چرا انیمیشنی هایی که اومدن بیرون اصلا ربطی به داستان بازی ندارند
Printable View
چرا انیمیشنی هایی که اومدن بیرون اصلا ربطی به داستان بازی ندارند
شرمنده ولی انگار trainer خیلی بهت حال داده؟!!!نقل قول:
اره حتما ترینر بوده دیگه . ولی شاید مال کس دیگه ایه . تهمت نزن به بنده خدانقل قول:
فرقه آدمـــکش ها : الهامات
بخش اول
اتزیو اودیتوره دا فیرنزه این بار به ماسیاف می رود روستایی افسانه ای واقع در قلعه اکره در نزدیکی اورشلیم و در کنار دریا
بازی با یک دموی زیبا شروع می شود و اتزیو را نشان میدهد که با کشتی مسافت طولانی را طی می کند تا به ماسیاف برسد. در آنجا با سردسته تمپلارها که به دنبال کتابخانه پنهان الطایر هستند درگیر می شود. وقتی که به سر دروازه ماسیاف می رسد اتزیو را با تیر می زنند اما او تیر را می شکند و شروع به کشتن و تار و مار کردن تمپلارها می کند اما در بین این مبارزه چشمش به الهامی از استاد بزرگش الطایر میفتد که از او روی برمی گرداند
اتزیو خود را تسلیم می کند و او را به بالای قلعه ماسیاف جایی که الطایر در دوران جوانی Leap of Faith را اجرا می کرد می برند. طناب دار را به گردنش می اندازند اما همینکه می خواهند او را پایین بیندازند اتزیو برمی گردد و با یک حرکت سریع رهبر تمپلارها را با طناب خفه می کند و به پایین می پرد اما سربازان تمپلار طناب را پاره می کنند
اتزیو تا پایین قلعه میاید و در زیرزمین قلعه تمپلارها را پیدا می کند که مشغول حفاری هستند و از کلیدی صحیت می کنند که به تازگی پیدا شده است.
اتزیو تمپلارها را می کشد به در سنگی بزرگی می رسد که درست جلوی کتابخانه واقع شده است
این در سنگی بزرگ برای باز شدن نیاز به پنج کلید دارد که در جاهای مختلف پراکنده شده اند و البته یکی از آنها الان در دست تمپلارهاست
اتزیو در نوشته ها می فهمد که کسی که کلید ها را از ماسیاف خارج کرده پدر جهانگرد معروف مارکوپولو یعنی نیکو پولو است و همچین می فهمد که مقصد نیکوپولو بعد از ماسیاف قسطنطنیه و یا همان استانبول امروزی ( Constantinople ) بوده است به این ترتیب به سمت استانبول به راه میفتد.
نگاهی گذرا بر قسطنطنیه :
در زمان های دور امپراطوری روم شاه حکمرانی فردی قدرتمند بنام کنستانتین کبیر بود. کنستانتین که یکی از قدرتمندترین پادشاهان تاریخ به شمار می رود سرزمین های بسیاری را فتج کرده بود بطوریکه امپراطوری او در نهایت قدرتش از تنگه بریتانیا تا اسپانیا و از جنوب تا سیسیلی و از مشرق تا استانبول امروزی امتداد داشت.
کنسانتین دو پسر داشت . قبل از مرگش بخاطر جلوگیری از کشمکش بین پسرانش امپراطوریش را به قسمت تقسیم کرد قسمت غربی را به پسر بزرگش داد و قسمت شرقی را به پسر کوچکش
به این ترتیب پس از مرگ کنستانتین کبیر امپراطوری های روم شرقی و غربی بوجود آمد
روم غربی به علت شعف پادشاهانش زود تحلیل رفت و تجزیه شد و بعد ها جای خودش را به حکومت قدرتمند امپراطوری مقدس روم داد
اما برخلاف روم غربی روم شرقی بسیار عالی عمل کرد و پادشاهان شهره و پرآوازه اش به شکلی عالی از پس اداره امپراطوری به این عظمت برامدند.
با وجود تهدیدات خارجی قدرتمند از جمله ساسانیان در ایران که جنگ های بی شماری با رومیان انجام داده بودند این حکومت توانست خود را حفظ کند. به دستور سومین پادشاه روم غربی اسم امپراطوری از امپراطوری روم غربی به امپراطوری بایزانتین تغییر پیدا کرد.
البته این تمام ماجرا نبود پس از بوجود آمدن امپراطوری قدرتمند سلجوقی در ایران و امتداد آن تا آسیاس صغیر ترک ها و بایزانتینی ها بار و بارها با یکدیگر جنگیدند تا اینکه در جنگ منزینگرد سپاه سلجوقی توانست شکست سختی را به امپراطوری بایزانتین وارد کند و این شکست مقدمات نابودی بایزانتین را فراهم بطوریکه که در کمتر از 35 سال ترک ها بایزانتین را نابود کردند و حکومت آن را بدست گرفتند.
اما پس از نابود امپراطوری بایزانتین سربازان آن همچنان وجود داشتند و به امپراطوری سلجوقی خدمت می کردند
از جمله مهم ترین نیروها و اوردرهای سلجوقیان سربازان و گاردهای ویژه جانیساری بودند که تنها از امپراطور دستور می گرفتند. ( Janissary Heavy Inf )
اما پادشاهان سلجوقی می دانستند اداره امپراطوری به این عظمت نیاز به چند مدل سرباز دارد به این ترتیب چند تا از بهترین سربازان بایزانتین را نگه داشتند تا به کشور خدمت کنند
از جمله معروف ترین آنها وارانگیان گاردها بودند که توسط امپراطور آلکسیوس کامنوس بوجود آمدند و در زمان امپراطوری بایزانتین وظیفه حفاظت از سرزمین ها را به عهده داشتند
به جز اینها از امپراطوری بایزانتین تفنگداران بایزانتین و لنتیکس ها نیز وجود داشتند که به امپراطوری سلجوقی خدمت می کردند هر چند وزارت جنگ در اختیار جانیساری ها بود
در بازی ما شاهد تمامی این سربازان هستیم با این تفاوت که جانیساری ها تمپلار نیستند و فقط به حکومتشان کمک می کنند و در نقشه با رنگ نارنجی مشخص هستند و تمپلارها که از سربازان بایزانتین تشکیل می شوند که در نقشه قرمز رنگ هستند هر چند در طول بازی اتزیو مجبور می شود با جانیساری ها هم درگیر شود.
اتزیو روزها را سپری می کند و بالاخره از کشتی در قسطنطنیه پیاده می شود.
پس از پیاده شدن از کشتی نظرش به جوانی میفتد که خود را سلیمان معرفی می کند و می گوید تنها یک کتابدار ساده است و همچین دختری بنام سوفیا که وقت نمی کند آنجا با او حرف بزند زیرا که دوستش یوسف سر می رسد و با اتزیو خوش و بش می کند.
با قدم زدن در شهر یوسف برای اتزیو خلاصه وضعیت قسطنطنیه را شرح می دهد و اینکه چگونه حکومت می تواند اینجا را اداره کند و همچین وضعیت سربازان و دشمنی های آنان را اساسین ها و وضعیت کلی شهر را برای اتزیو می گوید.
اتزیو که به دنبال پنج کلید ماسیاف است ماجرا را با یوسف در میان می گذارد و می گوید که باید قبل از اینکه تمپلارها کلید ها را پیدا کنند او باید آنها را بیاید هر چند هنوز یک کلید دست تمپلارهاست.
اتزیو اولین کاری که می کند به دنبال سرنخی از نیکوپولو می گردد تا اینکه در کتابی می فهمد که او کلیدها را در جاهای مختلف قسطنطنیه مخفی کرده است و راه های رسیدن به آنها باز کردن نقشه هایی است که بصورت مخفی در کتاب هایی مخفی شده است
اتزیو کتاب را پیدا می کند اما باز کردن کلید آن برای او مشکل است پس به سراغ شخصی می رود که در شهر قسطنطنیه کتابدار است او کسی نیست به جز سوفیا سارتور دختری زیبا اهل ونیز که جهانگردی و کنجکاوی او را به قسطنیه کشانده است.
او به اتزیو در باز کردن کلیدهای کتاب ها کمک می کند و اتزیو هم کارهای مختلفی برای او انجام می دهد از جمله حال دزدهایی که به مغازه او حمله می کنند را می گیرد و به این ترتیب در طول این ردیابی برای یافتن کلیدهای ماسیاف روابط این دو نفر به یکدیگر نزدیک می شود
" خواهر عزیزم کلودیا شاید از این حرف که میزنم خندت بگیرد اما احساس می کنم که زیبایی و متانت دختری بنام سوفیا دل مرا به خود جذب کرده است او به من در یافتن کلیدهای ماسیاف کمک می کند و من امیدوارم بتوانم با کمک او قبل از تمپلارها آنها را بدست بیاورم بعد از مرگ کریستینا قلب بطور کامل دوست داشتن را فراموش کرد و بسیار سخت شد بطوریکه برای مدت طولانی نتوانستم لحظه مرگ کریستینا در آغوشم را فراموش کنم اما بعد از آشنایی با سوفیا احساسی به من دست داده است که نویدبخش امیدواری به آینده و آرامش خاطر در قلبم است "
اما این تمام جریان نیست به طور کل بازی به دو بخش داستانی تقسیم می شود یکی پیدا کردن کتاب ها و باز کردن قفل آنها و یافتن کلیدهای ماسیاف و دیگر دخالت اتزیو در کارهای حکومتی به این ترتیب گیمر دو خط داستانی را دنبال می کند
داستان از این قرار است که پادشاه فعلی سلجوقی دو پسر دارد اما جانشین خود را پسر کوچکش احمد انتخاب می کند از آنجایی که پسر بزرگش بسیار با نفوذ است و ورزای جنگ با او بسیار نزدیک هستند و بخصوص جانیساری ها از او حمایت می کنند خیلی ها با این اقدام مخالف هستند
اتزیو که می داند برای مبارزه با تمپلارها باید به جز اساسین ها با بزرگان حکومت هم دوست باشد به دنبال موقعیتی است که خود را ثابت کند
این فرصت در زمان نقشه ترور سلیمان نوه پادشاه پیش میاید و اتزیو او را نجات می دهد اما این سلیمان همان سلیمانی است که اتزیو در کشتی او را دیده و خود را کتابدار معرفی کرده است
سلیمان با خرد که شاهزاده دولت عثمانی بوده یکی از باهوش ترین و بهترین شاهزادگان تاریخ دولت عثمانی محسوب می شود. او خود را به اتزیو معرفی می کند و دوستی آن دو سر می گیرد
ادامه در بخش دوم
منابع :
- داستان بازی
- ویکی پدیای اساسین کرید
- نقد IGN
- نقد PCGame
سلام
منم بالاخره دارم بازی میکنم
فقط نمیشه کاری کرد که فول اسکرین بشه صفحه؟
باللا پایین سیاه هستش
ممنون
اتفاقا این بازی همش بد اموزیه من که حتی پول دادم نقاشی سوفیا را خریدم فول سینکرونایز نشد برام و گفت باید نقاشی را میدزدیدم:31:کد:شاید این به خود ایرانیها برگرده که این همه راه سالم پول دراوردن رو گذاشتن جلوشون ولی میرن جیب بری... [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بعد شما میگی مشکل از ایرانی هاست
اون مناطقی که دست تمپلار ها است خیلی مسخره است من هم میرم توش میشناسنم و اگه با رقصنده ها برم با هزار مکافات هم کاپیتان را پیدا کنم و بکشم هم به محض خروج از منطقه به قلمروم حمله میکنن:31:
راستی برای یک کولیه صندوق پولش را از تمپلار ها گرفتم که بهشون دارت سمی میزدم که فکر کنن صندوقچه نفرین شده است
زن کولیه بهم گفت هر وقت کار داشتی بیا اتزیو هم گفت شاید پول خواستم بهت سر بزنم
حالا من ناجور پول میخوام:31: میشه بهش سر زد؟کجای نقشه است؟
چه عحـــــــــــــــــــــــ ـــب بلاخره یه مطلب موجه در رابطه با بازی دیدیم ( همه سوال داشتن یا میگفتم منم که تموم کردم خوب بود ، بد بود ، بهتر یا بدتر از قبلی بود و ... )
منتظر ادامش هستیم:10:
من الان تازه دیدمش . کجاش ربط نداره .نقل قول:
عاقبت ازیو که توی نسخه اخر معلوم نشد و به جاش اومدن به صورت یه Short درستش کردن .
پایان قشنگ و بسیار غم انگیزی هم داشت . توی تمام نسخه های بازی به اندازه این فیلم ناراحت نشدم .
کلا اتفاقاتی که واقعا واسه من غم انگیز بود :
1.مرگ خانواده ازیو
2.اون قسمت حموم اول Brotherhood
3.مرگ کریستینا (خداییش اخرش بود)
4.اخر revelation
5.مرگ ازیو (توی فیلم)
دوست عزیز منظور شما همون ember هستش ؟ من قبلا نصفه اش رو دیدم ! نسخه کاملش رو از کجا دانلود کنم ؟:41:نقل قول:
چند صفحه قبل لینوکش موجودهنقل قول: