توضیحات امين حيايي درباره کلاه پهلوی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
امین حیایی در پشت صحنه سريال "كلاه پهلوي" كه وي يكي از نقش هاي آن را بازي مي كند توضيحات مبسوطي درباره اين مجموعه و نقدهاي وارده به آن ارائه كرد.
امین حیایی چهارشنبه 30 مرداد در پشت صحنه سریال "کلاه پهلوی" به كارگرداني ضياالدين دري درباره دلایل عدم جذب مخاطب توسط اين سريال گفت: برای این کار تبلیغات مثبتی نشد، همه آنچه که درباره این سریال گفته شد، منفی بود و همه پنبه این سریال را زدند. اینها کسانی هستند که کار خودشان دیده نشده و می خواهند کلاه پهلوی هم دیده نشود.
وی ادامه داد: متاسفانه حسادت در میان هنرمندان ما وجود دارد، رقابت ناسالم است و رفاقتی پشت آن نیست. اگر رقابت ها سالمتر باشد موفقیت ها مسلما بیشتر خواهد شد اما عده ای به این ترتیب مردم را از دیدن سریال منصرف می کنند و درواقع سعی می کنند مخاطبان را جذب کار و برنامه های دیگری کنند.
بازیگر نقش کریم در "كلاه پهلوي" درباره روند کند سریال گفت: این یک سریال طولانی با 56 قسمت بود نه یک فیلم سینمایی. در تلویزیون سریالهای زیادی می بینید که به آنها آب بسته شده است و هر اتفاقی در آنها زمان زیادی طول می کشد اما در این سریال داستانها و دکوپاژ مشخص بود.چیزی که در آن طرف ایران قابل پخش است ما این طرف نمی توانیم نشان بدهیم
وی در پاسخ به این سئوال که چرا باید یک سریال را با همتای ضعیف آن مقایسه کنیم و نه با سریالهای موفق تر در خارج از کشور گفت: چیزی که در آن طرف ایران قابل پخش است ما این طرف نمی توانیم نشان بدهیم پس چرا باید با آنها مقایسه کرد. ما در چارچوبی کار می کنیم که قوانین خاصی دارد. وقتی از این چارچوب نمی توان خارج شد ایده دیگر کار نمی کند. ایده ها و خلاقیت های ما در این چارچوب قرار می گیرد. برای همین هیچ گاه نبایدکار ایران را با کار در خارج مقایسه کنیم.
وی در ادامه اضافه کرد: فیلمسازان خارجی با ایده های باز کار می کنند هر فکر و تخیلی که می کنند قابل ساخت است و هر دیالوگی که بگویند قابل پخش است برای ما اما خیلی از دیالوگ ها و برنامه ها ممیزی می شود. اگر محیط بازتر شود و بتوان تا حدی با سریالهای خارجی رقابت داشته باشیم شاید سریالهای ما هم پرمخاطب شود ولی تا زمانی که فضای بسته برای تولید کارها وجود دارد مخاطب هم کمتر می شود
بازیگر نقش کریم در واکنش به توجیهی بودن این سخنان خاطرنشان کرد: این حرفها توجیه و بهانه نیست. وقتی ماهواره ها سریالهایی پخش می کنند که حتی با 250 قسمت مثل "حریم سلطان" همه آن را می بینند، به این دلیل است که این ممیزی ها را ندارد. در این کار خانمها باید کشف حجاب می شدند پس ما مجبور بودیم برای نشان دادن کشف حجاب کلاه سر خانمها بگذاریم که این کار کلاهی است که سر تماشاچی می گذاریم. تماشاچی باید باور کند که این افراد بی حجاب شده اند اما در فیلم اینها بی حجاب نیستند.
اگر نباید واقعیت را نشان بدهیم فیلم نسازیم بهتر است
وی در پاسخ به اینکه اگر زنان کلاه نداشتند آیا مخاطبان فیلم بیشتر می شدند پاسخ داد: خیر، اما فیلم به واقعیت نزدیک تر می شد. مخاطب می خواهد واقعیت را ببیند اگر نباید واقعیت را نشان بدهیم فیلم نسازیم بهتر است. پس ما مجبور هستیم بر اساس قوانین و چارچوب هایی که مشخص شده است، فیلم و سریال بسازیم البته این سبک ساخت هم مخاطب خودش را دارد. مردم به هر حال به عشق بازیگر سریال، داستان و عوامل دیگر مخاطب کار می شوند تنها کافی است بازیگر کارش را انجام دهد که اگر او هم کارش را به خوبی انجام ندهد مردم اصلا کار را نگاه نمی کنند.
حیایی در ادامه با بیان اینکه ما به عشق مردم کار می کنیم گفت: ما انرژی گذاشتیم که این سریال به خوبی تمام شود. در مراحل ساخت سریال اتفاقاتی افتاد که نزدیک بود به منحل شدن کار منجر شود اما ما عوامل را با یکدیگر آشتی دادیم تا این کار جمع شود. وقتی به کاری متعهد شویم اگر حتی پدرمان هم فوت کند مجبوریم سر کار بیاییم.
اما اکنون ارزشها و تعهدات کاری از بین رفته است من در "ساخت ایران" احساس کردم کار برای عوامل آن بی ارزش شده و آنها فقط می خواستند پولی بگیرند و بروند. ما از اول به عشق هنر و خلاقیت وارد کار شدیم وقتی این عوامل کور می شود شخص انگیزه هایش را از دست می دهد. در این صورت من به سمت تئاتر می روم و تلویزیون و سینما را کنار می گذارم زیرا حداقل می دانم در تئاتر مخاطبم به خاطر من آمده است.
مادر اوج خفقان که ساخت فیلم خیلی سخت و هزینهبر بود، فیلم هایی ساخته ایم که پرفروش بوده اند
این بازیگر سینما در پاسخ به انتقاد دیگری در خصوص بعضی از قسمت های سریال و پراکنده بودن اتفاقات اظهار کرد: بعضی ها اصلا به طور کامل این سریال را ندیده بودند و داستان آن را پیگیری نمی کردند و بعد انتقاد می کنند که مثلا من چه زمانی منشی و یا پلیس شدم؟ یا چرا نقشم به لباس شخصی تغییر پیدا کرد؟ این به دلیل همان تماشای شبکه های ماهواره ای است. با این حال ما هر کاری را هم بکنیم نمی توانیم سریالهایی مانند برنامه های ماهواره ای بسازیم اما همیشه از ایده های خوب می توانیم استفاده کنیم.
ما در اوج خفقان که ساخت فیلم خیلی سخت و هزینهبر بود و فقط در یک شرایط خاص میشد کار کرد، ما فیلم هایی ساخته ایم که پرفروش بوده اند این فیلم ها نه نکته سیاسی داشته است و نه خارج از چارچوب قوانین بوده هر چه فضا تنگ تر می شود ذهن ها هم خلاق تر می شود و ما سعی میکنیم در داخل چارچوبها کار موفق بسازیم. اینکه ما در این چارچوبها کار خوب و موفق بسازیم، کار خیلی مشکلی است که در ایران انجام میدهیم.
وی در ادامه با انتقاد از محدودیت های ساخت فیلم در ایران بیان کرد: در هیچ جای دنیا این شرایط وجود ندارد فیلمسازان تخیل ها و ایده هایشان را وسط می ریزند از آنها فیلم می سازند. البته فیلمهایشان پر از حرفها و صحنه های ناسالم است و طنزهای بی نمکی دارند که فقط با هجویات مردم را سرگرم می کنند. ما همین کمدی ها را با کلی محدودیت به گونه ای اجرا می کنیم که مردم از خنده ریسه می روند و این کار بسیار مشکلی است. اگرچه که موقعیت اجتماعی و مادی بازیگران خارجی را نداریم. تنها چیزی که ما در ایران داریم محبوبیت است و تنها به عشق این محبوبیت و احوالپرسی مردم و یا اینکه می خواهند با ما در کوچه و خیابان عکس بگیرند کار می کنیم.
خیلی ها می خواستند خودشان بودجه "کلاه پهلوی" را از تلویزیون بگیرند و آن را بسازند
بازیگر فیلم سینمایی "سن پطرزبورگ" در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به انتقاد های فنی و تکنیکی مطرح شده نسبت به فیلم بیان کرد: مشکلات فنی که این کار داشت به خاطر این است که اولا ما تلویزیون و مانیتور پیشرفته برای دیدن تصاویر گرفته شده نداشتیم که بتوانیم آنها را ببینیم. کارگردان باید می توانست ببیند که این تصاویر "فلو" شده است.
بعدا خیلی از صحنهها را خود من دیدم که "فلو" شده بود و خیلی به کار لطمه زد. خیلی از سینمایی ها به همین دلیل از این کار ایراد گرفتند و آن را ضعف کار دانستند و حتی با استفاده از آن به کار لطمه زدند. چون خیلیها میخواستند این کار را خودشان بسازند و نتوانستند. شاید میخواستند خودشان این بودجه را از تلویزیون بگیرند و خودشان آن را بسازند. باید فرهنگسازی کنیم و انشاءالله بتوانیم برای جوانها کاری کنیم. این دوره که گذشت. شاید جوانها در کارهای بعدی بیایند رفاقتها را ایجاد کنند.
بازیگر "دایره زنگی" همچنین درباره حذفیات این سریال یادآور شد: حذفیات همیشه به کار ضربه می زند. بالاخره کارگردان روی آن صحنهها و دیالوگها فکر کرده است و اینها به هم ارتباط دارند. شاید الان دیالوگی که من میگویم در دو قسمت دیگر جوابش را بگیریم ولی وقتی حذف میشود، مخاطب نمیداند من برای چه آن جمله را گفتم.
نقشها را همیشه خودم می سازم تا کارم نو و خاص باشد
حیایی درباره نقش کریم نیز توضیح داد: من سعی کردم کریم را در همه نقشهایم حفظ کنم. وقتی کریم در همه حفظ شود، میفهمیم که آن همان کاراکتر است که تغییر پیدا کرده است. اگر کریم نبود، هرکدام یک نقش متفاوت میشد. ما تصویربرداری و شروع نقش کریم را از صحنههای آخر شروع کردیم. درواقع در تصویربرداری من اولین سکانسم آخرین سکانسم بود. آخرین سکانسهای سریال بود که در کاخ سعدآباد کار میکردیم. اول آخر ماجرای کریم را داشتم و بعد به ابتدای این نقش رسیدم.
بازیگر "مهمان مامان" درباره بازی در کارهای تاریخی اظهار کرد: کارهای تاریخی را دوست دارم به شرطی که تکراری و کپی نباشد. همچنین خلاقیت و نوآوری داشته باشد. کارهایی را که از روی فیلمنامههای دیگر و یا حتی کارهای خارجی کپی میکنند، دوست ندارم. بعضی فیلم ها بوده است که بعد از نمایش و حتی خیلی بعدتر فهمیدم که کپی خارجی و یا حتی فیلمفارسی داشته است. مثلا یکسری از کارهایی که ما انجام دادهایم، نسخه قدیمی و سیاه و سفیدش بوده و یک بار در برنامه "هفت" اعلام شد که کار ما از روی این فیلم ساخته شده است و بعد ما فهمیدهایم که کار کپی بوده است. ولی من همیشه در فیلمها سعی میکنم که از کسی الگوبرداری نکنم و نقشها را همیشه خودم بسازم تا کارم نو و خاص باشد.
بازیگر "زن زیادی" با بیان اینکه داستان "کلاه پهلوی"به نظرم کامل و پر و پیمان بود، ادامه داد: این سریال سیاستهای داستانی قوی داشت و حرفی که میزد چیزی بود که واقعا اتفاق افتاده بود. رضا شاه میخواست یک شبه فرهنگ مردم ما را عوض کند که مردم پذیرای آن نبودند و یکسری ادا درمی آوردند و یکسری هم آن را پذیرفتند و گفتند که ما میخواهیم اروپایی باشیم. ما صدمات و لطمههایی را در داستان میبینم. اینکه امثال صمصامی چه اتفاقی برایش میافتد وقتی میخواهد با فرهنگ غرب آداپته شود، اتفاقاتی بوده که واقعا آن زمان افتاده است.
حیایی در پایان سخنانش در مقایسه میان "کلاه پهلوی" و "کیف انگلیسی" بیان کرد: "کیف انگلیسی" را هم خیلی دوست دارم اما به نظر من "کلاه پهلوی" بسیار پرحجم تر و سنگین تر است و حتی با "کیف انگلیسی" قابل مقایسه نیست.
ترویج ابتذال در کلاه پهلوی
سریال پر های و هوی کلاه پهلوی با ادعای روایت بخشی از تاریخ معاصر ایران در عصر پهلوی اول بر آنتن شبکه یک سیما همچنان به تحریف تاریخ و ترویج ابتذال مجاز مشغول است تا در مقابله با شبکه های رسمی مروج بی بند و باری به جلب مخاطب بپردازد برای اثبات این ادعا نیازمند دلیل هستیم .
از آغاز شروع سریال دو گروه از بانوان در آن دوران تاریخی به تصویر کشیده می شوند . گروهی که تحت تاثیر فرهنگ غرب و تبلیغات آن در پی آزادی زنان و حضور در اجتماع هم پای مردان هستند و عده ای که در مواجهه با آنان نگهبان مرزهای عفاف و پاکدامنی و حفظ حجاب کامل خویش اند . مظهر گروه اول همسر فرانسوی فرماندار است که می خواهد پنجره های هوای تازه را به روی زنان ایرانی باز کند و فروغ همسر آمیرزا کاسب متدین و معتبر شهر که معلم مدرسه است نماینده گروه دوم . مادام بلانش هر جا می رود مایه خیر و برکت است مثلا عالیه دختر تنهای بیغوله نشینی که کولی وار زندگی می کند با استخدام در فرمانداری و هم نشینی با مادام خیاطی می آموزد ، لباس فاخر خدمتکاری می پوشد و کارگاه مستقل خیاطی در شهر سامان تاسیس می کند اما همچنان مورد طمع مردان بد چشم ایران آن زمان است . کریم درشکه چی صمصام خان هم پس از دیدن مادام و عشق پنهانی به او در همان ایام سواد می آموزد و تا آنجا که ممکن است از ابراز عشق به همسر فرماندار ابایی ندارد تا جایی که این ماجرا اعتراض صمصام خان و تنبیه او را بدنبال دارد . عشق معجزه می کند و کریم از فلک شدن و فحش شنیدن تبدیل به مرد با نفوذ شهربانی و حتی بعضی محافل تهران می شود . از طرف دیگر مه لقا همسر صمصام خان در پی مراوده با مادام از حق و حقوق خود آگاه می شود و به مقابله با زورگویی های همسر می پردازد . رفتار ظالمانه امثال صمصام خان با همسرانشان که آشکارا با ادبیات شلاق و زور سخن می گویند هم به مشروعیت و محبوبیت تلاش بانوان نو اندیش کمک می کند که زنان بسیاری را از کتک و مظلومیت به حضور در جامعه و احقاق حق خود تشویق می کنند . تقابل دو جبهه بانوان حاضر در سریال با کشف حجاب به اوج خود می رسد . زنان طرفدار بی حجابی در پی ترویج همه خوبی ها هستند تا بیمارستان بسازند ، کانون بانوان تاسیس کنند ، موسیقی اصیل ایرانی را ترویج کنند و از گرمابخشی به مجالس بزم رها سازند و اموری چون خیاطی به زنان بیاموزند . اما زنان گروه مقابل صحنه را ظاهرا به اجبار و با مظلومیت بسیار ترک می کنند و به ذکر و تلاوت قرآن در منازل رو می آورند و پیرترهایشان مسبب این امور را نفرین می کنند .
وا نهادن صحنه نبرد به بانوان مخالف چادر از سوی متشرعین و برگزیدن خانه نشینی و عزلت و رها کردن نسل جوان در آغوش ابتذال تازه از راه رسیده چندان خوش آیند نیست . همسر میرزا که از همان ابتدای سریال گرفتار سرفه ها و تغییر حالتهایی است و گویا قرار است بجای همسر به ظاهر عاشقش فقط بیننده تلویزیون متوجه این ناراحتی و پی گیری مداوایش باشد در یک تصویر گری بی معنا مانند یک قدیس جان می سپارد زیرا همسرش در بند شهربانی رضا شاه است و خود نیز برای مداوایش قدمی بر نمی دارد .
مه لقا همسر صمصام خان در یک نمایش مشمئز کننده دلباخته ژان فرانسوی می شود و داغ ننگی بر پیشانی زن ایرانی می نشاند . او در یک تناقض آشکار در حالی که از حرف مردم و ریختن آبرو واهمه دارد در غیاب شوهر و زندانی شدن او در محیطی به کوچکی شهر سامان با مرد فرانسوی به گردش در باغ و صحرا و عیش و عشرت البته از نوعی که در سیمای جمهوری اسلامی ایران قابل نمایش است می پردازد و بازیر صدای خواننده موسیقی ایرانی که از لیلی و مجنون می خواند مزین می شود و این رابطه را لطیف تر می کند . اگر این مغازله های نفرت انگیز زن ایرانی در هر فرصت با یک اجنبی نا مسلمان در هر چهرچوب تصویری و شبکه تلویزیونی دیگر به نمایش در آید جز اعتراف به تمایل گروهی از آنان به بی عفتی و گناهی بزرگ آن هم در هشتاد سال قبل از این نیست که از کنج خانه اربابی به عشق یک اجنبی گرفتار می شوند و حسرت همسری او را دارند زیرا مرد ایرانی زبان شلاق و دشنام را بلد است و مرد فرانسوی با شعر و ایهام سخن می گوید . در ادامه مه لقا هنگامی که در پی آزادی شوهر از زندان رضا شاه مورد تعرض ناجوانمردانه قرار می گیرد با تهدید و دخالت یک بانوی خوش طینت دیگر که انگلیسی است نجات می یابد اما مشاهده این اتفاق نه تنها ذهن بیننده را به عمل وحشیانه عامل این ماجرا متوجه نمی سازد که مجازات روزگار را برای زن همسر داری که دل در گرو یک موبور شاعر پیشه دارد به یاد می آورد .
داستان عشق و دلدادگی مشمئز کننده شخصیتها به یکدیگر تمامی ندارد و تنها ترفند جذب بیننده و همراه کردن او با سریال است . کریم که عالیه را به زنی گرفته عشق خود را به مادام بلانش علنی می کند و برای عروسی با او لحظه شماری می کند . حتی همسرش عالیه را با کمربند چرمی مورد نوازش قرار می دهد تا اسارت زن ایرانی را در دست مردان بی رحم نمایش دهد و دعای خیر بدرقه منجیان این قشر مظلوم نماید. فرماندار اخراج شده سامان هم پس از رها کردن بلانش و ازدواج با شادی و بروز بعضی اختلافات به عیش و عشرت با زن انگلیسی مشغول می شود و زن انگلیسی که ناجی او از دست اوباش هم هست بدنبال علنی کردن عشق خود به او و پاسخ مورد نظر است . پسر حاج ذبیح ا... کاسب تسبیح بدست و ذاکر که نوازنده ویلون از کار در آمده دلبسته شادی همسر فرماندار می شود و آنچنان نامه سوزناک عاشقانه ای برای او می نویسد که محتوای سخیف آن حتی مادر شادی خانم را که نمونه زن غیر مذهبی و مدرن جامعه است به واکنش و هشدار به دخترش وادار می کند .
حتی آنجا که زن محجوبی مانند همسر آقاماشاا... از فرط خجالت و شرم کشف حجاب در مراسم جشن این رویداد جان می سپارد تا بیننده به نهایت جنایت عاملان این رویداد واقف شود دقایقی قبل از جان دادن ، همین زن مورد ابراز عشق و علاقه سالها خفته خواستگار سابق و چشم غره های همسرش قرار می گیرد تا همچنان افسانه عشاق دل شکسته در این سریال از نفس نیفتد و تا لحظه آخر هر که از راه می رسد به زن یا شوهر دیگری اظهار ارادت خالصانه نماید و مدال افتخار جامعه آن روزگار را بر سینه سریال نصب نماید
در این سریال زنان و دخترانی که بعد از اجباری شدن کشف حجاب به انحراف کشیده می شوند شناگران ماهری را می مانند که آبی برای شنا یافته اند . دختران چشم و گوش بسته رئیس اوقاف که با فریب دو مغازه دار کلاه فروش به تباهی کشیده می شوند یا همسر مرد متعصبی چون صمصام خان نمی توانند با یک خط فرمان کشف حجاب مجوز بی بندوباری برای خود صادر کنند باید سالهای قبل از آن در این منازل در بسته و در زیر حجاب رایج اتفاقات دیگری رخ داده باشد تا بلافاصله بعد از گشایش ملوکانه چنین به صحنه انحرافاتی که در باور و تربیت دینی و سنتی آن روزگار همپایه مرگ بوده است بتازند.
تحریف روزگاری که شاهدان آن کم و بیش در میان ما زنده اند به این آسانی امکان پذیر نیست . پدر بزرگ حقیر در آستانه ۹۰ سالگی و علیرغم نفرین هایی که به رضاشاه و پسرش می فرستد وقتی پوشش زنان بی حجاب آن زمان را که خود را با پالتویی بلند و کلاه و شال گردن محفوظ می داشتند و تنها کف دستها و گردی صورتشان پیدا بود با اکنون مقایسه می کند اظهار شرمندگی بسیار می نماید و واقعیت نیز با توجه به عکسهای بجا مانده از آن دوران همین است .
شعارزدگی ناشیانه این سریال از دیگر شاهکار هاست . آنجا که باید پیام های مطلوب با هنرمندی شخصیتهای مثبت در قالب رخدادهای نمایشی القا شود نهایتا از زبان این افراد ظاهرالصلاح چون آمیرزا خطابه های طولانی و با لحن کوبنده حق به جانب می شنویم که کمترین تاثیری در بیننده ندارد و حتی او را به مقابله می کشاند و نهایت هنر نمایشی این شخصیت قبول مرگ همسر محبوب و زینت جسم بی جانش با پارچه های ترمه و آینه و شمعدان است اما هر جا که قصد نمایش ابتذال حاکم بر جامعه ایرانی در میان است پرکرشمه ترین و دلرباترین الحان و حرکات زنان و مردان را می بینیم تا نهایت هنرمندی اجدادمان در دلبری به تصویر کشیده شود .
اشتباهات فاحش تاریخی نیز در این سریال کم نیست . حقیر لیسانسیه تاریخ فراگیر پیام نور نیز می دانم که در سالهای مورد بحث سریال وزارتخانه ای بنام کشور نداشته ایم بلکه آنچه بوده وزارت داخله نام داشته اما نام وزارت کشور با کمال افتخار بر سر در فرمانداری سامان خودنمایی می کند همانگونه که خودرو جیپ که سال ورود و ساخت آن در ایران دهها سال بعد است به بازیگران این سریال سواری جانانه ای می دهد .براستی چگونه می توان به داستان سریالی که در آن پیش پا افتاده ترین بدیهیات تاریخی تحریف شده اعتماد کرد و روایت آن را از اتفاقات آن دوران مبتنی بر تحقیق درست و منصفانه دانست ؟
سخن آخر اینکه چنین رویدادهای سخیف و توهین آمیز به فرهنگ ایرانی که در میان میلیونها ایرانی مصادیق بسیار اندکی دارد نباید دستمایه ساخت سریالی مثلا فاخر با اعتبار ویژه شود که در هر قسمت آن شاهد مغازله های عاشقانه مشمئز کننده شخصیتها و انواع انحرافات عامه و غفلت از رخدادهای تاثیر گذار آن دوران در تاریخ معاصر ایران باشیم . وعده ما بعد از پایان سریال در میزگرد نقد آن و نان قرض دادنهای شرکت کنندگان برای اینکه میلیارد ها تومان هزینه صرف شده را پر ثمر بدانند . راستی شما نمی دانید چرا مستند واره ای بنام رضا شاه از یک شبکه بدخواه اینقدر مخاطب و بازتاب یافته است ؟
الف