فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
...
Printable View
فرقـے نمـے کند !!
بگویم و بدانـے ...!
یا ...
نگویم و بدانـے..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جاﮮ جهان جا دارﮮ ...!
جایـے که دست هیچ کسـے به تو نمـے رسد.:
دلــــــــــــــم.....!!!
...
در قلبم
مرزهای ناگشودنی احساس
دستی
فراروی دستم
چشمی
در برابر چشمم
ذهن قفس ام را
آزاد کن!
تو! ........:40:
من اگه خدا بودم ...
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم .
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
...
اون كسي كه خواستن اون ... حرف تكراري نباشه
هرچي كه از اون بخونم ... شعر تكراري نباشه
كسي كه براي خوندن نشسته تو سينه ي من ... نفس هاش هواي عشق ... سكوتش صداي عشقه
دیروز در کنار تو احساس عشق بود
دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
................دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
................این واژه های غرق به خون مرا نوشت
هرجا که رد پای شما هست می روم
فکری بکن به حال من از دست می روم
................قلبم شکسته است و هی سرد می شوم
................بگذار بشکند عوضش مرد می شوم
دستان خسته ام به شقایق نمی رسد
فریاد من به گوش خلایق نمی رسد
................این دست ها همیشه پر از بوی یاس نیست
................یا مثل چشم های شما با کلاس نیست
این رسم زندگی ست بزرگ و بزرگ تر
هر چه بزرگ تر و سپس هرچه گرگ تر
................بین خودم و آینه دیوار می کشم
................هرشب که پشت پنجره سیگار می کشم
شاید هنوز فرصت عصیان و مرگ هست
در ذهن ابرهای درونم تگرگ هست
................بانوی دشت های قشنگی که سوختی
................عشق مرا به رهگذران می فروختی
چشمانتان پر از هیجان نیست نازنین
این دست ها همیشه جوان نیست نازنین
................................شاید کسی که بین غزل های من گم است
................................در فصل های زندگی ام فصل پنجم است
یا نه درست مثل خودم لاابالی است
از مردمان غمزدهء این حوالی است
................................................حالا ببین علیه خودم غرق می شوم
................................................در منتها الیه خودم غرق می شوم
دلشوره های سرخ دلم ناتمام ماند
احساس می کنم غزلم ناتمام ماند
مهربان من!
آهنگ حضورت آنچنان لطيف و شاعرانه است که من را مدهوش مي کند ،
تو تنها چيزي هستي که براي من ارزش فکر کردن را داري !
نمي دانم چقدر از شهر من دوري اما همه جا حست مي کنم ، مي شنومت .
تو تکرار هميشگي عشقي!
و من فقط انعکاس بي ارزش نور تو هستم و ديگر هيچ!
قــ ـ ـ ـلـ ـ ـ ــ ـبم کجاست ای دوست
قــ ـ ـ ـلـ ـ ـبـ ـ ـ ـی که پر ز عشق بود
قــ ـ ـ ـلـ ـ ـبـ ـ ـ ـی که در نگاهت
دروازه بهشت بود...:40:
می سوزد اینک در دلم
سوزی دگر سازی دگر
در مستی و ویرانگی
عشق است و آغازی دگر
آهسته گو در گوش من
شعرت شده آغوش من
پر می شود نجوای من
رمزی دگر رازی دگر
بنشین کنارم جان من
عشق من و جانان من
آشفته مي بيني مرا
در غمزه و نازي دگر
بنشان به باده ساغرم
بنما رخت در باورم
مستانه كن روح و روان
بالي و پروازي دگر
مريم
من حاصل عمر خود ندارم جز غم/ در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
یک همدم باوفا ندیدم جز درد/ یک مونس نامزد ندارم جز غم
من منتظرت شدم ولي در نزدي
بر زخم دلم گل معطر نزدي
گفتي كه اگر شود مي آيم اما
مرد اين دل و آخرش به او سر نزدي