
در خط ثلث : جمال الدین یاقوت ( 698 هجری قمری)
در خط نسخ : میرزا احمد نیریزی (اواسط قرن 12)
در خط نستعلیق : میرعماد الحسنی (1024 هجری قمری)
در خط شكسته نستعلیق : درویش عبدالمجید طالقانی ( 1185 هجری قمری)
در قرن 13 در دوره قاجاریه خطاطان بزرگی پا به عرصه میدان نستعلیق و دیگر اقلام نهادند و سختیهای این هنر ظریف را بجان خریدند و در توسعه آن كوشیدند كه اسامی معروفترین آنها از آن زمان تاكنون به شرح ذیل می باشد :
عباس نوری- وصال شیرازی- احمد شاملو مشهدی – فتحعلی حجاب – میرحسینی خوشنویس- اسداله شیرازی – میرزا آقا خمسه ای – ابوالفضل ساوجی – عبدالرحیم افسر – محمدحسین شیرازی – عبدالحمید ملك الكلامی – علی نقی شیرازی –
میرزا محمد ابراهیم تهرانی (میرزا عمو) – میرزا غلامرضا اصفهانی – میرزا محمدرضا كلهر- محمدحسین عمادالكتاب – مرتضی نجم آبادی – سیدحسن میرخانی – سیدحسین میرخانی – علی اكبر كاوه – ابراهیم بوذری – حسن زرین خط – غلامحسین امیرخانی – عباس اخوین – یداله كابلی خوانساری – كیخسرو خروش و سیدمحمدموحد قمی و استادگرامی آقای احمد عبدالرضایی که زحمت نوشتن کتیبه های مدرسه بزرگ امام خمینی (ره) و مرقد مطهر ایشان را هم بعهده داشتند .
-
سير تکاملى خوشنوسى در ايران
طبق آنچه که در رسالات و کتب مؤلفان مشهور بعد از اسلام آمده، اولين شخصى که خط نوشت ”مرا مر ابن مرّه“ از شبه جزيرهٔ عربستان بود و اولين کسى که در صدر اسلام قرآن نوشت و به حسن خط شهرت داشت خالد ابن ابوهياج بود که براى عمر بن عبدالعزيز قرآنى با زر نوشت. بعد از آنکه کوفه بهصورت شهر بزرگى درآمد، خط کوفى در اين شهر رواج يافت و رونق گرفت و به خط کوفى شهرت يافت. قديمىترين قرآن به خط کوفى متعلق به اواخر قرن سوم هجرى است. بعداً نسخ در کتابت قرآن بجاى خط کوفى بکار رفت و در قرن بعد خطوط ديگرى توسط خوشنويسان ايرانى پديد آمد و تا مدتها بعد از تکوين خط هاى عربي، خوشنويسى مقامى والاتر و بالاتر از نقاشى داشت.
خطى که در قرون اسلامى در ايران رواج داشته و به آن خوشنويسى مىکردهاند و امروزه نيز خطى رسمى است، در اصل از الفباى عربى مىباشد. عربها پيش از اسلام بر اثر ارتباط با اقوام متمدنتر با خط و زبان نبطى و سريانى آشنا شده بودند و از هر يک از اين دو خط استفاده مىکردند. خطهاى نبطى و سريانى از خطوط سامى بود و تقليد آن براى عربها امکانپذير. خط اولى منشأ خط نسخ شد و دومى اصلى خطّ کوفى است. بعد از اسلام ظاهراً هر دو خط بهکار مىرفته است. خط نسخ بيشتر براى تحرير نامهها و خط کوفى براى کتابت مصحفها، کتيبهها و سکهها استفاده مىشد.
از اواخر دورهٔ امويان و اوايل عباسيان قلمرو خط عربى وسعت يافت و بهتدريج در ايران ومصر و شمال آفريقا انتشار و رواج يافت و کمکم از دو خط مذکور اقلام ديگرى پديد آمد.
قبل از اسلام در ايران انواع خط از جمله خط ميخي، پهلوى و اوستايى رايج بود و حتى از آثار برجاى مانده چنين برمىآيد که ايرانيان در نوشتن آنها هماهنگى و ضوابط خاصى داشتهاند. اما با پذيرش اسلام توسط ايرانيان، خط و زبان قرآنى رواج يافت.
در آخر قرن سوم و اوايل قرن چهارم هجري، شخصى به نام ابن مقلد بيضاوى شيرازي، وزير مقتدر خليفهٔ عباسى و برادرش ابوعبدا... حسن به هرج و مرج در اقلام گوناگون پايان دادند و با تکميل اقلام موجود (چهارده نوع) و هندسى کردن ابعاد حروف و تعيين اساس قواعد دوازدهگانه در خط، خوشنويسى را تحت ضابطه در آوردند و پايهٔ خطوط را بر سطح و دور نهادند.
خط نسخ از زمان ابن مقلد به بعد به قالبى بهتر درآمد و شهرت قابل توجهى يافت.
ابن مقلد قواعد خوشنويسى را به دو بخش تقسيم کرده است: حسن تشکيل و حسن وضع. حسن تشکيل قاعدهٔ اصول و نسبت از آن پديد مىآيد و ديگرى حسن وضع که قواعد ترکيب و کرسى از آن استفاده مىشود.
بعد از ابن مقلد خطاطان ديگر نيز بهتدريج اين اصول را بسط دادند. اين قواعد عبارتند از:
- قاعدهٔ اصول: قوت، ضعف، سطح، دور، صعود، نزول، سواد، بياض، ارسال. يعنى حسن نگارش حروف و استحکام آنها از جهات مذکور.
- قاعدهٔ نسبت يا تناسب: يعنى حروف و شکلهاى مشابه هم، در همهٔ موارد به يک اندازه باشند.
- قاعدهٔ ترکيب: يعنى آميزش هماهنگ و دلپذير حروف، کلمات، جملهها و سطرها با يکديگر به گونهاى که از حسن ترکيب برخوردار باشد.
- قاعدهٔ کرسى: يعنى نوشتن با توجه به خط کرسى انجام شود.
دو اصطلاح صفا و شأن صفت خطى است که به مرحلهٔ کمال رسيده باشد. صفا حالتى است که طبع را شاد و چشم را روشن سازد. و شأن کيفيتى است از خط که چون پديد آيد خطاط به نگريستن در خط مجذوب شود و احساس خستگى نکند.
بعد از ابن مقله، ابن بوّاب، در ضمن بکار بستن قواعد دوازدهگانه، با سنجش حروف با ميزان نقطه، قواعدى را در خوشنويسى پيشنهاد کرد و با دقت در تراش قلم و انتخاب مرکب و نيز با ترتيب شاگردان متعدد در تکميل اقلام ثلث و نسخ و رقاع تأثيرگذار بود.
طى دو قرن پس از ابن بّواب، خوشنويسى توسط خطاطان متعدد رونق گرفت؛ تا اينکه ياقوت مستعصمى ظهور کرد و از ميان اقلام متعدد رايج شش قلم ثلث، نسخ، ريحان، محقق، توقيع و رقاع را برگزيد و در زيبا گرداندن آنها ابتکاراتى بهخرج داد. اقلام سته به خطوط اصول نيز مشهورند.
خوشنويسان ايراني، خطى وزين و سبک روح را از خط تعليق مشتق ساختند که نستعليق نام گرفت. نستعليق که از واژههاى نسخ و تعليق شده در قرن نهم هجرى توسط ايرانىها ابداع شد و همچنان نيز خط ملّى آنان محسوب مىشود. واضع خط نستعليق ميرعلى تبريزى بود، که قواعد پيچيدهٔ حاکم بر آن را نيز تدوين نموده در زمان سلطنت شاه طهماسب (۹۳۰-۹۸۴ هـ .ق) خط نستعليق جاى نسخ را گرفت و خط منتخب براى نگارش ديوانهاى شعر، داستانهاى حماسى و ديگر رواوين گرديد. يک قرآن کامل به خط نستعليق نيز موجود است که اين نسخهٔ منحصر بفرد که براى کتابخانه شاهطهماسب در سال ۹۴۵ هـ . توسط شاهمحمود نيشابورى کتابت شده است که نمايش قدرت و زيبايى خط نستعليق به شمار مىآيد. دوران سلطنت شاهعباس بزرگ، دورهٔ طلايى خط نستعليق به شمار مىرود. در اين دوران خوشنويسان بنامى رسد کردند که معتبرترين آنها ميرعماد حسينى است.
در قرن نهم همچنين خورشيد بلندپايه خط و خوشنويسى سلطان على مشهدى ظهور نود و شهرتش در زمان حيات عالمگير شد.
در قرن دهم ستارگان بسيارى چون شاه محمود نيشابوري، سلطان محمد خندان، بابا شاه تربتي، پيرمحمد شاگرد ميرعلي، سيد احمد مشهدي، محمود سياوشاني، شيخ مرشدالدين شيرازي، شاهمحمد مشهدى در آسمان هنر خوشنويسى اين سرزمين درخشيدند. ميرعلى هروى استاد الاساتيد خط نيز در اين دوران ظهور کرد. وى قواعد خط را به نظم در آورد و آثارى چون هفت اورنگ جامي، چهل حديث (سه نسخه)، گلستان سعدي، و بسيارى از آثار ادبى و فرهنگى اين سرزمين را به قلم جادويى خود مزين کرد.
از مهمترين حوادث خط و خوشنويسى در قرن دوازدهم، ظهور درويش عبدالمجيد طالقانى استاد مسلم خط شکسته است. از بزرگان ديگر خط در اين قرن احمد نيريزى است. او از نسخنويسان بزرگ زمان خود است و در نستعليق و شکسته نيز مهارت دارد.
در قرن دوازدهم هجرى خط نسخ متمايل به نستعليق گرديد و در قرن سيزدهم و چهاردهم هجرى قمرى بهتدريج به خوشنويسى و نستعليق توجه شده است و مشاهير عمده اين هنر عبارتند از: وصال شيرازى و فرزندانش، ميرزا محمدرضا کلهر، ميرزا غلامرضا اصفهاني، و عمادالکتاب.
خط نستعليق به دست هنرمندان ايرانى متولد شد، ميرعماد حسنى آنرا به درجهٔ کمال رسانيد و تا زمان ميرزا محمدرضا کلهر ادامه يافت.
در دورهٔ معاصر على اکبر کاوه، حسن زرين خط، سيد حسين و سيد حسن ميرخانى و هنرمندان بنام ديگرى در اين خط و شيوه هنرنمايى داشتهاند
-
خطوط ايرانى
خطهاى ايرانى تعليق، نستعليق و شکسته نستعليق مىباشد. با ضابطهمند شدن خط تعليق در دوران صفويه، مقدمات ظهور نستعليق فراهم شد. اين دو خط در ميان ايرانيان و ملل ترک وارد و زبان رشد يافت و سهم مهمى در پيشبرد خوشنويسى اسلامى داشت. خط شکسته نيز از ابداعات ايرانياناست که در پيوند با تعليق و نستعليق قرار دارد.
تعلیق
نستعلیق
شکستهٔ نستعلیق
تعليق
از قرن پنجم هجرى در نسخ تحريرى (شيوهٔ ايراني)، بتدريج دگرگونىهايى پديد آمد و از اواسط قرن هفتم بر اثر تکامل قلم ايرانى خطى بوجود آمد که مقتبس از آن و نيز خط توقيع و رقاع بود و بنام خط تعليق کمال و رواج يافت. اين خط در تحرير کتابها و ديوانهاى شعر يکار مىرفت و تا قرن هشتم رو به تکامل رفت.
نياز به سرعت در نوشتن باعث شد تا پيوستگى حروف و کلمات مجاز شود و خطى بوجود آمد که شکسته تعليق ناميده شد. اين قلم خاص کاتبان ديوان بود که گاهى ”ترسّل“ نيز ناميده شده است. امروزه خطاطان ايرانى با تعليق کمتر آشنايى دارند. پس از رواج خط تعليق، عثمانىها و مصرىها در آن تصرفاتى موافق با سليقه خود ايجاد کردند و شيوهٔ خود را ”ديواني“ ناميدند.
نستعليق
در بين انواع خوشنويسى که از ابتداى اسلام تا بحال وجود داشته است، نستعليق زيباترين نوع خوشنويسى محسوب مىشود؛ بطورى که آن را ”عروس خطوط اسلامي“ لقب دادهاند. نستعليق که آميختهٔ دو خط تعليق و نستعليق گفته شده، توسط ميرعلى تبريزى به کمال دست يافت و حرکتى نو آغاز شد.
خط نستعليق از همهٔ شرايط زيبايى برخوردار است؛ از آن جمله: اعتدال، موزوني، استواري، تناسب، حسن ترکيب و همآهنگى ذوق و سليقه. علاوه بر زيبايى منظر، سهولت و سرعت تحرير نستعليق و نيز آسانى قرائت کلمات و سطور از موجبات رواج آن بوده است. نستعليق خطى است با قاعده و حروف اين خط را ملهم از زيبايى طبيعت دانستهاند.
در سى - چهال سال اخير تا امروز توجه به خط نستعليق روزافزون بوده است و خوشنويسانى توانا در اين زمينه ظهور کردهاند. از هنرمندان خوشنويسى نستعليق معاصر که در ترويج آن در دوران معاصر تلاش کرده و موجب رونق و ترويج اين نوع خط شدهاند، مىتوان از عمادالکتاب، سيد حسين ميرخاني، سيد حسن ميرخاني، علىاکبر کاوه را مىتوان نام برد.
اصول خط نستعليق امروزه همان است که ميرعماد لحاظ کرده بود. هنرمند قرن سيزدهم بنام محمدرضا کلهر در چارچوب شيوۀ ميرعماد تغييراتى ايجاد کرد که در زيباتر شدن و تطبيق آن با صنعت چاپ در آن زمان، نقش اساسى داشت. ميرزا غلامرضا اصفهانى نيز از هنرمندان همين دوره است که نستعليق را بسيار استادانه مىنوشت.
بهرحال بارزترين مشخصهٔ نستعليق زيبايى آن است.
شکستهٔ نستعليق
از انواع خوشنويسى ايران، خط شکسته نستعليق است که داراى پيچشها و حرکتهاى بسيار زيبايى است. مشخصهٔ بارز آن رواننويسى و تندنويسى است.
اين خط از ابداعات ايرانيان است که مستقيماً در پيوند با تعليق و نستعليق مىباشد. از اوايل قرن يازدهم و آخر دورهٔ صفويه، خط شکسته نستعليق بدليل کثرت کاربرد و نياز به تندنويسى بوجود آمد. مهمترين خوشنويس اين خط، درويش عبدالمجيد طالقانى (نيمه دوم قرن ۱۲) است. ابداع و استخراج شکسته نستعليق را از نستعليق در اوايل قرن يازدهم به مرتضى قليخان شاملو و برخى نيز به محمد شفيع هروى معروف به شفيعا نسبت دادهاند.
هنرمند ديگر اين خط سيد على اکبر گلستانه در قرن سيزدهم است که شيوهٔ درويش عبدالمجيد را ادامه داد.
شکسته نستعليق بعد از يک دوران کوتاه رکود، امروزه مورد توجه خوشنويسان واقع شده است. حروف و کلمات در اين نوع خوشنويسى از شکلهاى متنوع زيبايى برخوردار است. حرکت در اين خط از نستعليق آزادتر است.
از شکسته نستعليق براى نوشتن متنهاى ادبى و شاعرانه فارسي، پيامهاى شاد و کارتهاى تبريک بهره گرفته مىشود اين نوع خوشنويسى در نقاشيخط و گرافيک نيز کاربرد وسيعى دارد.
-
ساير خطوط
اقلام ستّه (شش قلم) شامل ثلث، نسخ، محقق، توقيع، رقاع و ريحان است. اين اقلام توسط ياقوت مستعصمى از بيان اقلام مختلف انتخاب شد. وى در زيبا کردن اين خطوط ابتکاراتى بخرج داد و در واقع اين خطوط توسط وى ظهور کرد. اين اقلام به خطوط اصول نيز مشهورند.
کوفی
ریحان
توقیع
رقاع
ثلث
نسخ
محقق
کوفى
نخستين نوع خوشنويسى که قرآن به آن نوشته شد کوفى بود. بعد از ظهور اسلام در ايران، اين خط نيز رواج يافت.
با تأسيس شهرهاى کوفه و بصره در دومين دههٔ شکوفايى اسلام، دانشمندان گرانقدرى بوجود آمدند که توجه زيادى به زبان و خط عربى داشتند و کوفه نقش تعيينکنندهاى در خط مکّى - مدينهاى داشت؛ و خط جديدى پديد آمد که بنام خط کوفى مشهور شد.
خط کوفى در نيمه دوم قرن اول هجرى به اوج خود رسيد و سه قرن دوام يافت.
بطورکلى خط کوفى در دون نوع ظاهر شده است. يکى تحريري، کتابتي، ساده و تزئينى و موشّح و ديگرى کوفى بنّايى ومعقّلي.
خط کوفى تزئيني، از قرن دوم هجرى عامل بسيار مهمى در هنر اسلامى براى سورههاى قرآن مجيد، نوشتههاى روى سکهها و لوحههاى يادبود بشمار مىآمد. اما مهمترين جلوۀ خط کوفى تزئينى را بايد در قرن چهارم هجرى در کتيبههاى سلجوقى که در اواخر حکومت خلفاى عباسى فعاليت داشتند، جستوجو کرد. از قرن چهارم به بعد خط کوفى به تنهايى شکل تزئينى يافت و اين تحول تا اواخر قرن پنجم هجرى ادامه يافت. از اين زمان به بعد خط کوفى عملکرد اصلى خود را از دست داد و صرفاً تزئينى گشت.
خط بنايى يا معقلى خطى است بدون دور و متکى بر سطح. خط بنايى تشکيل شده از خطوط مستقيم عمود برهم که زوايايى را بوجود مىآورد.
اصل و منشأ خط کوفى از خط سريانى است. خط کوفى ايرانى نيز براساس نتايج برخى پژوهندگان معاصر در آثار بازمانده کشف شده است. اين خط کوفى شيوهٔ خاصى داشته با حروف منفصل که با خاطى مويين به يکديگر پيوسته و در آن شباهتى با خط اوستايى و پهلوى يافت شده است که آن را کوفى شيوهٔ ايرانى ناميدهاند.
خط کوفى در ايران تا مدت پنج قرن معمول بوده است که بيشتر در کتابت قرآن و تزئين ابنيه و کتب، ظروف و ... بکار مىرفته است.
ثلث
خط ثلث با ساختارى ايستا و موقر، بيشتر در تزئين کتابها و کتيبهها بکار مىرفته است. انواع گوناگون ثلث تزئينى توسط ابنبواب و ياقوت ابداع شده که براى کتابت قرآن و ديگر کتب مذهبى بکار مىرفته است. ابنبواب زيبايى و ظرافت را با خط ثلث همراه کرد.
خط ثلث در ايران براى نوشتن عنوان سورههاى قرآن کريم، پشت جلدنويسي، سرلوحهها، و بخصوص در کتيبهها و کاشىکارىها بکار رفته است و هنوز نيز رايج مىباشد.
ريحان
خط ريجان از خط نسخ مشتق شده است؛ اما از خط ثلث نيز بهره گرفته است ولى از آن ظريفتر است. خط ريحانى بسيار نزديک به خط محقق است. اين خط از ابداعات على ابن - عبيدالله ريحانى است و به همين دليل نام ريحانى گرفته است. برخى نيز آن را به ابنبواب نسبت مىٔهند، زيرا براى اين خط و زيباسازى آن تلاشهاى شايانى کرده است.
برخى نيز خط ريحان را مشتق از خط محقق مىدانند که سالها پس از آن پديد آمده است. اين خط همهٔ محاسن و ويژگىهاى خط محقق را دارد. ولى ظريفتر از آن نوشته مىشود و به ظرافت و لطافت ممتاز است.
نسخ
خط نسخ، در آغاز خطى بوده هم پايهٔ خط کوفي. اصل اين خط از خط ”نبطي“ مىباشد. خط نسخ بطورکلى از اواخر قرن دوم هجرى رايج شد. ولى تا اواخر قرن سوم هجرى چندان متداول نبود. اين خط به تمام سرزمينهاى شرقى که تحت لواى اسلام بودهاند، گسترش يافت. ايرانيان براى نيازهايى چون کتابت نوعى نسخ بکار مىبردند که متفاوت بود. امتياز مهم خط نسخ در رعايت نسبت است، که يکى از قواعد مهم خوشنويسى مىباشد که موجب زيبايى خط است. ابنمقلد تناسبات خط نسخ را استحکام بخشيد و آن را به يکى از سطوح متعالى خوشنويسى رسانيد.
در حال حاضر در کشورهاى اسلامي، خط نسخ اهميت بسيار دارد و در تحرير آن بکار مىرود. حروف چاپ و ماشين تحرير نيز با اين قلم فراهم آمده است و کتابها و نشريات نيز به همين خط چاپ مىشوند، که البته با نسخ قرآنى تفاوتهايى مختصر دارد.
خواندن و نوشتن در خوشنويسى نسخ بسيار ساده و روان است؛ علت آن نظم خاص و دقيقى است که در چيدن حروف و کلمات در داخل سطر بکار مىرود.
توقيع
تقويع در لغت به معنى امضاء است که توقيعى نيز گفته شده است. اين خط در زمان خلافت مأمون ابداع شده است.
تحول نهايى خط توقيع در قرن چهارم هجرى اتفاق افتاد. احمد بن محمود ملقب به ابن خازن از شاگردان نسل دوم ابن بواب و از مريدان وي، شوکت لازم را به اين خط بخشيد.
در اواخر قرن نهم هجري، نوع درشتى از خط توقيع در ترکيه ابداع شد که موردپسند ترکها بود. اما ميان عربها چندان متداول نگشت.
خط توقيع را مشتق از خط ثلث دانستهاند.
محقق
محتقق نخستين طخى است که در آغاز خلافت عباسيان از کوفى استخراج شد و نزديکترين خطوط به آن است. و نيز اولين خطى است که ابن مقلد تهذيب و هندسى کرده است. ابنبواب تکامل نهايى را به آن بخشيد. خط محقق چهار قرن محبوبترين خط ميان خوشنويسان جهت کتابت قرآن در تمام سرزمينهاى اسلام در شرق بوده است.
تأثير ذوق ايرانى در اين خط کاملاً بارز است. محقق خطى است باشکوه و اندام درشت و فواصل منظم، يکدست و ساده.
رقاع
رقاع در لغت به معنى صفحهٔ کوچک است. اين خط از خطوط نسخ و ثلث مشتق شده است. خط رقاع در مکاتبات خصوصى و کتابهاى عرفى و روى کاغذهاى در ابعاد کوچک رواج داشت. رقاع از خطوط محبوب خوشنويسان عثمانى بود و توسط خوشنويس مشهور شيخ حمدالله الاماسى اصلاحات لازم در آن صورت گرفت. اين خط تدريجاً توسط ديگر خوشنويسان سادهتر شد و از رايجترين خطوط گرديد. امروزه خط رقاع از متداولترين خطوطى است که در سرتاسر دنياى عرب بکار مىرود.
خط رقاع بر اثر نياز به تندنويسى و مختصر نوشتن، در مکاتبان بکار مىرفته است.
-
ابزار خوشنويسى
براى خوشنويسى ابزار و وسايلى لازم است: قلم ني، مرکب و ليقه و دوات، قلمتراش، قطزن و زيرمشقي. تهيه ابزار خوب هميشه باعث بهتر نوشتن و تميزى کار است و هر يک از وسايل بايد داراى مشخصات خاصى باشد تا نتيجهٔ مطلوب حاصل شود.
قلم
قلم تراش
قط زن
دوات (لیقه و مرکب)
کاغذ
--------------------------------------
قلم
قلم مهمترين ابزار نوشتن است. گفته مىشود قبل از تراشيدن، به آن نى مىگويند و بعد از تراشيدن، قلم گفته مىشود. بهترين نوع قلم نى که براى نوشتن مناسب است، قلم دزفولى است. اين نى از نيزارهاى جنوب کشور و در منطقهٔ خوزستان و دزفول بدست مىآيد. قلم خود بايد سرخ مايل به قهوهاى سوخته باشد و بهعبارت ديگر سرخ و سفيد باشد. و سياه، زرد يا خاکسترى نباشد. گره و پيچ نداشته باشد؛ زياد کوتاه يا بلندنباشد. محکم باشد و گوشت داخل قلم سفيد باشد. ”سلطانعلى مشهدي“ از خوشنويسان بزرگ قرن دهم هجرى در رسالهٔ خوشنويسى خود دربارهٔ قلم چنين سروده است:
اوّلاً مىکنم بيان قلم بشنو اين حرف از زبان قلم
که قلم سرخ رنگ مىبايد نه به سختى چو سنگ مىبايد
نه سياه و نه کوته و دراز ياد گير اى جوان ز روى نياز
نه بر او پيچ و نه در او تابى مُلک خط راست نيک اسبابي
معتدل، نه ستبر و نه باريک و اندرونش سفيد و نى تاريک
گر قلم سخت باشد وگرنست دست از اين و آن ببايد شست
اگر قلم خوب تراشيده شود، نوشتن آن آسان مىگردد. در تراش قلم، ابتدا روى قلم را بر مىدارند که بهتر است از طرف رويش آن باشد و تا حدى برداشته مىشود که به قسمت سخت نزديک پوست قلم برسد. سپس پهلوهاى قلم تراشيده مىشود. ميدان قلم نبايد زياد بلند يا کوتاه باشد. بهترين حد به اندازهٔ قطر قلم است. بعد دَم قلم را شکاف کوچکى مىدهند که فاق گفته مىشود و بعد عمل قط زدن انجام مىشود که زدنِ سرقلم است، با زاويهٔ مناسب و توسط فشار دست بر پشت قلمتراش. در قلمهاى درشتتر پشت قلم نيز برداشته مىشود، که اين مرحله قبل از قط زدن انجام مىگيرد.
قلم تراش
اگر قلمتراش کُند باشد، قلم ضايع خواهد شد. بهتر است قلمتراش براى برداشتن ميدان قلم و قط زدن پهن و محکم باشد. و براى خالى کردن پهلوهاى قلم باريک باشد. سلطانعلى مشهدى مىگويد:
با تو ذکر قلمتراش کنم حرفهاى نگفته فاش کنم
تيغ او نه دراز و نه کوتاه تُنُک و پهن نيست خاطرخواه
تا که در خانهٔ قلم گردد وان قلم قابل رقم گردد.
قط زن
قط زن، معمولاً از چوب سخت و استخوان مانند آبنوس و عاج ساخته مىشود و اگر از جنس شاخ باشد بهتر است. قط زن بايد صاف و تقريباً سخت باشد. امروزه از ني، کائوچو و نظاير ان استفاده مىشود.
دوات (ليقه و مرکب)
مرکب خوشنويسى، مرکب مخصوصى است که معمولاً بهصورت سنتى ساخته مىشود و انواع ديگر آن و جوهر خودنويس براى مصرف خوشنويسى مناسب نيست. مرکب خوشنويسى به دو صورت مايع و خشک وجود دارد. مرکب خشک را تا مدتها مىتوان نگهدارى کرد. براى استفاده از مرکب خشک ابتدا آن را در مقدار مناسبى آب جوشيده سرد شده حل مىکنند. از آب مقطر و گلاب نيز استفاده مىشود. بعد از اينکه کاملاً حل شد، بهوسيلهٔ پارچهاى آن را صاف مىکنند. مرکب براى آن که آمادهٔ نوشتن گردد، در ظرفى ريخته مىشود بنام دوات. دوات مىتواند از جنس شيشه يا پلاستيک يا چينى باشد. دوات نبايد زياد کوچک يا بزرگ باشد. و دهانهٔ آن بايد گشاد و عمق آن تقريباً کم باشد. اين ظرف بايد درى محکم و غيرقابل نفوذ داشته باشد.
ليقه مقدارى نخ ابريشم طبيعى يا مصنوعى است، که داخل دوات قرار مىدهند و روى آن مرکب مىريزند. ليقه از ريختن مرکب جلوگيرى مىکند؛ و خاصيت مهم آن تنظيم مقدار مرکب روى قلم در هنگام نوشتن است. از پنبه و اسفنج براى اين کار نبايد استفاده کرد.
کاغذ
هر نوع کاغذى مناسب خوشنويسى نيست. کاغذهاى ناصاف و ناهموار باعث سايش نوک قلم نى مىشود و مناسب نيست. براى خوشنويسى بايد از کاغذهاى نرم و لغزنده مثل کاغذهاى گلاسه و نيمهگلاسه استفاده شود.
-
گونههاى مختلف خوشنويسى
يک اثر خوشنويسى مىتواند در قالبها و گونههاى مختلفى ارائه شود. هر يک از اين قالبها داراى اصول و شرايط خاصى است که بايد از سوى هنرمند رعايت شود تا نتيجهٔ صحيح بهدست آيد. اين قالبها عبارتند از: سطر، دو سطر، سياه مشق، چليپا، کتابت، قطعه، کتيبه.
در طى ساليان اين قالبهاى متعدد براى ترکيب کلمات و حروف ايجاد شدند و هنرمندان، آيات قرآنى و متون ادبى و علمى و اشعار زيبا را در اين قالبها نوشتهاند و خوشنويسان با وفادارى به اصول اين قالبها آثار بديع و بسيار زيبايى خلق کردهاند.
سطرنویسی
دو سطرنویسی
سیاه مشق
چلیپا
کتابت
سطرنويسى
به مجموعهٔ کلمات و جملههايى که روى خط کرسى قرار مىگيرند، سطر گفته مىشود. سطر سادهترين قالب براى ارائه نوشته در خوشنويسى بشمار مىرود و از ارکان مهم آن به حساب مىآيد. سطر ممکن است يک جملهٔ کامل باشد يا چندين جمله را در خود جاى دهد. گاهى نيز ممکن است جملهٔ کامل هم نباشد. بنابراين تعداد سطرها در يک صفحه را، خط کرسىهاى موجود در آن صفحه مشخص مىکنند.
اصول و ضوابط کلى سطر شامل دو قسمت مهم مفردات سطر و ترکيب سطر مىشود. مفردات سطر اجزاى سطر است؛ شامل حروف، کلمات و اتصالات؛ که بکارگيرى قواعد حروف و کلمات انجام مىگيرد.
ترکيب سطر، چگونگى قرار گرفتن حروف و کلمات در داخل سطر و نحوه ارتباط بين آنهاست؛ بطورى که سطر در زيباترين شکل خود قرار گيرد. مجموعه اجزاى يک سطر بايد در داخل سطر، بصورتى اصولى و زيبا کنار هم چيده شوند، تا سطر زيباتر بنظر آيد. در ترکيب سطر، ذوق و سليقه و ابتکار شخص در زيبايى آن نقش اساسى دارد. قواعد و اصول اوليهٔ ترکيببندى سطر عبارتند از: رعايت کرسى حروف و کلمات، رعايت فاصلهٔ حروف و کلمات، کشيدهها و جايگاه آنها در سطر، سوار کردن حروف و کلمات، اتمام سطر.
خط کرسى يا خط زمينه در يک سطر براى آنکه چشم بهخطا نرود و حروف و کلمات در جايگاه خود قرار گيرند، بکار مىرود. در سطر، بايد فاصلهٔ حروف و کلمات يکسان و يکنواخت نسبت بهم نوشته شوند، تا سطر زيباتر و خواناتر شود. معمولاً فاصله بين حروف و کلمات يک سطر، به اندازهٔ يک نقطه قلم است.
معمولاً در هر سطر يک يا دو حرف بهصورت کشيده نوشته مىشود. بعضى حروف الفباى فارسى در خط نستعليق مىتوانند بهصورت کشيده يا مدّ نوشته شوند. برخى خروف خود، قابل کشيدن نيستند؛ اما در اتصال با حروف ديگر قابل کشيدن مىشوند. مثل حرف غ وقتى به م متصل شود بهصورت کلمهٔ ”غم“ قابل کشيدن خواهد شد. کشيدهها براى ايجاد توازن و زيبايى استفاده مىشوند و شکلهاى متنوعى به سطر مىبخشند. محل قرار گرفتن آنها براساس تشخيص و سليقه و تجربهٔ خوشنويس، مىتواند زيبايى اثر را چند برابر کند.
در قطعات خوشنويسي، بخصوص نستعليق، بعضى از حروف و کلمات از جاى اصلى خود خارج و بالاى کلمهٔ قبل از خود قرار مىگيرند و سوار مىشوند و انسجام بيشترى به سطر مىدهند. سوار کردن حروف و کلمات باعث ايجاد توازن بين سياهىها و سفيدىها در يک اثر خوشنويسى مىشود. البته بعضى از حروف در قواعد خوشنويسى نبايد سوار شوند.
سطرهاى خوشنويسي، بويژه نستعليق در آخر به طرف بالا صعود دارد. يعنى يا کمى بالاتر از سطر نوشته مىشود يا روى کلمهٔ قبل از خود سوار مىشود، که به اين عمل اتمام سطر گويند.
دو سطرنويسى
در نوشتن دو سطر يا يک بيت، بايد قواعد سطرنويسى در هر دو سطر رعايت شود. فاصلهٔ دو سطر يا دو مصرع از هم با توجه به طول هر سطر و ارتفاع آن حدود ۱۲ تا ۱۵ نقطه است. کشيدهها در دو سطر نبايد زيرهم قرار گيرند؛ اما زيبايى اولويت دارد و بسته به ذوق و سليقه و ابتکار خوشنويس محل کشيدهها مشخص مىشود. دوسطرنويسى بيشتر براى نوشتن يک بيت شعر بکار مىرود.
سياهمشق
از ديگر قالبهاى خوشنويسى سياهمشق است. سياهمشقها به دو گروه اصلى تقسيم مىشوند: سياهمشقهاى تمرينى و سياهمشق در قالب يک قطعهٔ زيبا.
سياهمشقهاى تمرينى براى آماده شدن است خوشنويس براى اجراى يک قطعهٔ زيبا بکار مىرود، در اصل انگيزهٔ ايجاد سياهمشق همين تمرينها بوده است. در سياهمشقهاى تمريني، هدف ايجاد يک قطعه نيست.
سياهمشق مىتواند قالبى باشد براى اجراى يک قطعهٔ زيبا. احتمالاً در قرن دهم هجرى اين کار صورت گرفته و ادامه يافته است و در قرن سيزدهم با ظهور ميرزا غلامرضا اصفهانى و ميرحسين ترک به اوج خود رسيده است. بيشترين آثار سياهمشق نستعليق در دوران قديم مربوط به ميرعماد بوده است، که از زيبايى و مهارت زيادى در اجرا برخوردار است. اما در حال از قرن سيزدهم به بعد قالب سياهمشق جايگاه خود را به عنوان يک قطعهٔ با ارزش هنرى خوشنويسى پيدا کرد.
امروزه قطعات سياهمشق خوشنويسان برجسته داراى ارزش بالايى است و در عرصهٔ نقاشيخط نيز از سياهمشق بهعنوان دستمايه استفادههاى زيادى مىشود.
چليپا
يکى از بهترين و زيباترين قالبهايى که براى نوشتن قطعات خوشنويسى بخصوص نستعليق استفاده مىشود، چليپاست؛ که از مجموع چهار سطر و يا مجموع دو قالب دو سطرى ايجاد مىشود. و سطرها در داخل آن بهشکل مورب و کج قرار مىگيرند، که بهترين قالب براى رباعى و دوبيتى است. در اين قالب، سطرها بسيار دقيق و حساب شده در جاى خود قرار داده مىشوند. تقارن ميان فضاهاى پر و خالى توازن در قطعه و چليپا را ايجاد مىکند و آن را زيبا جلوه مىدهد. در هر دو سطر بايد تمام اصول و قواعد دوسطرى رعايت شود. معمولاً مقدار شيب سطرها طورى است که خط کرسى سطر اول بر نيسماز زاويهٔ سخت راست بالا عمود باشد. انواع ديگرى از چليپا وجود دارد که تعداد بيتهاى شعر در آن بيش از دو بيت است. گاهى نيز قالب چليپا با قالبهاى ديگر مثل دو سطرى ترکيب مىشود که به آنها چليپاى مرکب گويند. قواعد سطر در چليپانويسى هم بکار مىرود. اما ترکيب کلى چليپا تعداد، طول و محل کشيدهها را تعيين مىکند. طول سطرهاى چليپا نبايد زياد کوتاه يا بلند باشد.
اندازهٔ قلم در چليپاى معمولي، حدود ۵/۱ تا ۵/۲ ميلىمتر است.
تنوع ترکيب در چليپانويسى بسيار زياد است؛ که بخشى از آن مربوط به انتخاب کشيدهها و تنظيم آنها نسبت به هم است.
کتابت
کتابت در لغت يعنى نوشتن و تحرير کردن. اما در خوشنويسى اصطلاح و قالبى است براى نوشتن کتاب. کتابت قالبى براى ارائه نوشته بصورت ريز است و بيشترين کاربرد را در کتابنويسى دارد. قبل از بوجود آمدن صنعت چاپ، همهٔ کتابها با دست نوشته مىشد. در انتخاب ابزار کتابت، قلم نى محکمتر و باريکتر از قطر يک مداد معمولى است. مرکب بايد از بهترين نوع باشد و دوات بار کوچک انتخاب شود.
کتابت ريز را در اصطلاح خوشنويسي، کتابت خفى و کتابت کمى درشت را کتابت جلى مىگويند. تمام قواعد سطرنويسى بايد در سطرهاى کتابت رعايت شود.
يکى از ويژگيظهاى کتابت خوب، يکدستى و هماهنگى در تمام صفحه است. از خوشنويسان برجستهاى که در گذشته کتابت را به زيبايى انجام دادهاند، ميرزا محمدرضا کلهر و عمادالکتاب را مىتوان نام برد. از کاتبان معاصر نيز ”استاد سيد حسين ميرخاني“ و ”استاد سيد حسن ميرخاني“ را مىتوان نام برد. مهمترين اثر کتابت استاد سيد حسين ميرخاني، قرآنى است که به خط نستعليق نوشته شده است.
امروزه از کتابت براى ايجاد و ارائه يک قطعهٔ زيبا نيز بهره گرفته مىشود.
-
خوشنويسان فقيد معاصر
طاهر خوشنویس
جواد شریفی
بوذری
عبدالرسولی
مرتضی برغانی
علیاکبر کاوه
سید حسن میرخانی
علی منظوری
حبیبالله فضائلی
حمید دیرین
ملک الکلامی
اعتضادی
شیبانی
آقاحسینی
زرین خط
سید حسین میرخانی
معصومی
عبدالله فرادی
حسن سخاوت
طاهر خوشنويس
وى در سال ۱۲۶۸ ش در تبريز متولد شد. کتابتهاى وى عبارتند از: جامعالمقدمات، شرح جامى، کتاب رجال، نهجالبلاغه، کفايتالاصول، مکاسب، منتهىالآمال، مفاتيحالجنان و ... ميرزا طاهر خوشنويس به دفعات قرآن مجيد را کتابت کرده است.
ملک الکلامى
وى به سال ۱۲۷۴ ش در سنندج متولد شد و به اميرالکتاب ملقب شد. وى بر خطوط ششگانه تسلط کافى داشت. در شعر و نقاشى و حکاکى از مهارت خوبى برخوردار بود. از آثار برجسته وى کتيبهٔ آرامگاه خواجه حافظ شيرازى است. وى در سال ۱۳۲۸ وفات يافت.
جواد شريفى
در سال ۱۲۹۰ در تهران متولد شد. نستعليق را نزد پدر خود فرا گرفت. از آثار وى خوشنويسى رباعيات خيام، رباعيات باباطاهر، غزليات شمس تبريزي، کليات سعدي، شاهنامه فردوسى و تأليف و تحرير رسمالخط مدارس مىباشد.
اعتضادى
جلالالدين اعتضادى ملقب به صدرالکتاب متولد ۱۲۷۵ ش تهران است. او نزد ميرزا غلامرضا به مشق خط پرداخت. بعدها در جرگهٔ خوشنويسان ارشد درآمد. از وى چندين مرقع و خوشنويسى تفسير قرآن برجاى مانده است.
بوذرى
ابراهيم بوذرى فرزند علىاصغر طالقانى در سال ۱۲۷۵ ش در طالقان ديده به جهان گشود. وى از محضر محمد عماد طاهرى و مرحوم عماد سيفى بهره برد و خط ثلث را از مرحوم اميرالکتاب و نسخ را در مکتب مرحوم على عبدالرسولى آموخت. آثار فراوانى از بوذرى در زمينه کتابت بهيادگار گذاشته است.
شيبانى
متولد ۱۲۸۵ کاشان و از خطاطان گمنام عصر ناصرالدينشاه است. از او خطوط مختلف از جمله خط تحريرى بهيادگار مانده است.
عبدالرسولى
مرتضى عبدالرسولى در محضر استاد عبدالمجيد ملکالکلامى بهره گرفت و خطوط ثلث و نسخ را از وى آموخت. وى در خط نستعليق و شکسته نستعليق تبحر ويژهاى داشت. عبدالرسولى در نوازندگى سنتور نيز شهرت داشته است.
آقاحسينى
على آقاحسينى در سال ۱۲۹۰ ش در طالقان بهدنيا آمد. پس از مشق نزد محمدحسين خوشنويسباشى و ميرزا حسنخان عاصى نزد عمادالکتاب رفت و از شاگردان برجسته او استاد عباس اخوين است. آقا حسينى در سال ۱۳۴۱ وفات يافت.
مرتضى برغانى
سيد مرتضى خوشنويس برغانى در تهران متولد شد. وى از محضر محمدرضا کلهر بهره برده و آثار و کتابتهاى زيادى از وى باقيمانده است. دو فرزند فرمند وى بهنامهاى حسن و حسين اثرات زيادى در هنر خوشنويسى برجاى گذاشتهاند. سيد مرتضى در سال ۱۳۰۸ وفات يافت و در جوار حضرت عبدالعظيم به خاک سپرده شد.
زرين خط
حسن زرينخط متولد ۱۳۱۲ هـ .ق نزد ميرزا طاهر کاتب همايون به مشق خط پرداخت و زرينخط جزو نسختين استادانى بود که از هنر خوشنويسىاش در آموزش و چاپ رسمالخط استفاده کرد و شاگردان زيادى را نيز تربيت نمود.
علىاکبر کاوه
وى در سال ۱۳۱۲ ق در شيراز متولد شد. از محضر عمادالکتاب بهره فراوان برد. استاد کاوه به درجهاى از کمال رسيد که محمدتقى بهار وى را ميرعماد عصر لقب داد.
سيد حسين ميرخانى
سيد حسين ميرخانى متولد ۱۲۸۴ ش در تهران است. تعليم خط را نزد پدرش فرا گرفته و بزودى سرآمد خوشنويسان معاصر شد. کتابت را تا قطعهنويسى با تسلط مىنوشت و از بنيانگذاران انجمن خوشنويسان ايران است. دو نوبت کتابت قرآن کريم به نستعليق از يادگارهاى برجسته استاد مىباشد. آموزش خوشنويسى امروز و رونق اين هنر شريف مديون اين هنرمند بزرگ است.
سيد حسن ميرخانى
سيد حسن ميرخانى متولد ۱۲۹۱ ش در تهران و فرزند سيد مرتضى برغانى است. او خط را نزد پدر آموخت. تمامى خطوط از قبيل: نسخ، ثلث، نستعليق، شکسته و نستعليق را به خوبى مىنوشت. وى از معدود خوشنويسانى است که تمامى متون کهن ادبى شاخص را با استادى تمام خوشنويسى کرده است.
خط جلى نستعليق
معصومى
احمد زنجانى مشهور به معصومى فرزند مرحوم حسين زنجانى سال ۱۲۸۷ در نجف متولد شد. وى در خطوط نسخ، ثلث، کوفي، نستعليق، شکسته، طغرا و ... مهارت داشت. از شاهکارهاى او کتيبههاى آرامگاه ابنسينا در همدان، مسجد آئينه در قم و ... است. از آثار مکتوب وى ۳ بار کتابت قرآن، نهجالبلاغه و ... مىباشد.
على منظورى
على منظورى متولد ۱۲۶۴ ش شهرستان تفرش است. وى از محضر استاد ميرزا سيد حسين خوشنويس تفرشى بهره جست. آثار گرانبهايى از خطوط مختلف جلى و خفى بجا گذاشته است. وى در سال ۱۳۰۰ وفات يافت.
عبدالله فرادى
خوشنويسى را با حضور در کلاسهاى غلامرضا پاکنهاد و على آقاحسينى آغاز کرده و بعدها به محضر استاد کاوه راه يافت. وى فارغالتحصيل رشتهٔ قضا و ليسانسيهٔ زيان فرانسه از دانشگاه سوربن پاريس بود. از استاد فرارى قطعات و مرقعات ارزشمندى برجاى مانده که يک دوره شش جلدى آموزش خوشنويسى از آن جمله است. همچنين مجموعهٔ ارزشمندى از وسايل کتابت بويژه قلمتراش از استاد که در زمان حياتش گردآورى کرده بود، برجاى مانده است.
حبيبالله فضائلى
استاد فضائلى از اساتيد خوشنويسى معاصر است که با تمامى خطوط آشنا بود. خوشنويسى را از پدرش فرا گرفت سپس نزد استادانى چون علىاکبر کاوه، حسن زرينخط، خليقىپور به تکميل آن پرداخت. دو مجله ارزشند اطلس خط و تعليم خط از تأليفات وى بشمار مىرود. که بهعنوان مرجع همواره مورد استفاده علاقمندان و پژوهشگران خوشنويسى بوده و هست. آثار گرانبهايى در زمينه کتيبه برجاى مانده که کتيبههاى عتبات کربلا، نجف، سامرا، کاظمين امام رضا (عليهالسلام)، و غيره از جمله آناند. کتابت يک جلد قرآن مجيد از جمله آثار مانده از استاد فضائلى است.
حسن سخاوت
متولد ۱۳۰۴ کرمان، تحت تعليم استاد سيد حسين ميرخانى خط را فرا گرفت. وى مدرس انجمن خوشنويسان بود و به سال۱۳۷۳ وفات يافت.
حميد ديرين
متولد ۱۳۱۵ شيراز، وى از شاگردان استاد ميرخانى و استاد بوذرى بوده، به سال ۱۳۷۴ وفات يافت.
-
هنر نگارگري
با يورش تازيان و سرنگوني دودمان ساساني ، هنر نگاره گري هم چون هنرهاي ديگر از ميان نرفت، بلكه حركت رو به رشد و گسترش آن كند گرديد و اين كندي ادامه داشت تا بر روي كارآمدن صفاريان در سال 247 هجري، سامانيان در سال 279 هجري و ديلميان در سال 316 هجري و فرمانروايي سرداران و پادشاهان ايراني بر سرزمين اجدادي خويش، هنر به زودي رنگ ديگري به خود گرفت و توجه به نقاشي، اين هنر را رواج داد. ايرانيان براي آراستن ظروف لعابي، پارچهها، كتابها، ديوارهاي بناها و كاخهاي خود سخت علاقه نشان داده و بر مبناي هنر نگارهگري ساساني آثار خود را پديد ميآوردند. در زمان غزنويان و سلجوقيان آثار بسيار زيبا و ارزندهاي از نقاشان به جاي گذاشته شده و هنرمندان بيشماري چون ابونصر نقاش و عبدالملك پاي به عرصهي هنر نهادند.
سبك و سياق به كار رفتهي ايشان، ويژهي ايراني و اندكي شبيه نگارهگري دورهي ساساني بوده است كه اين سبك تا سدههاي هفتم و هشتم ادامه داشت، ليكن نفوذ هنر نگارهگري چيني و مغولي ( با يورش مغولان در سدهي هفتم) آن را دگرگون كرد. در سدهي هشتم نگارهگري و تذهيب مورد توجه بزرگان بوده و پادشاهان محلي نقش بزرگي در ترويج يا زوال آن ايفا كردند. به هنگام يورش تيمورلنگ، تاريخ شاهد كوچاندن هنرمندان به سمرقند است كه در ميان شماري از آنان نگارهگراني بودند كه هر يك استاد زمان و نادرهي دوران خود بودند. پس از تيمور، شاهرخ و فرزندانش كه هنرمند و هنرپرور بودند در خراسان و ساير شهرها نگاره گران و تذهيب كاران را مورد تشويق و احترام قرار ميدادند.
هنر نگارهگري در دورهي صفويه روند رو به رشد خويش را ادامه داد و در ادامهي انتقال هنر والاي نگارهگري، اين هنر از هرات (خراسان) به تبريز و قزوين و اصفهان (پايتخت هاي دودمان صفوي) ، هنر نگاره گري به درجهي بلندي از نوآوري رسيد. با استيلاي شاه اسماعيل(930-907 هجري) بر هرات و كوچ استادان به پايتخت او (تبريز) و پس از آن گزينش بهزاد نقاش به سرپرستي كتابخانهي شاهي كه در آن هنگام بسيار شبيه به هنرستان هنرهاي زيبا بوده، زمينهي پيشرفت چشمگير اين هنر بود. بهزاد و شاگردان او سبك تبريز را كه تا اين زمان رايج بود، منسوخ كردند و سبكي نو در نگارهگري پديد آوردند. بهزاد نگارهگري به شيوهي نقاشان چيني را به طبيعت وزندگاني مردم زمان نزديك ساخت. بيشتر نگارهگران پرآوازهي آن روزگار نيز با او هم آهنگ شدند و اين شيوه را پسنديدند و رونق بخشيدند. اين مكتب هشتاد سال دوام داشت و استاداني چون مظفرعلي، جلال الدين ميرك اصفهاني، ماني شيرازي، ميرسيدعلي منصور، صادقي بيگ، درويش محمد، استاد يوسف، كمالالدين حسين، حديثي اصفهاني، ميرابراهيم همداني، ذهني يزدي، ملك قاسم نقاش، محمدي هروي، پيري نقاش اصفهاني و... آثاري شگرف را به دنياي هنر عرضه داشتند.
شاه تهماسب، فرزند و جانشين شاه اسماعيل، تا سال 984 هجري در ايران فرمانروايي كرد و خود نيز نگارهگري زبردست و توانا بود و صورتگري را از سلطان محمد نقاش فرا گرفت و در گسترش اين هنر نقش بسزايي ايفا كرد. در نگاره گري دوره ي صفويه، بيشتر موضوعي كه به كار گرفته شد زندگاني و چگونگي آن در دربار شاهان، شيوهي رفتار طبقات اشرافي و ترسيم كاخهاي زيبا و باغهاي دلگشا، شكار و صحنههاي جنگ بود. در نگارهگري، منتهاي درجهي نازككاري دقت تناسب به كار رفت، رنگها تنوع زيادي يافت و در آميزش آنها رعايت تناسب منظور گشت. در ميان آنها، رنگهايي روشن و تابان و فرح زا و درخشان نيز به چشم ميخورد. استادان هنر و هنروران در سراسر ايران از سرآمدان هنر و نگاره گران دربار تبريز و قزوين پيروي مينمودند، جز اندك تفاوتي كه لازمهي مقولههاي جغرافيايي، اقليمي و مردم شناسي آن مناطق بود. با روي كار آمدن شاه عباس بزرگ (پادشاهي 1037-996 هجري) و گزينش اصفهان به پايتختي وي، باري ديگر هنرمندان به كوچ پرداختند و اصفهان را جايگاه هنر و دانش خود ساختند. نگاره گران در سايهي توجهات شاه از مزاياي بيشماري برخوردار شدند و كاخهاي اين دودمان به نگارههاي ممتاز آراسته شد. روند گسترش هنر با ظهور رضا عباسي به درجهي بالايي از پيشرفت رسيد. از جمله تغييراتي كه در نگارهگري اين دوره پديد آمد، كاستن از شمار افراد در نگاره بود. براي نمونه در يك نگاره، يك يا دو نفر كشيده ميشدند در صورتي كه در سدهي دهم، تمام صحنه را بزرگان، نزديكان و تماشاچيان پر ميكردند. استادان شيوهي گذشتگان را ترك نمودند و به آرايش متن و زمينه ي تصوير به نيم درختهاي كوچك، بوته زارها و شاخههاي گلدار اكتفا كردند. اين سبك نگارهگري اندك اندك به مكتب رضا عباسي يا مكتب اصفهان شهرت يافت. از شاگردان رضا عباسي كه شهرت فراوان يافتند ميتوان به معين نقاش، افضل محمد، قاسم تبريزي، محمدعلي تبريزي و محمد يوسف اشاره نمود.
شاه عباس دوم پيرو اسلوب نگارهگري اروپا بود وتني چند از استادان هنر هم چون محمد زمان را براي فراگيري به اروپا فرستاد و اندك اندك نفوذ نگارهگري اروپايي در نگارهگري ايراني پديدار شد. ليكن ديگر ظرافتهاي هنرمندان پيشين در نزد نگارهگران دوران پس از شاه عباس بزرگ ديده نشد با روي كار آمدن افشاريان و زنديان زوال هنر نگارهگري دورهي صفويه به خوبي احساس گرديد. ليكن استاداني نيز پديد آمدند كه مكتب زنديه را به وجود آوردند كه اين مكتب خود طليعهي قاجار گرديد. اين مكتب بسيار فريبنده، شيرين و زيباست و نموداري واقعي از طبيعت و زندگاني مردم آن روزگار است. در دوران قاجار كارهاي ذوقي و هنري ايرانيان داراي فراز و نشيبهايي بود. هنرمنداني نيز پاي به عرصهي هنر نهادند كه سرآمد آنان ميرزا ابوالحسن غفاري مشهور به صنيع الملك، فرزند ميرزا محمد غفاري بود.
صنيع الملك پس از فراگيري نگارهگري به ايتاليا سفر كرد و چند سالي را در فلورانس و رم به نگارهگري مشغول بود. او در بازگشت نخستين مدرسهي نگارهگري در ايران را بنيان گذاشت. بيشتر فرزندان و برادرزادگان او نيز در اين هنر چيره دست و استاد بودند، از آن جله كمال الملك غفاري نگارهگر معروف اين دوره را ميتوان نام برد.
پس از دوران قاجار، اصفهان باري ديگر مهد هنر نگارهگري در ايران گرديد و هنرمندان آن، بازگشتي دوباره به نگارهگري دوران صفويه داشتند و هم چنان دارند. هم اكنون اين هنر به شكل نگارهگري ارايه ميشود بر روي كاغذ، استخوان كتف شتر و در مواردي در سطح اعلي، از عاج فيل نيز استفاده مي شود و هنرمندان براي دستهي قلم مو از تيغ جوجه تيغي و جهت سر قلم از موي پشت گربهي خانگي استفاده ميكنند.
در كنار نگارهگري سبك دوران صفويه، به سبك نوين نگارهگري و نام بنيان گذار آن، استاد محمود فرشچيان، ميتوان اشاره نمود كه در نزد هنرمندان به عنوان نوآوري مورد توجه قرار گرفته است و ميداني گسترده را براي شكوفايي و خلاقيت هرچه بيشتر نمايان ساخته است. در هنر نگارهگري اين نقاط هستند كه در يك مجموعه بيان گر تصاوير هستند. ظرافت اين هنر را به كمك ذرهبين بهتر ميتوان مشاهده كرد. هم اكنون هنر نگارهگري در شهر اصفهان بيش از ديگر شهرهاي كشور رواج دارد و هنرمندان بسياري را همواره در آغوش خود پرورش داده است .
منبع: اصفهان اين همه هست اين همه نيست، منصور قاسمي- انتشارات نقش خورشيد، 1385،چاپ اول،صص 112 تا 114
-
نگارگري ايراني (مينياتور)
شامل آثاری از دورههای مختلف تاریخ اسلامی ایران است که بیشتر به صورت مصورسازی کتب ادبی (ورقه و گلشاه، کلیله و دمنه، سمک عیار، و …)، علمی و فنی (التریاق، الادویه المفرده، الاغانی، و…)، تاریخی (جامع التواریخ، و…)، و همچنین، برخی کتب مذهبی، همچون، خاوران نامه میباشد.پس از به قدرت رسیدن شاه اسماعیل هنرمندان در تبریز گرد آمدند و در کتابخانهٔ سلطنتی که ریاست آن را بهزاد بعهده داشت به فعالیت پرداختند . قاسم علی شیخ زاده و میرک که همراه بهزاد از هرات به تبریز آمده بودند شیوه ای را بنیاد گذاشتند که بر دوش بهزاد و شاگردانش بود.
شهرت بهزاد هنرمندان پس از خود را تحت تاثیر قرار داد و بسیاری آثار خود را با نام و امضای او ارائه می دادند. شاه تهماسب از اوان کودکی به فرا گیری خط و نقاشی پرداخت وطراحی نزاکت قلم را به مرتبه کمال رسانید .او در جوانی استادان معروف را گرد آوری کرد ولی در اواخر عمر به این هنرمندان توجه کمتری داشت به طوری که بسیاری از آنان دردربار ابراهیم میرزا در مشهد گرد آمدند وسبکی دیگر را به وجود آوردند. نقاشان مکتب تبریز سطح تخت نقاشی را شکستند و ترکیب بندیهای چند سطحی آفریدند .همه چیز آکنده از حرکت و جنبش بود رنگها درخشان و پرکشش و حالت مورد نظر را به وجود می آورد. از مشخصههای نقاشی دورهٔ صفوی لباس و پوشش سر اشخاص است. یکی از نقاشان بزرگ این دوران استاد محمدی استاد طراحی با قلم بود. از مشخصات آثار او تصویر اشخاص بلند قامت با صورت گرد و کوچک و واقع بین بود در ترسیم مناظر زندگی در نواحی روستانی است. او از جمله کسانی است که بر روی نگارگران پس از خود تاثیر بسزایی داشته است و او را استاد رضا عباسی می نامند.در همین دوران چند نگار گر دیگر با اسامی شبیه نام استاد رضا عباسی می زیسته اند.توجه رضا عباسی به خود انسان بیشتر از فضای اطراف اوست. این نکته حتی در تأکید پرداخت اودر شکل انسان نسبت به زمینههای ساده ای که در آثارش استفاده کرد، کاملاً روشن است. ظرافت کارهای دورانی جوانی رضا عباسی،یاآور و احیا کننده سنتهای متزلزل نسل قبل نقاشان صفوی در دربار شاه تهماسب بود ولی در اواخر،طرحهای او تحت تاثیر تجارب زندگی اشرافی زمان خود و گذشت عمر،لطافت خود را از دست داد و خشن شد.موضوعات او بیشتر از بین افراد طبقات پایین جامعه انتخاب شده و از طرف دیگر نفوذ و رواج نقاشی اروپایی در آثار این استاد بی تاثیر نبوده است.
شاگردان زیادی نزد او تربیت یافتند که هر کدام سبک و روش وی را ادامه داده اند که مهمترین آنها عبارتند از: محمد شفیع عباسی،افضل الحسینی،محمد معین مصوّر،محمد علی،محمد یوسف و محمد قاسم. از این زمان به بعد، نقاشی دیگر در خدمت کتاب آرایی نیست و شکلی مستقل به خود می گیرد. این نکته در آثاری که از هنرمندان به اروپا رفته آشکارتر است. از معروفترین این هنرمندان محمد زمان نام دارد. نقاشیهای او کاملاً بر اساس نقاشی غربی است. موضوع نقاشیهای محمد زمان در مواردی ، رابطه ای با فرهنگ اسلامی – ایرانی ندارد. اما در مواردی هم جنبههای فرهنگی زمان خود نظر داشته است، که از جمله آنها تصاویری است که بر مبنای ادبیات فارسی کشیده است . اما یک تفاوت بین آثار محمدزمان و دیگران وجود دارد، و آن گرایش به اصول طبیعت پردازی است،یعنی بعد نمایی، سایه پردازی و غیره، از این رو، در آثار محمد زمان دیگر نه غنای رنگهای شفاف و تخت بهزاد را می توان دید، و نه ظرافت و سرزندگی خطهای رضا عباسی را. در دوره صفوی در پی تماسهای مکرر ایرانیان و اروپائیان ابداعاتی بروز نمود و موجب تحول در هنرهای تجسمی ادوار پس ازخود گردید.”از ویژگیهای نقاشیهای صفوی، وابستگی و همانندیهای سبکشناسی در نقاشیهای نسخ خطی و دیوار نگاره هاست. به نحوی که بررسی و مطالعه هر کدام، شناخت آثار گروه دیگر را در پی خواهد داشت.
پیشینه:
اولین آثاری که بتوان نام نقاشی بر آنها نهاد، در غار دوشه لرستان و با حدود هشت تا دههزار سال قدمت به دست آمده٬ و در دوره تاریخی آنچه را که بتوان نقاشی نامید در دیوارنگاریهای اشکانی و ساسانی میتوان دید. با ورود اسلام به ایران، این کشور تا مدتها به دست امویان و عباسیان اداره شد، و از آن پس، با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی سامانیان، غزنویان، و آل بویه استقلال از دست رفتهٔ ایرانیان تا حدودی به آنها بازگشت. از این پس، زمینه برای احیای هنر و فرهنگ ایرانی فراهم شد و هنر ایرانی در خدمت اسلام درآمد. عمدهٔ آثار به دستآمده در این دوران شامل مصور سازی کتب میباشد و کمتر شامل نقاشی دیواری کاخهاست. همچنین، عنوان میشود که مسلمین در حین ترجمهٔ آثار یونانی و بیزانسی تصاویر این کتب را نیز کپی برداری کردهاند.
مکاتب:
به منظور درک و توضیح بهتر تأثیر و تأثرات نگارگری ایرانی آن را در دورههای مختلف حکومتی سلسلههای ایرانی و یا پایتختهای همین حکومتها، همچون مکتب سلجوقی، عباسی، شیراز،تبریز، یا برای مثال، هرات دستهبندی میکنند.
مکتب بغداد:
که آن را مکتب عباسی نیز نامیدهاند را برخلاف مکاتب دیگر مکاتب نگارگری نمیتوان مکتبی ایرانی نامید چراکه از یک سو زیر تأثیر هنر بیزانس و از سویی دیگر در استیلای هنر ایرانی ( ساسانی) است. از این روی این مکتب را مکتب بینالمللی نیز گفتهاند.
پیشینه:
با روی کار آمدن عباسیان (۶۵۶-۱۳۳ه.ق)، بغداد به عنوان اولین مرکز مصورسازی کتب در دنیای اسلام مطرح شد و با مصورسازی کتبی که بیشتر جنبه علمی و فنی و کمتر جنبه ادبی داشتند کار خود را پی گرفت.
فرمشناسی:
نگارههای این مکتب ساده و زیباست. البسه از پرداخت قابل توجهی به خصوص در چین و شکن جامهها برخوردار است و همچنین استفاده از نقوش اناری، بالهای فرشته گون و شیوههای بازنمایی حیوانات وام گرفته شده از هنر ساسانی است و در بیشینه این نگارهها شاخه و برگی به نشانه طبیعت به چشم میخورد. از خصوصیات دیگر این نگارهها میتوان به پسزمینههای ساده که یا بدون رنگ رها شده و یا به طور اجمالی رنگ آمیزی شدهاند گویی که نگارهها در فضا رهایند، رنگها در نگاره اصلی اندک هستند ولی با هماهنگیای چشم نواز به کار رفتهاند.
مکتب سلجوقی:
از قرن چهارم (ه.ق) سبکی در نگارگری ایران ظهور مییابد که آن را سبک سلجوقی مینامند. این سبک اولین مکتب ایرانی در زمینه نگارگری است. در این دوره دوباره تصویر سازی کتاب ارژنگمانی رونق مییابد.
فرمشناسی:
از منظر دیداری (بصری) در این مکتب هم چنان ترکیب بندیهای ساده هم چون مکتب عباسی حفظ شده ولی تأثیراتی که از نقاشی عهد ساسانی (و پیش از اسلام) و سلایق شرق دور (چین) بر این مکتب حاکم شده وجه عمده تمایز آن با مکتب عباسی است. در بسیاری از پیکرهها هالهای دور سر وجود دارد که به دلیل جدا کردن پیکره از پس زمینه استفاده شده، سرها بزرگتر از بدن هستند و بر بازوها عموماً بازوبندی به چشم میخورد.
مکتب تبریز:
یکی از مکاتب نگارگری ایران به نام «مکتب تبریز» در شهر تبریز، در دورهٔ ایلخانان، جلایریان، ترکمانان قراقوینلو و آققوینلو و صفویان شکل گرفت.
نمونههایی از آثار مکتب نگارگری تبریز از قرن چهاردهم میلادی:
مکتب تبریز ۱:
اولین مکتب نگارگری ایرانی در تبریز پایه ریزی شده است، که به همین دلیل آن را مکتب تبریز ۱ نامیدهاند.
* در دوران صفوی و بازگشت تختگاه به تبریز مکتب دیگری در نگارگری با نام تبریز ۲ شکل میگیرد. همچنین برای اولین بار در تاریخ ایران مصور سازی کتب به شکل کارگاهی و در مجموعهای به نام ربع رشیدی که به همت خواجه رشد الدین فضلالله بنا شده بود به انجام میرسید.
فرمشناسی:
پایان جنگ (حملات مغولان به ایران) زمینه را برای تبادلات فرهنگی فراهم کرد، از این رو بیشترین تأثیر از هنر شرق دور در این دوره به چشم میخورد، نگارههای این مکتب در شکل هاشورزنی متأثر از مکتب تانگ در چین و در شکل پرداخت موضوع مشابه نقاشیهای دوره یوآن چین است و همچنین مولفههای هنری بیزانس در اندازهای کم رنگ تر در این نگارهها به چشم میخورد.
مکتب شیراز(سده ۸):
در سدهٔ هشتم (ه.ق) و همزمان با حکومت ایلخانان مغول در ایران، شیراز که به واسطهٔ هوشیاری حکمرانانش از حملات مغولان در امان مانده بود، محیطی امن برای ادامه سبک کهن نگارگری ایرانی بدون تأثیراتی که به واسطهٔ این تهاجمات بر نگارگری ایرانی چیره شده بود ایجاد کرد و نوآوریهایی چند به آن افزود. همین شیوه ۲ قرن بعد و در مکتب اولیهٔ هرات به گونهٔ مسلط در نگارگری ایرانی تبدیل شد.
مکتب جلایری:
مکتب جلایری یا تبریز-بغداد (که به واسطه حضور حکومت در دو مرکز به این نام خوانده شده)، سبکی در نگارگری ایرانی است که پس از فروافتادن حکومت ایلخانان در ۷۳۶ه.ق و در دوران حکومت جلایریها (۷۵۷-۷۴۰ ه.ق) در این رشته هنری رایج گردید،کتاب آرایی در دربار جلاریان خصوصا در دربار آخرین پادشاه جلایری (سلطان احمد جلایری) رونق ویژه و سبکی خاص یافت.
فرمشناسی:
خصوصیات دیداری در این مکتب با حذف عناصر چینی و بیزانسی به سمت تصویر کردن دنیای شاعرانه، خیالی، و آرمانی نقاش میرود. از دیگر خصوصیات، میتوان به استفاده از طیف گسترده رنگی و به کارگیری و نمایش بدیع و کامل معماری در نگارهها اشاره کرد. از این دوران به بعد، در کتب نگارهها نقشی مهمتر یافتند و دیگر در کنار نوشتار یا مکمل نوشتار به شمار نمیرفتند بلکه صفحهای کامل به آنها اختصاص مییافت.
مکتب شیراز(سده ۹):
در دوران تیموریان (سده۹ ه.ق) و حضور اسکندر سلطان و ابراهیم سلطان در شیراز زمینه برای بروز دوباره ویژگیهای دیداری مکتب شیراز(سده۸) فراهم شد.
فرم شناسی:
قرینه سازی در نگارههای این مکتب به طور قابل ملاحظهای دیده میشود و همچنی تضاد رنگی عناصر نگاره و پس زمینه آن،استفاده از ابرهای پیچان و سادگی در ترکیب بندیها از مهمترین ویژگیهای دیداری این مکتب است.
مکتب هرات:
پس از مرگ تیمور (سلسله تمیوریان) فرزندش شاهرخ به سلطنت رسید و از آن پس هرات به پایتختی برگزیده شد، به واسطه توجه و حمایت بیدریغ شاهرخ و ولیعهدش بایسنقر میرزا تهیه کتب مصور این بار در هرات و در کتابخانه بایسنقر میزا رونق گرفت و پس از چندی ویژگیهای خاص خود را یافت.
فرمشناسی:
ترکیب بندی متفارن و عموماً دایرهوار از خصوصیت اصلی این مکتب است. سود جستن از رنگهای غنی و شفاف، تزیینات فراوان، و حذف کامل عناصر چینی وبازتاب عناصر ایرانی مکتب شیراز مکتبی کاملاً ایرانی پدید آورد.
کمالالدین بهزاد (هرات ۲):
فرمشناسی آثار بهزاد:
بهزاد ضمن ادامه دستاوردهای مکتب هرات اول، و ویژگیهایی را به آثارش افزود که تا پیش از این دوران بی سابقه است. وی برای اولین بار سعی در نمایش و طراحی دقیق پیکره انسانی کرد، موضوعات روزمره را در آثارش به تصویر کشید، اولین نمونههای تک پیکره (فیگور) را پدید آورد و همچنین نخستین رقعهها (نمونه نگاره جدا از کتاب مثل یک پرتره) را در نگارگری نقش زد.
-
سلام
دوستان به هنر معرق فعالیت داره؟