يادداشت روز: سر افشین قطبی را برایم بیاورید
داستان روزنامه نگار ایرانی داستان شتاب و پشیمانی است.بگذارید ماجرا را طور دیگری بگوییم: برای ما که توی تحریریه می نشینیم و ماجرا را به نوعی از پشت آئینه می بینیم داستان کاملا متفاوت است.زمانی برای قلم زدن در یک روزنامه یا هفته نامه ورزشی باید مرارت ها می کشیدید ،خاک می خوردید و البته با بی پولی و سختی کار می ساختید اما الان خداراشکر زمانه خیلی تغییر کرده است.
کافی است علاقه ای و ته مایه ای داشته باشید آنوقت کارتان دردیف است تا دلتان بخواهد صندلی و میز خالی ...آخر اینروزها خبرنگاران و روزنامه نگاران قدیمی یکی یکی از رده خارج می شوند... برای ما که داستان را پشت آئینه می بینیم ،داستان برخوردهای تند و توهین آمیز با افشین قطبی ،چیز جدیدی نیست.ما در سالها عمرمان را پشت میزهای غیر استاندارد روزنامه های مختلفی گذراندیم و از این چیزها هم زیاد دیدیم... جماعت خبرنگار نسل جدید بچه هایی که اینروزها بنزین سبز مطبوعات هستند ، پیش از این سرخیلی های دیگر را بریده اند و بامزه اینجا است که بعد بدجوری پشیمان شدند. آن دسته از دوستانی که کمی سابقه و تجربه بیشتری دارند کار خودشان را از زمان مربیگری تومیسلاو ایویچ آغاز کرده و تا امروز دوش به دوش همکاران جوانتر یا بنزین های سبز کماکان بهکار خود ادامه می دهند.
بلاژویچ هم از این حمله های بیرحمانه در امان نبود و البته برانکو ایوانکوویچ که تیمش بهترین نتایج بیست سال اخیر را گرفت بیرحمانه نوسط دوستان سلاخی شد . سپس مصطفی دنیزلی ، همین علی دایی (که حالا ظاهرا محبوب شده)و خیلی های دیگر چه گناهکار و بی گناه توسط دوستانمان به لبه تیغ برده شده و همانطور که گفته شد بعدها بطرز بانمکی پشیمان شدند.پشیمانی که می گوییم یعنی ته ندامت ... فردوسی پوریسم در کشورما کافی است یکنفر موفق شود، فورا نمونه ها است که از روی آن ساخته می شود.
یک بنده خدایی سالها قبل در خیابان پاسداران یک ساندویچی داشت بنام ویدا که فقط ساندویچ کالباس داشت و روی آن مایونز میریخت اما به محض اینکه طرف کارش گرفت ساندویچی های مشابه مثل قارچ از در و دیوار سبز شدند و جالب است که با تغییر یکی دو کلمه حتی از هان اسم هم استفاده کردند.اصلا نزدیک حانه ما ،خیابان بغلی "رضا لقمه"معروف کار و کاسبی دارد هر چند خود اقا رضا هم از روی دست یک ارمنی خدابیامرز که هه صدایش می زدند موسیو کپی برداری کرده ، اما جالب تر اینجا است که دومتر آنطرف تر یک بنده خدایی جدیدا دکان باز کرده و همان چیزی را می فروشد که اقا رضا لقمه! یعنی طرف ذره ای خلاقیت هم به خرج نداده است .
اگر بگوییم جامعه ما در همه زمینه ها چنین رفتار کپی بردارانهای دارد اا در حوزه خبر و رسانه اینگونه نیست غلو کرده ایم چون ما هم جزئی از همین جامعه هستیم .در جامعه مطبوعاتی رضا لقمه همان عادل فردوسی پپور است که از اوایل دهه هفتاد لقمه های چرب و چیل برای فوتبال می پیچد و خدایی در کارش هم موفق بوده است.اصلا چه کسی بهتر از عادل!اما مشکل اینجا است که از آن پی همه می خواهند عدل فردوسیپور باشند و می خواهند با یک قلم و کاغذ نودی بسازند که چند تا نود دیگر از کنارش دوخته شود. یادتان هست که آن اوایل که گزارشگری عادل فردوسی پور حسابی گل کرده بود هر علاقمند جوانی که کار می کرد از اصطلاحات مخصوص عادل استفاده می کرد مثل "چه می کنه این بازیکن" یا چه گل نزنیه این..." .چرا راه دور برویم امید گلمکانی را که می شناسید ؟!همه کاره اینروزهای ورزش از نگاه دو یا بهتر بگوییم عادل فردوسی پور برنامه جهانگیر خان کوثری اولین بار بعنوان گزارشگر فوتبال تلویزیون خراسان آنچنان شبیه مزدک میرزایی گزارش کرد که نقل است میرزایی در حین دیدن گزارش بازی دچار بحران روحی سختی شد.همین امید خان گلمکانی اینروزها که برای خودش تریبونی دست و پا کرده با اعتماد به نفس ویژه ای قدم در راه عادل شدن گذاشته است .اما دریغ!دریغ که برای فوتبال ما همین یک عادل فردوسی پور کافی است و قرار است کسی عادل باشد خود فردوسی پور است.
حکایت !حکایت چارلی چاپلین است و حضور در مسابقه "چه کسی بیشتر شبیه چارلی چاپلین است".حتما می دانید که استاد در این مسابقه آخر شد!!! دنیزلی باید بره ، مصطفی باید بیاد بدون استثناء هر روز وقتی سایت یا روزنامه ای را باز می کنیم فحش است که به سر و صورتمان پرتاب می شود.دریغ از یک خبر خوب و خوش و حسرت یک نقد مثبت!آنقدر این ماجرا جا افتاده که اگر نقدی مثبت می نویسید باید خودتان را در معرض چسبیدن اتیکت رشوه خواری قرار خواهید داد.
اما در مکتب امروز ژورنالیست موضوع مهم دیگر ، یک حرکت دو مرحله ای است که در مرحله اول ابتدا شخصی را به شدید ترین شکل ممکن باید کوبید و له کرد و سپس بعد از چند وقت تازه فهمید که وای عجب اشتباهی! برای ملموس تر شدن قضیه ،ماجرای مصطفی دنیزلی مربی سابق تیمهای پاس تهران و پرسپولیس را به یاد بیاورید.در آن برهه که دنیزلی مربی پرسپولیس بود این تیم بدون کمترین امکانات و در حالی که با سیزده ،چهارده بازیکن تمرین و بازی می کرد و پژمان نوری و فرزاد آشوبی را در دفاع به بازی می گرفت ،بازیهای بسیار زیبایی را ارائه می داد اما وا مصیبتا که چه بلاهایی که سر دنیزلی نیاوردند.بیچاره ناصرصادقی مترجم دنیزلی مجبور بود چه چیزهایی را برای دنیزلی ترجمه کند!!!
همانطور که می دانید دنیزلی با خنده ای که از صدتا گریه بدتر بود ایران را ترک کرد و... و همان دوستانی که دنیزلی را به بدترین شکل زدند خدا خدا می کردند که این مربی بار دیگر به ایران برگردد تا مربی تیم ملی ، استقلال ، پرسپولیس و یا ...شود و حتی از آن یک میلیاردی که قبلا گرفت بیشنر بگیرد.قطبی هم وقتی برای بار اول پایش را در فرودگاه ایران گذاشت با مخالفان سرسختی روبرو بود تا اینکه دل اکثریت مردم علاقمند را بدست آورد .حتی دوستان حمید استیلی هم متقاعد شدند که قطبی خوب است او بالاخره رفت...
اما قطبی آنجا اشتباه کرد که برخلاف آدمهایی مثل برانکو و بلاژویچ دوباره برگشت و خب قانون در اینجا اینست که آدم زنده را باید کشت و برای جنازه اش های های گریه کرد و حتی موهای خود را کشید...کاش برنمی گشتی! ویک کلیشه ایرانی امروز مخالفات برانکو می گویند که ایکاش او جای قطبی روی نیمکت می نشست و مخالفان دنیزلی او را بهترین گزینه همه دوران برای تیم ملی ایران می دانند .این قانون است و اکنون همه می خواهند سر افشین قطبی را بیاورند
منبع
کد:
http://www.goal.com/iran/news/1825/ایران/2010/08/10/2064278/يادداشت-روز-سر-افشین-قطبی-را-برایم-بیاورید
قطبي: براي فرهنگ ورزش ايران متاسفم!
من مربي باشگاهي بودهام و درك ميكنم مربيان باشگاهها چه ميگويند. آنها هدفشان موفقيت تيمهايشان است، ولي وقتي باشگاهي سرمايهگذاري ميكند و يك بازيكن ملي در اختيار ميگيرد، بايد بداند اين بازيكن در تيمملي هم حضور خواهد داشت. البته داشتن بازيكن بينالمللي براي تيم باشگاهي ويژگيهايي هم دارد، مثلا نگاهها به آن بيشتر ميشود و محبوبيت آن بازيكن به باشگاه تزريق ميشود.
احساس كردم اردوي اتريش بسيار مفيد بود. من از فدراسيون بازيكنان را 14 روز خواستم كه اين زمان را به 12 روز كاهش داديم كه البته آقاي مظلومي در مصاحبه خود گفتند كه 15 روز نفرات در اختيار ما بودند. به هر حال ديديد همين ميلاد ميداوودي پس از بازگشت از اردوي اتريش در بازي اول دو گل براي استقلال به ثمر رساند. ديدار با لاتزيو هم براي ما خوب بود. به هر حال شرمنده مربيان باشگاهي هستم، ولي وظيفه دارم تيمملي ايران را آماده كنم.دوست داشتم ديدارهاي تداركاتي ما در اتريش بسيار قوي باشد. واشاش از دو تيم ديگر ضعيفتر بود، ولي لاتزيو با تيم اصلياش آمده بود و فقط دروازهبان اول و يك مهاجم خود را به همراه نداشت. اينكه ميگويند لاتزيو تيم اصلي نبوده را قبول ندارم. متاسفانه يكي از مشكلات ما اين است كه هر وقت تيمملي برنده ميشود، تيم حريف را ضعيف مينامند و هزار و يك جور حرف ميزنند.
من با سه تيم در جامجهاني حضور داشتم و اردوهاي متعددي را تجربه كرديم. امكانات اردوي اتريش نه خوب خوب بود نه بد بد، اما تمام چيزهايي كه بازيكنان نياز داشتند فراهم بود. پيش از ايران تيمهاي اسلواكي، هندوراس، كامرون، روماني، اسپارتاپراگ، فرانكفورت و بوخوم در اين كمپ اردو زده بودند. هتل تيمملي چهار ستاره بود و كولر نداشت، اما آنجا خيلي از هتلها كولر ندارند چون آن محوطه اصلا گرم نيست. در 12 روزي كه در اتريش بودم تنها هفت روز هواي گرمي را پشتسر گذاشتيم. شايد چند پشه هم داخل اتاقها آمده باشد.
منطقه محل اقامت ما بيرون از شهر بود و ممكن است بيرون شهر مردم يك گاو داشته باشند يا پرنده نگه دارند، ولي من گاوي در محل تمرين نديدم. شايد درختها را هم براي كارخانه چوببري ميبريدند، اما اين مساله آزاري براي بازيكنان نداشت. مطمئن باشيد هر تيمي را كه در اختيار داشته باشم، به اتريش خواهم برد. هزار متر بالاتر از سطح دريا بوديم و همه نفرات در بازگشت شرايط خوبي در ليگ داشتند.
حاشيهاي در اردوي اتريش نديدم و علي كريمي هم درخصوص امكانات صحبتي با من نكرد. در دو بازي هم گل زد و عملكرد خوبي داشت. من از كريمي راضي هستم. قبلا هم گفتهام كه بازيكنان حاضر در تيمملي نبايد حاشيهساز باشند. وقتي كريمي را دعوت نكردم، حرف و حديث زيادي درست شد. من ترجيح دادم با توجه به غيبت او در هفته اول ليگ فعلا در باشگاهش باشد تا فرصت براي جوانها فراهم شود. كريمي آنقدر بزرگ است كه هر زمان دعوت شود، براي تيمملي مفيد واقع ميشود و نيازي به آشنايي او به جو تيمملي نيست.
يكي از مشكلات فرهنگي فوتبال ايران اين است كه تصور ميكنيم اگر بازيكني به تيمملي دعوت شد، او تا آخر عمرش بينالمللي است. من هميشه دوست دارم چهار گلر داشته باشم، چون تمرينات پرفشار آنها به همه لذت ميدهد، ولي چون اردوي بازي با ارمنستان كوتاه است شهاب گردان را به اين اردو دعوت نكردم. احتمال بازگشت او به تيمملي هست، ولي مصاحبه او براي من جالب نيست. گردان پسر ساكتي بود، ولي من گفتهام بازيكن تيمملي بايد اخلاق و رفتار حرفهاي داشته باشد. در جام ملتها تنها يك نفر درون دروازه ميايستد و بقيه بايد او را ساپورت كنند، اما اگر قرار است با اين حرفها تيم را بهم بزنند، فايده ندارد.
بازي جامجهاني را از نزديك ديدم و سفرهاي زيادي در آفريقايجنوبي به شهرهاي مختلف داشتم. خوشبختانه آقاي احمدي، سرپرست سابق باشگاه پرسپوليس هم در آنجا مرا ديد اما متاسفم فرهنگ ورزش ايران اينگونه است كه سرمربي تيمملي اين كشور بايد براي اثبات صحبتهايش بليت بياورد. اصلا در قرارداد من نبود كه در جامجهاني حضور داشته باشم، اما وظيفه دانستم از نزديك اين بازيها را تماشا و نسبت به حريفان ايران در جام ملتها شناخت پيدا كنم. پس از بازگشتم 80 صفحه گزارش آماده كردم.
دایی به فدراسیون فوتبال میبازد
پرونده شکایت علی دایی از فدراسیون فوتبال بابت اخراجش از تیم ملی در حالی روزهای پایانی خود را سپری می کند که قرائن از پیروزی علی کفاشیان و فدراسیون فوتبال در این پرونده حکایت دارد.
به گزارش مهر، پس از اعتراض علی کفاشیان و علی دایی به رای ابتدایی کمیته انضباطی، این پرونده برای بررسی دوباره به کمیته استیناف فدراسیون فوتبال ارجاع شد و پس از تاخیری چند ماهه از حدود دو هفته گذشته رسیدگی به این پرونده بطور جدی در دستور کار اعضای کمیته استیناف قرار گرفته است.
وجود برخی ابهامات در تنظیم قرارداد منعقد شده بین دایی و فدراسیون فوتبال و نامشخص بودن مبلغ قرارداد توافق شده برای سال دوم، افزوده شدن دو متمم به قرارداد اصلی، بحث پرداخت مالیات قرارداد دایی، مطالبه تمام مبلغ قرارداد سه ساله دایی و ... در کنار تفسیرهای متفاوت از محتوی قرارداد از جمله موضوعاتی است که رسیدگی به این پرونده را با پیچیدگیهای حقوقی و قانونی بسیاری روبهرو کرده است.
قرارداد علی دایی با فدراسیون فوتبال برای سرمربیگری تیم ملی فوتبال کشورمان در مسابقات مقدماتی جام جهانی از اول فرودین ماه 87 آغاز شد. فدراسیون در سال اول با توجه به نتایج خوب دایی همراه تیم ملی به تمامی تعهدات خود نسبت به وی عمل کرده و اعتراضی در این زمینه وجود ندارد.
فدراسیون فوتبال برای سال دوم قرارداد با علی دایی شرط و شروطی را مطرح کرده که عمدهترین آن توافق مالی است. متاسفانه در سال دوم توافق مالی بین دایی و فدراسیون فوتبال انجام نشد با این وجود همکاری دایی با تیم ملی ادامه یافت. فدراسیون در این زمینه اعتقاد به متممی دارد که قرارداد دایی را بصورت مقطعی تایید می کند و با استناد به آن فدراسیون با اخراج علی دایی در 9 فروردین 88 خود را در قبال پرداخت دستمزد کامل به وی متعهد نمی بیند.
در مقابل دایی عنوان می کند از وجود چنین متممی بی خبر است و هرگز پای چنین قراردادی را امضا نکرده است. این درحالی است که فدراسیون فوتبال متممی را در اختیار دارد که امضای دایی پای برگه قرارداد دیده می شود.
علیرضا صالحی، رئیس کمیته استیناف در این باره به خبرنگار مهر با بیان اینکه پرونده شکایت علی دایی از فدراسیون فوتبال یک پرونده معمولی نیست و برای اولین بار چنین شکایتی در سطح فوتبال ما مطرح می شود، گفت: واقعیت این است که ما دو متممی را در اختیار داریم که هرکدام امضای یکی از طرفین دعوا را دارد. با این شرایط باید ببینیم این قرارداد در چه شرایطی و با چه ملاحظاتی تنظیم شده است.
وی اضافه کرد: مسئله مورد اختلاف در این پرونده مدت و مبلغ مورد قرارداد است که طرفین نظر یکدیگر را نمی پذیرند. دایی تمام مدت قراردادش را از فدراسیون طلب می کند و در مقابل فدراسیون مدعی است قرارداد دایی مقطعی بوده و با برکناری او از تیم ملی تنها حاضر به پرداخت قرارداد سال دوم است.
یکی دیگر از آگاهان این پرونده که نخواست نامی از او برده شود با بیان اینکه دایی برای سال دوم، توافق مالی با فدراسیون نداشته و قرارداد او قطعی و مشخص نیست، اظهار داشت: با توجه به نامشخص بودن قرارداد، نمی توان دایی را در این زمینه محق دانست.
وی اضافه کرد: دایی نسبت به این پرونده نگاه حرفهای دارد که معمولا در فوتبال بین بازیکنان و مربیان خارجی وجود دارد در حالیکه این پرونده کاملا داخلی و مربوط به تیم ملی است و بحثهای حرفهای برای گرفتن حق و حقوق بازیکنان که در باشگاهها مطرح می شود، جایی برای طرح ندارد.
این مقام مطلع یادآور شد: جایی که مردم برای کشور و میهنشان حاضرند از جان خود بگذرند، مطرح کردن اینگونه مطالبات از تیم ملی یک کشور چندان قابل توجیه نیست.
وی در مورد کشیده شدن این پرونده به فیفا و تبعات ناشی از آن گفت: هیچ جای نگرانی نیست و فیفا به اینگونه پروندهها که طرفین آن در داخل یک کشور هستند، دخالت نمی کند چرا که اعتقاد دارد اینگونه پروندهها باید در داخل فدراسیونهای ملی حل و فصل شود و ارجاع یک پرونده داخلی به فیفا معنایی ندارد.
از سوی دیگر علی دایی که به نظر می رسد از پیگیری این پرونده قصد حساب کشی از مسئولان فدراسیون را دارد که به گفته خودش نقشی در آمدن و رفتن وی به تیم ملی نداشتهاند، صراحتا اعلام کرده تا پایان این پرونده را دنبال خواهد کرد و ابایی از طرح آن در مجامع بین المللی ندارد.
دایی اعتقاد دارد فدراسیون باید پای تصمیمی که گرفته تا پایان بایستد و اگر او از تیم ملی اخراج شده باید نظیر تمام مربیانی که از تیمهای ملی و باشگاهی برکنار می شوند، حق و حقوق خود را طبق قرارداد سه ساله پرداخت کنند.
با این اوصاف از قرائن چنین برمی آید که در رای روزهای آینده استیناف علی دایی برنده رویارویی با فدراسیون فوتبال نخواهد بود و رای استیناف فدراسیون را در این پرونده پیروز خواهد کرد.
به نظر می رسد اعضای استیناف با استناد به بندهایی که در متن قرارداد دایی با فدراسیون فوتبال وجود دارد و روشن نبودن جزئیات توافقات انجام شده با تایید نظر کمیته انضباطی بار دیگر محق نبودن دایی برای دریافت تمامی مبلغ مدت قرارداد با فدراسیون فوتبال تاکید خواهند کرد.
اینکه آیا دایی باوجود فشارهای جانبی که برای پیگیری مطالبات خود از فدراسیون با آن روبهروست با تامین نشدن خواستهاش باز هم بخواهد به فیفا شکایت کند، اتفاقی است که باید تا روزهای آینده منتظر آن بود اما پیش بینی می شود دایی بار دیگر ناگفتههای تازهای را در مورد این پرونده مطرح کند که شاید چندان به مذاق فدراسیونیها خوش نیاید.