محسنم سیگاریه....:n14: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
Printable View
محسنم سیگاریه....:n14: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
خوب چیه مگه؟نقل قول:
الان نصف این مملکت سیگارین محسنم روش:دی
مهم اینه که سیگار تبدیل به مواد بدتر نشه
البته سیگارشم مهمه چی باشه:دی
دوستان چرا سریع حکم صادر میکنید ؟ :n02: از کجا معلوم که این سیگار واسه خود محسن باشه ؟
اگه هم باشه به قول stealer : الان نصف این مملکت سیگارین محسنم روش . نمیگم اگه این سیگار واسه محسن باشه بد نیست ولی خیلی بد نیست . :n02:
خوانندگانی که سیگار میکشن صداشون به شدت خشن و خشدار میشه
چون سیگار تأثیر بسیار بدی روی تارهای صوتی میزاره و به مرور اونها رو از بین میبره
این مطلب رو رضا رویگری بازیگر و خواننده آهنگ معروف ایران ایران بهش اشاره میکرد و میگفت سیگار صدای من رو خشدار کرده ...
نگاهی به پرفروش ترین آلبوم سال 93
«پاروی بی قایق»ی که به مقصد رسید
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موسیقی فارس-محسن چاوشی همیشه نشان داده است که هر آهنگی که منتشر می کند می تواند با سیلی از هواخواهی و حتی انتقاد مواجه شود.
آلبوم «پاروی بی قایق» پیش از انتشار در میان هواداران این خواننده پرطرفدار جای خود را باز کرده بود. دوسالی می شد که همه منتظر انتشار این آلبوم با صدای چاوشی بودند تا اینکه فرصت به مهر ماه 93 دست داد. این آلبوم زمانی منتشر شد که بازار موسیقی کشور، چنگی به دل نمی زد و مخاطبان موسیقی، خواسته های خود را از اینترنت دانلود می کردند اما هیچ یک از آنها طی مدت حضور خود از ابتدای سال تا کنون نتوانستند به اندازه آلبوم «پاروی بی قایق» با استقبال مواجه شوند.
رکورد زنی با پارویی که قایق نداشت
آمار نشان می دهد که آلبوم «پاروی بی قایق» تنها در هفته اول توانست معادل مخاطبان یک سال یک آلبوم نسبتا معقول رابا خود همراه کند و از آن پس هر چه بود، تعدا اضافه مخاطبان بود که این آلبوم را به صورت ارجینال تهیه و گوش کردند. طبق آمار به دست آمده آهنگهای این آلبوم در کمتر از سه روزبه صورت قانونی 18 هزاربار خریداری شد و آمار دانلودهای غیرقانونی هم بیش از 300 هزار را نشان می دهد. این آمار فقط مختص سه روز اول بود که در روزهای بعد سیر صعودی پیدا کرد. به طوریکه در 10 روز اول مجموع این آمار به یک میلیون و بالاتر رسید و به این ترتیب آمار شنیده شدن یک اثر موسیقی را طی ده روز اول زد. پیش از این آلبوم «مسافر» با صدای شادمهر عقیلی این رکورد را به شکل رسمی در اختیار داشت. اما از آنجایی که هنوز این آمار به شکل رسمی و از سوی شرکتها در قالب فروش آلبوم اعلام نشده است، نمی توان آن را جایگزین آلبوم شادمهر کرد و آنرا رکورد دار دانست.
«پاروی بی قایق»اولین آلبوم محسن چاوشی نیست که به فروش قابل توجهی دست می یابد. این خواننده پاپ ثابت کرد که می تواند در صدر جدول فروش بنشیند و حکمروایی کند. به همین دلیل است که تهیه کنندگان برای انتشار و پخش آلبوم های او با همدیگر رقابت می کنند.
همانطور که گفته می شود، قیمت فروش آلبوم خوانندگان مطرح مبلغی بین 70 تا 80 میلیون تومان است که این رقم درباره آلبوم های چاوشی صدق نمی کند. او اولین آلبوم خود را بالای 80 میلیون تومان واگذار کرد. از انجایی که این خواننده تاکنون کنسرتی نداشته و بعید به نظر می رسد راضی به برگزاری آن حتی برای یک با هم بشود، قیمت آلبومهایش با تمامی خواننده های ستاره متفاوت است. اینطور که دیده شده و بر اساس مدارک و شواهد موجود، آلبومهای او بالای 150 میلیون تومان واگذار می شوند و اتفاقا تهیه کنندگان که به هیچ وجه با توجه به شرایط کنونی بازار موسیقی حاضر نیستیند ریسک کنند، به دنبال خریدن آلبوم های این خواننده هستند تا در یک جریان موسیقی که بعد مالی و اقتصادی نیز برای آنها دارد، با یکدیگر رقابت کنند. چرا که آلبومهای قبلی این خواننده همگی رکورددار بازار فروش بوده اند و نام او می تواند فروش بالای آلبوم را تضمین کند و به این ترتیب تهیه کننده متضرر نمی شود. به جرات می توان گفت که چاوشی تنها خواننده ای است که در همکاری با تهیه کننده ها خود دست به انتخاب می زند و اینگونه نیست که از سوی تهیه کننده ها انتخاب شود.
دلایل فروش بالای آلبوم آقای خاص
«پاروی بیقایق» از نیمه دوم مهرماه 93 منتشر شد و به دست علاقه مندان رسید.
ارکسترال بودن این آلبوم البته موجب شد تا یک سری از مخاطب نماهای چاوشی ریزش داشته باشند که خود در این باره می گوید: درست است که این کار ارکسترال است و با کارهای قبلی ام متفاوت است اما من از این کار هدف دارم و آن این است که می خواهم مخاطل خود را غربال کنم و به یک مخاطب یکدست برسم. حال از مخاطبان قبلی اگر کسی ماند قدمش روی چشم و با فراغ بال ما نیز از او استقبال می کنیم و هر کسی هم که دوست نداشت بازهم برای او ارزش قایلیم و به حضور او طی این سالها در کنارمان افتخار می کنیم.
از 16 مهر ماه در بازار موسیقی عرضه شد و بلافاصله بعد از انتشار در صدر آثار پرفروش موسیقی قرار گرفت. این آلبوم که پس از تاخیر بسیار آماده عرضه به بازار موسیقی شد، 10 قطعه دارد که عنوان آنها «دزیره»، «قهوه قجری»، «جز»، «تفنگ»، «خواب»، «پاروی بیقایق»، «یک خانه کوچک»، «کلنجار»، «یوسف» و «وصیت» است.
آهنگسازی تمام قطعات این آلبوم بر عهده محسن چاوشی است که طی سالها فعالیت در عرصه موسیقی و به عنوان پرطرفدارترین خواننده پاپ اکنون می داند که چه نوع موسیقی ای می تواند با مردم پیرامونش ارتباط برقرار کند. شاید به همین دلیل است که نخواسته ساخت ملودی های آلبومش را به کسی دیگر بسپارد و خود زحمت ساخت آنها را به عهده گرفته است.
او این بار در همکاری با تنظیم کننده ها از چهره های متفاوت تری نسبت به همکاران قبلی خود استفاده کرده ست تا نتیجه جدیدتری داشته باشد.امیر جلالفرد، امید حجت و کوشان حداد در تیم تنظیم کننده های این آلبوم در کنار چاوشی حضور پررنگی داشته اند و البته اگر این آلبوم در آلمان و به شکل حرفه ای میکس ومستر نمی شد زحمات تیم اجرایی آلبوم دیده نمی شد.
خواننده ای که چون گذشتگان درگیر کلام است
او که همیشه از ترانه های خوبی برای اجرا استفاده می کند، این بار نیز از حرفه ای های این عرصه بهره گرفته است و از آنجایی که تجربه همکاری با حسین صفا و حسین غیاثی را دارد، در این آلبوم نیز با انها در کنار روزبه بمانی همکاری کرده است و ماحصل این همکاری ها آلبوم پاروی بی قایقی است که آماربالای فروش در جدول رده بندی را به خود اختصاص داده است.
گفته می شود که چاوشی در این آلبوم به گذشته بازگشته است اما واقعا اینطور نیست بلکه طبق گفته های خودش وی سعی داشته رو به جلو و باچشمانی باز حرکت کند و موفق هم شده است. او که تمامی فضاهای مختلف را طی سالهای فعالیتش در موسیقی، تجربه کرده است، این بار با ارکسترال کار کردنش گامی مثبت برداشته است و در واقع با انتشار این آلبوم نشان داد که می تواند بهترین و برترین در سبک کاری خودش باشد.
او حالا به جایی رسیده که همه به عنوان یک خواننده مولف از او یاد می کنند چیزی که حداقل در ایران بعداز انقلاب اتفاق نیفتاده است. او در اثر آزمون و خطاهایی که تاکنون داشته با جایی رسید که امروز مولف کارهایش باشد و آلبومهایش همیشه عنوان پرفروش ترینها را به خود اختصاص دهند.
منبع : farsmusic
«پاروی بی قایق»؛ معادله پیچیده جدید چاوشی!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پاروی بی قایق نام خاکستریِ با مسمای آلبوم جدید چاوشی ست که مولف برای آنکه به این خروجی برسد صبور بوده و مسیر های مختلفی را امتحان کرده و حال اگر مخاطب از قبل توانسته باشد بهتر بشنود ، این آلبوم را سریع تر از یک شنونده ی آماتور هضم خواهد کرد . البته این آلبوم سهم کوچکی ست از آنچه که چاوشی به دنبالش خیز برداشته ، او روز به روز عمیق تر می شود . در ادامه ممکن است پایش را از فضای پاپ – راک ، الکترونیک که برای چند سال آینده ی خود انتخاب کرده فراتر بگذارد و وارد موسیقی های پیچیده تر نیز شود . تنها جای نگرانی آنست که موسیقی ایران مولفین این چنینی کمتر دارد تا که این فرصت ها را برای مخاطبان ایجاد کنند ، پس ناچارا ممکن است در آینده کسی که دیپلم شنوندگی اش را نگرفته ، نتواند موسیقی چاوشی را عمقاً متوجه شد .
این آلبوم حاصل یک پروژه ی زمان بر است . از دلایلی که باعث شد پاروی بی قایق دیرتر به آب زده شود ، سخت گیری های چاوشی بود . تنظیم های چند قطعه از آن ( جز ، خواب، یوسف و و صیت ) دو سه مرتبه تغییر کردند و میکس و مسترش نیز ۳ بار دست به دست شد و هزینه ی سنگینی نیز برای آن پرداخت شد تا بالاخره چیزی شود که صاحب اثر می خواهد . بنابراین کمترین توقعی که چاوشی از شنونده و رسانه می تواند داشته باشد آن است که به این گونه از موسیقی زمان بیشتری اختصاص دهند تا با گذر زمان شنیدنش برایشان لذت بخش تر شود و یا اگر در نهایت این ژانر را نمی پسندند به حساب ضعف اثر نگذارند . کسی نمی تواند بگوید استاد شجریان ضعیف می خواند اما هستند افرادی که علاقه ای به موسیقی ایشان ندارند .
چاوشی پس از آن دوره ی واسوختی و تیره ی ابتدای موسیقی اش که علیرغم توانایی بالا در ساخت آهنگ ، دید جالبی نسبت به شعر و ترانه نداشت ؛ حالا یک کلام شناس حرفه ای ست که برای آلبوم جدیدش بهترین ترانه ها را از بهترین سراینده ها گلچین کرده . ترانه هایی که هر کدام شنونده را به جستجو وادار می کند و باعث بالا رفتن سطح معلومات مخاطب می شود . تا اندازه ای ضامن ماندگاری موسیقی می شوند و از طرفی دیگر با شاعرانگی که دارند ، گوشه ای از زیبایی ادبیات شیرین فارسی را به تصویر می کشند . بحث در مورد ترانه های این مجموعه ، خود لازمه ی یک تحلیل جداگانه است که در این جا با توجه به آنکه که قرار است تحلیل من بر مبنای کلی گویی گذاشته شود ، وارد جزئیات آن نمی شوم و به این عقیده که کلام این آلبوم را بهترین مجموعه ترانه ی آلبوم های چاوشی میدانم ، بسنده میکنم .
چینش قطعات با توجه به ژانر موسیقی و البته محتوای ترانه ، قابل دفاع می باشد . کاراکتر پاروی بی قایق در ۳ قطعه ی ابتدایی تسلیم محض حضور معشوق است . آلبوم جلوتر که می رود این سربازِ عاشق زخمی و زخمی تر می شود تا جایی که دیگر به زانو در می آید و در قطعات ۷ و ۸ گلایه ی خود از معشوق را فریاد می کند . در قطعه ی ۹ دست از معشوق می کشد و از ناملایمتی های دنیا می گوید و در آخر نیز وصیت خود را برای همه می خواند . این ارتباط و چینش کاملا هوشمندانه بوده و به همین جهت من نیز همانند چاوشی توصیه میکنم که هر زمان شنونده قصد شنیدن تمام قطعات آلبوم را داشت ، آهنگها را به ترتیب گوش دهد تا از یک جایی شروع کرده و در نهایت به نتیجه ای رسیده باشد .
ایده و فنِ تنظیم در برخی از قطعات آنقدر بالاست که اگر کلام و اجرا را از آن بگیری ، شنونده ی حرفه ای شک می کند که دارد موسیقی ایرانی گوش می دهد . تنظیم قطعات تفنگ سرپر ، خواب ، پاروی بی قایق و وصیت از جمله تنظیم های کاملا موفق آلبوم است . البته به همان اندازه که تنظیم و میکس و مستر قطعه ی پاروی بی قایق راضی ام می کند ( پاروی بی قایق را از بهترین های چاوشی میدانم ) ، از تنظیم و میکس و مستر قطعه ی یوسف ناراضی هستم . ترانه ی اجتماعی و متفاوتی که می توانست از بهترین های چاوشی شود اما .. عجیب است ، انگار از یک آلبوم دیگر بیرون کشیده شده باشد ! هم تنظیم آشفته ای دارد و هم کیفیت میکس و مستر آن جالب نیست ، به طوری که در بعضی از تایم ها شنونده احساس می کند که چاوشی دارد لایو می خواند و در میانه ی اجرا خسته شده و موسیقی را رها کرده ، البته در همین قطعه اجرا و ملودی ترجیع بند قابل ستایش است . کوشان حداد تنظیم کننده ی توانمندی ست اما آنقدر که سرش را با تنظیم برای خواننده های مختلف گرم کرده که یکی دو سالی ست کمتر از او موسیقی های ایده آل می شنویم . در مجموع یوسف شنیده می شود ، همانطور که ستمگر در آلبوم من خود آن سیزدهم شنیده شد و من نقدهای خودم را به تنظیم آن قطعه هم داشتم . خواب مخاطب را به فکر فرو می برد . این قطعه که با یک تئوری از پیش تعیین شده ساخته شده و در تمام لحظات آن اتفاقات جالبی رخ می دهد ، یک رویا و کابوس توهمی را توأمان توصیف می کند که نیازمند یک تصویر سازیست که مطمئنا این ویدئو می تواند باعث چند برابر شدن هوادارن این قطعه شود . دزیره ، یه خونه ی کوچیک و جُز آهنگهایی هستند که مخاطب عام راحت تر با موسیقی و ترانه آنها کنار می آید و تفنگ سرپر اثری که شاید ۲۰ سال بعد ، همچنان هر کس برداشت خود از آن را کامنت کند . کلنجار یک قطعه ی غریب افتاده اما زیباست . اجرای چاوشی در این قطعه فوق العاده ستودنی ست ، شاید در میان تمام قطعات این آلبوم ، این اجرا بی نظیر است . قهوه ی قجری قطعه ی موفقِ اما سربریده ی آلبوم است که در قسمت پایانی دم ترانه را بریده اند و چاوشی گویا که شاکی از این ماجراست ، حاضر نمی شود جای مصرع حذف شده ( تنها کتاب منطقی ات دینیست ) ، مصرعی جایگزین کند . به گونه ای با تکرار کردن واژه ی ” تنها ” می خواهد همگان را متوجه حذف مصرع اصلی ترانه کند و البته شاید اگر چیزی جایگزین این مصرع می شد ، حق مطلب را ادا نمی کرد . و اما وصیت ، حسن ختامیست با شاعرانگی بالا ، تنظیمی فنی و مرتبط و اجرای بدون ریتم که وقتی می شنوی اش احساس میکنی چاوشی دارد برات لالایی می خواند ، اما اینبار لالایی نه برای خوابی که فردایش بیدار شوی ! حالا هر کس دلش از هر چه گرفته باشد ، می تواند وصیت نامه یِ چاوشی را وصیت نامه یِ خود بداند و آن را همراه چاوشی فریاد کند . پیش بینی می شود که وصیت اثری ماندگار در کارنامه ی چاوشی شود ، زیرا این گونه اشعار همیشه طرفداران خاص خودش را دارد .
پاروی بی قایق اولین آلبوم چاوشی ست که برای تنظیم هایش نوازندگی ساز سنتی ایرانی ندارد . نوازندگان این آلبوم اکثرا بهترین نوازنده های سازهای تخصصی در ایران هستند . و همچنین این آلبوم اولین آلبومی ست که چاوشی یک قطعۀ بازاری ترنس یا هاوس در آن نخوانده است . تمامی آلبوم های گذشته ی او حالا چه با خواست خودش و چه به اجبار تهیه کننده ، حداقل یک یا دو قطعه ی هاوس یا ترنس در میان قطعاتش داشت اما این بار چاوشی بدون ترس ، آنچه که می خواهد را انجام می دهد . اجرای تک تک قطعات این آلبوم متفاوت و مرتبط به فضای اثر می باشد به طوری که شما در هر قطعه لحن چاوشی را متفاوت با قطعه ی دیگر می شنوید . فضای کلی آلبوم یک دست و در عین حال به دور از یکنواختی و تکرار است . برای تنظیم و نظارت بر روی قطعات پر انرژی تر آلبوم مانند دزیره و جُز هم چاوشی سعی کرده رعایت یک دستی فضای آلبوم را کرده باشد . فضاسازی در تنظیم های بعضی قطعات مانند خواب و وصیت به بهترین نحو ممکن انجام شده که مخاطب با غرق شدن در فضای این قطعات ، لحظه ای روحش از مکانی که در آن حضور دارد فاصله می گیرد و در آخر از ویژگی های قابل توجه دیگر آلبوم اینست که به هارمونی ها و صداهای دوم اهمیت ویژه ای داده شده به طوری که تقریبا در تمامی قطعات می توانید زیر صداهای چاوشی که همگی را خودش خوانده بشنوید . کاور یک اثر موسیقی علاوه بر آنکه به منزله ی یک کاغذ کادو برای اهدای هدیه است ، می تواند تاثیر گذاری موثری روی رنگ و لعاب خود موسیقی بگذارد . خیلی از مخاطبان چاوشی شاید حتی کاور این آلبوم را ندیده باشند و براشان مهم نباشد اما آنهایی که بیشتر پی گیر چاوشی هستند برایشان مهم است که با کدام رنگ به موسیقی گوش می دهند و یا کاغذی که با آن هدیه شان را گرفته اند از چه جنسیست . جلد و بسته بندی پاروی بی قایق خیلی تفاوتی با آلبوم های دیگر که در بازار موسیقی ایران منتشر می شود ندارد اما طراحی آن جای بحث دارد . اینکه حاضر شوی عکس خودت را روی کاور آلبوم نگذاری ، جسارت بالایی می خواهد ، چونکه این اتفاق تا حدودی باعث کاهش فروش آلبوم می شود . اما اینکه به جای عکس خودت یک عکس دیگر روی جلد آلبومت طراحی شود ، تا حدودی اتفاقی نو در طراحی کاور را رقم زده است . نمیدانم در آینده می توانم با کاوری که بزرگمهر حسین پور طراحی کرده کنار بیایم و دوستش داشته باشم یا نه ، اما این را خوب می دانم که چهره ای که او روی کاور طراحی کرده است در سالهای دورتر یک چهره ی نوستالژیک برای شنونده ی موسیقی خواهد شد .
منبع : musicepars
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
درباره محسن چاوشی و سلوکش
فقط میخواستم شکل خودم باشم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[آرش نصیری - روزنامه نگار، مدیر و مجری برنامه هزار صدا ]
«وقتی که توی خلوتت منو مرور میکنی»
چند سال قبلتر، وقتی «پرچم سفید»ش را بالا برده بود و بعد به قول خودش برای دفاع از آن سکوتش را شکسته بود در مقدمه مصاحبهاش نوشته بودم: «.... این پارادوکس مهم کاراکتر محسن چاوشی و شاید هم نتیجه هوش اوست. آنچه از اشعاری که میخواند و نوع سلوکی که دارد برداشت میکنیم، تنهایی یک هنرمند شاعر مسلک منزوی است اما آنچه بعد از نزدیک شدن به او میفهمیم آن است که جامعهاش یا اقلا جامعهای که کار او را تعقیب میکنند را، رصد میکند. یک هنرمند منزوی اینها را نمیگوید: «من نميتوانم به آنها (طرفدارانم)خيانت كنم و آنها را در همان سطح نگه دارم. من خودم سعي ميكنم، رشد كنم و اين رشد را به مخاطبان و طرفدارانم انتقال بدهم. من كار ميكنم و سعي ميكنم براساس تجربيات جديدي كه بدست ميآورم كارهاي تازهاي ارائه كنم. تازه، اين همه آدم آمدند خودشان را تكرار كردند چه نتيجهاي ديدند؟ يكي يكي دارند از دور خارج ميشوند همين كه الان من و تو داريم راجع به اين تقليد بحث ميكنيم نشاندهندهي تغيير است. تو فكر ميكني كه من كاري ارائه كردهام كه با كارهاي گذشتهام متفاوت است و اين هدف من است. چرا بايد كاري را كه قبلاً انجام دادهام، تكرار كنم؟ ...»
آنجا در آن مصاحبه و مصاحبه چهارسال قبلتر با او (در حوالی سال 84 یا 85 ) مطرح شده بود، صحبت از تجربهگرایی و ریسک او بود. اینکه هیچ وقت حتی کاری را که در آن موفق شده است را هم تکرار نمیکند و حالا که ده سال بعد است هم، میتوان همین را گفت. او در این فاصله طرفداران پروپاقرصی که داشته را حفظ کرده و حتی تعداد بیشتری را جذب هنر و البته رفتار حرفهای خود کرده است.
«گاهی بهانهی هوسی باشم/ یا پشت میلهی قفسی باشم
من راضیام به هرچه تو میخواهی/ ترجیح میدهی چه کسی باشم»
چاوشی مخاطبانش را پیدا کرد و به آنها احترام گذاشت و ترجیح داد خودش باشد و آنها هم خودش را میخواهند و نمیخواهند او جز محسن چاوشی کس دیگری باشد.
***
«بکار و بچین/ بچین و ببخش/ زمین خدا/ برای همهست
ببین و نترس/ نترس و بگو/ خدا تا ابد/ خدای همهست»
اشکالی ندارد که بگویم من هم مثل خیلیهای دیگر کمکم طرفدارش شدم. طرفدار نه به آن معنایی که در فضای مجازی شاهدش هستیم، بلکه به آن معنا که کارش را پیگیری میکنم و دوست دارم ببینم کار بعدیاش چیست و فکر میکنم بخش مهمی از اهالی جدی موسیقی که حتی دغدغهشان موسیقی پاپ نیست و اساسا توجهی به موسیقیهای روز ندارند هم متوجه او هستند، برای اینکه او برای رسیدن به این جایگاه هزینه کرده و وقت و انرژی گذاشته است. در این دوره که اساسا پیدا کردن آدمهای اصولگرای واقعی سخت است (خیلی سخت است)، چاوشی غنیمتیست برای مثال. نه اینکه نقدی بر او و موسیقیاش نباشد اما او حتی این انتقادها را جدی میشنود و برای آنها برنامهریزی میکند. شاید این مثال منتقدانی هم داشته باشد اما برای نگارنده که از کمی نزدیکتر شاهد نوع سلوک فرهاد مهراد بوده و یا دربارهاش به ضرورت مطالعه کرده و از نزدیکانش شنیده است، شبیهترین فرد به او محسن چاوشیست. بخش زیادی از دوران فعالیت فرهاد در دوران محدودیت و ممنوعییت کاریاش گذشت با این حال او، حتی اگر همیشه فرصت کار داشت به همین صورت کار میکرد. جدی و پیگیر بود و مدام در حال مطالعه و بیش از هرچیز به شعر خوب اهمیت میداد و تاکید او روی کلمه و نوع خواندنش هم، از این توجه میآمد نه خودنمایی. چاوشی هم طوری کلمه را ادا میکند که معلوم است روح کلمه را درک کرده است و شما همان اندازه تاکیدی را شاهدید که لازم است نه بیشتر از آن.
هنرمند باید تلاش کند تا سبک و سلیقه شخصیاش را داشته باشد و آن را تقویت کند. این نه به معنای آن است که مخاطب را در نظر نداشته باشد و نه اینکه هرچه مخاطب عام موسیقی میخواهد را به او تحویل دهد. این رفتار صادقانه نیست و معمولا این کار را تهیهکنندگان و بازاریان صرف انجام میدهند و تن دادن به آن، نتیجه عدم صداقت یا قانع نبودن است. بسیاری از هنرمندان فکر میکنند باید به همه سلیقهها تن بدهند تا همه جور سلیقهای را راضی کنند اما هستند کسانی که کار خود را میکنند و به ارتقای سطح شناخت مخاطبان خود فکر میکنند. توجه کردید که در تمام آلبومهای چاوشی، تا چند روز بعد از انتشار آن خیلیها نمیتوانند نظر خاصی بدهند و آنها که ناشکیباترند بد آن را میگویند و چند وقت بعد کمکم خیلیشان میپذیرند که با بیشتر شنیدن ارتباط بهتری با آن برقرار کردهاند؟ این نشانه خوبیست و فکر میکنم او هم دنبال همین است. این فرازی از مصاحبه چند سال قبلم با اوست: «... از خیلیها شنیدهام که چاوشی صدای معترض ماست؛ اگر میخواستم هنر را در خدمت اقتصاد قرار دهم هرگز چنین اتفاقهایی برای من نمیافتاد. چه اثری مخربتر از این سراغ دارید که هنرمند برای به دست آوردن دل تهیهکنندگان دست به خلق اثر بزند. به چه زبانی باید گفت که مخاطب ایرانی دوست دارد حرف دل هنرمند را بشنود. هنرمند بازتابدهنده رنج و درد مردم کشور است. یک اثر موسیقایی تجلی احساسات و عواطف سازنده است. بیایید کمی به هنرمندان خود اعتماد کنیم. در این صورت به شما قول میدهم که اتفاقات خوب بسياری را شاهد خواهیم بود؛ اتفاقی که همه از آن خوشنود شوند و لذت ببرند.»
«میپرم از خواب شب و لباسمو تن میکنم
چراغو روشن میکنم خونه رو پرسه میزنم
تا خود صبح با خودم همش کلنجار میرم
تا بلکه خوابم نبره نیای به خواب دیدنم»
***
کمد پر از لباس تو میز پر از عکس توئه
هنوز تو اتاقمون میپلکن نشونههات
چاوشی سبکش را پیدا کرده اما این هم مانع از تجربههای تازهاش نیست. وقتی «پاروی بی قایق» منتشر شد همه درباره سبک کاریاش و اینکه آیا راک هست یا نه صحبت کردند اما توجه بیشترشان به آلبوم و فضای تنظیمهایش نشان داد که او، ضمن توجه و تعهد به سبک کاریاش، قدمیبه جلو برداشته است. باید پذیرفت که یک هنرمند جدی هیچ گاه از یک سبک و سلیقه نعل به نعل پیروی نمیکند بلکه آن را از فیلتر شخصی ذهنیاش میگذراند تا آنچه بیرون میآید امضای شخصی او را داشته باشد. ضمن آنکه چاوشی همیشه به کار تیمی قوی اعتقاد داشته و در این کار هم میبینیم که چگونه از بهترین ها، بهترین استفاده را کرده است. تنظیم «پاروی بیقایق» را به امید حجت سپرد و نتیجه آن هم یک کار شاخص است و به جز سه شعری که سروده روزبه بمانی و حسین غیاثیست، هفت شعر دیگر کار حسین صفاست و معلوم است که بخش مهمی از فرآیند تکمیل شعر، لابد در فرآیند تکمیل ملودی و آهنگ، نهایی شده است.
اعتقاد و توجهش به شعر را در این صحبتها ببینید: « ... فکر میکنم که در حال حاضر هر خوانندهای میداند که باید در انتخاب شعر دقت کند. حالا برخی این اصل را رعایت میکنند عدهای دیگر به راحتی از کنار آن میگذرند. مخاطب ایرانی مخاطب دانایی است و در بسیاری از موارد نیز نشان داده است که فرق بین اثر خوب و بد را میفهمد. .... بسیاری فکر میکنند که شعر در موسیقی سنتی از اهمیت بیشتری برخوردار است. اما بگذارید بگویم که اهمیت شعر در موسیقی پاپ را نمیتوان دست کم گرفت. مثلا اگر به کارهای خود من دقت کنید، متوجه این حرف میشوید. ... این مخاطب موسیقی پاپ است که تصمیم میگیرد چه اتفاقی باید بیافتد یا نیافتد. همه چیز در ساختن یک اثر هنری بستگی به تیم دارد؛ شاید یک تیم هم فکر و هم عقیده که خوشبختانه من همیشه آن را داشتهام. دوستان ترانهسرایی دارم که خوب میدانند من چه میخواهم بگویم. آنها دست به قلم میشوند و من با توجه به آن روحیات کار را آهنگسازی میکنم و مرحله به مرحله هم با همدیگر همفکری میکنیم. ...»
نتیجه این اعتقادها این آلبوم است که در آن از توانایی ویژه حسین صفا بهترین بهره را برده است. مثل یک کارگردان خوب که میتواند توانایی و تبحر یک بازیگر توانمند را عیان کند.
«آهای فرصت کم آهای راه زیاد
یه عمر فاصله بود از تو به این آغوش
بین منو تو هنوز یه ریز برف میاد
به دیدنم که میای لباس گرم بپوش
***
«گلومو پاره کردم اما این مردم
بهم گفتن که دیوونهست ، عاشق نیست
کسی باور نکرد این آدمه بیشکل
به غیر از عشق با چیزی موافق نیست»
نمیخواهم این یادداشت یک یادداشت ستایشآمیز باشد، هرچند تا اینجا هم بیشتر در ستایش صبر و تداوم و ریسک است تا شخص محسن چاوشی. چاوشی از این بابت شایسته تحسین هرچه بیشتر است که به امضای شخصی خودش و به جایگاه و ارتقای مخاطبش احترام میگذارد هر چند همین احترام هم گاهی باعث انتقاد و شاید انحراف که نه، کمی افراط شود. مثلا در مورد «پاروی بیقایق» شاید این موضوع درست باشد که کلام آن بیش از حد شاعرانه است و درک آن از عهده مخاطبان عادیتر چاوشی خارج است. به هر حال ترانه معیارها و اندازه خود را دارد و سادهتر بودن-نه سطحی بودن- یکی از معیارهای آن است و از چاوشی و صفا، نه اینکه توقع کلام سبک داشته باشیم اما شاید این انتظار میرفت که اقلا در یکی دو ترک مسائل ساده فهمتر را در اختیار مخاطبان خود قرار میدادند. درست است که طرفداران پروپا قرص چاوشی هرچه او میخواند را دوست دارند، از او میپذیرند و تکرار می کنند اما این اندازه تلاش برای بالا بردن سطح سواد شعری مخاطب شاید باعث سردرگمی او شود. این البته یک تلقی و سلیقه شخصیست و شاید کمی سختگیرانه و نتیجه عدم شناخت نگارنده در مورد مخاطبان چاوشی هم باشد.
نکته دیگر در مورد کلام، شخصی بودن بیش از حد آن است. کلام در آثار محسن چاوشی روایتگر تنهایی انسان در دنیای امروز است و گاهی این تاملات و روایتهای عاشقانه فراقی بیش از اندازه شخصیست. این به خودی خود ایرادی ندارد اما حیف است یک هنرمند اجتماعی مثل او، نگاهی انتقادی به حوادث پیرامونش در اجتماع و جهان نداشته باشد. این همه اتفاقات ریز و درشت در جهان میافتد اما بارتاب آن در آلبوم یک هنرمند مردمی با صدا و کاراکتری معترض اصلا نیست، مثل کاری که برای زلزله آذربایجان با همراهی صفا و حجازی خواند یا کاری ملی که با همراهی فرزاد فرزین اجرا کرد.
« توی خونه روی دیوار یه تفنگه سر پُره
که میشه از تو گلوش صدای شلیکو شنید»
***
«بارون میومد پس داد زدم من پشت درم
خمیازه ی باد آهسته گذشت از پشت سرم
در وا نشده بیدار شدم بارون میومد
گفتم نکنه فردا شده و من بی خبرم»
«... من همیشه تلاش میکنم که نظرات مردم را در مورد کارهایم بشنوم. برخی مواقع هم روایتها و نظرات متفاوتی میشنوم که شاید اصلا در زمان ساخت آن فکر نمیکردم. در هر حال گمان میکنم که خود مخاطب هم دوست دارد همیشه حرفهای جدیدی از خواننده مورد علاقهاش بشنود. قبلا هم گفتم که مخاطب ایرانی باهوش است و گوشش با موسیقی آشناست. این علاقه ریشه تاریخی هم دارد. موسیقی همواره با مردم ایران زمین هم پا و همراه بوده است. به نظرم این خیانت به مردم است که برای پیشرفت سطح سلیقه آنها تلاش نکنیم. هر خوانندهای که این کار را با نیت و هوشیاري انجام دهد جفا به هوادارانش است. احترام به مخاطب زمانی معنا پیدا میکند که آهنگ خوب و تاثیرگذار به دستش برسد. مابقی این حرفها شعار است و بس. من دوست دارم تمام حرفم را در اثرم به طرفدارانم بزنم. سخنی بیواسطه با مردمیکه میخواهند دردها و رنجهای خود را از زبان من بشنوند.»
آقای چاوشی این راه را ادامه بده تا سلیقه شخصی و شخصیت و هویت هنرمند همیشه مهم باشد نه سلیقه عام شنوندگان موسیقی که با هجوم رسانهها شکل میگیرد. ما منتظر کارهای تازه شما هستیم که نتیجه تجربیات و خلوت گزیدنهای شماست اما بیرون از آن دنیای شخصی محترم، رنجهای مردمت و مردم جهان را هم در نظر داشته باش.
«کاشکی به گوشت می رسید دارم چه رنجی می برم
بپا غرورم نشکنه من از تو دل نازک ترم»
منبع : musicema
30 دقیقه پیش در صفحه instagram محسن چاوشی
بابا جانم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خدا حفظتون کنه . :n12:
تنظیم کننده آلبوم «پاروی بی قایق» در اولین گفت وگوی رسمی خود با «موسیقی ما» عنوان کرد؛
امیر جمالفرد: در تنظیم آثار، هیچوقت درگیر سبک ها نبوده ام
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موسیقی ما – چند سال پیش بود که «محسن چاوشی» در حالی که به شدت درگیر کار روی آلبوم اش «پرچم سفید» بود، از کشف استعدادی جوان در زمینه تنظیم و موسیقی الکترونیک خبر داد که تواناییهای جالب توجهی دارد و قطعا در صورت حمایت، میتواند جزو بهترینهای این حوزه باشد. روزها گذشتند و «امیر جمالفرد» به عنوان تنظیم کننده، کارش را با چاوشی آغاز کرد و از همان ابتدای همکاری اش توانست نظرها را به خود جلب کند.
مهارت و استعداد او وقتی باتجربه و سابقه چاوشی توام شد، نتیجه اش آثاری بود که فارغ از هر سبک و عنوانی به خوبی مهر و امضای شخصی این جوان را به خود می دید و آرام آرام توانست نامی برای خود دست و پا کند.
حالا «امیر جمالفرد» در جدیدترین آلبوم «محسن چاوشی» یعنی «پاروی بی قایق» تنظیم دو قطعه مهم آلبوم را بر عهده داشته و «دزیره» و «خواب» حاصل جدیدترین نگاه او به مقوله موسیقی در آلبوم جدید این خواننده است.
با «امیر جمالفرد» درباره این آلبوم، محسن چاوشی، ایده های کاری و فضای موسیقی کشور گپ زدهایم که متن حاضر با اندکی جرح و تعدیل (و حذف بخشهایی از مصاحبه که مربوط به همکاری پر سر و صدای جمالفرد با «حامد زمانی» به خواسته خود امیر بود)، را درادامه می خوانید:
*محسن چاوشی اصولا هنرمندی پر وسواس و سختگیری است و اینکه دو قطعه از مهم ترین آثار آلبوم جدیدش را برای تنظیم به تو سپرده قطعا اعتماد بالای او به تو را نشان میدهد. این اعتماد چگونه شکل گرفته؟
قبل از هرچیزی باید بگم خدا را شاکرم برای همه چیز و جملهای که واقعا از اعماق وجودم به آن اعتقاد دارم این است که : «محسن چاوشی به من یاد داد، من را تشویق کرد و با اعتمادش در حق من برادری کرد و خیلی خوشحالم که نتیجه این همکاریها به لطف خدا رضایت بخش بوده . محسن همیشه وقتی اثری را برای تنظیم در اختیار من می گذارد، من را برای انتخابهایم کاملا آزاد میگذارد و جملهای که معمولا استفاده میکند این است که: «فقط سعی کن احساس ملودی حفظ شود.»
* تو هیچوقت درباره چگونگی آشناییات با «محسن چاوشی» صحبت نکردهای. این آشنایی از کجا شروع شد اصلا؟
من در سالهای گذشته خودم برای خواندن اقدام کرده بودم. دوست داشتم خواننده باشم. برای عکاسی پیش یکی از دوستان عکاسم (محسن عسگری) رفتم و کارهایم را برایش گذاشتم تا بشنود . ایشان در همان مقطع وظیفه عکاسی از «محسن چاوشی» را هم داشت و همان جا به من گفت که دوست داری آثارت را محسن چاوشی بشنود و نظربدهد؟ و من هم که خیلی علاقمند بودم گفتم که خیلی دوست دارم و همین باعث شد که ایشان آثارم را به محسن چاوشی رساند و به مرور همین رویه باعث آشنایی من با محسن چاوشی شد. «خوان هفتصد» اولین قطعهای بود که محسن آنرا برای تنظیم دراختیار من قرار داد. این قطعه برای آلبوم «پرچم سفید» استفاده شد و من در بخش میکس و مستر هم همکاریهایی را با محسن داشتم و همین استارتی بود برای همکاری من و این هنرمند. بعد همکاری ما وارد فاز جدیدی شد و قطعه «بگو مگو» و بعد هم قطعه «غلط کردم غلط» و آلبوم «من خود آن سیزده ام».
* درباره این اعتماد حرف نزدی. اعتماد محسن چاوشی چطور به تو جلب شد؟ یعنی کدام شاخصه کاری تو بود که باعث شد محسن برای همکاری با تو جدیتر شود؟
ببین این سوال را شاید خود محسن باید جواب دهد. ولی ماجرا این است که من هر زمانی که میخواهم برای محسن کاری را انجام بدهم همه تلاشم را میکنم تا کار به بهترین حالت ممکن باشد. یعنی من برای آن کار وقت و انرژی زیادی میگذارم. چندین و چند بار تنظیمها را تست میکنم و سعی میکنم بهترین حالت ممکن را برای آن در نظر بگیرم. به هر حال محسن چاوشی بهترین خواننده ایران است و همین برای من کافی است که بخواهم بهترین صدا و محصول را داشته باشم. یک رابطه دلی هم بین ما هست و من محسن را خیلی زیاد به شخصه دوست دارم و نسبت به او احترام ویژه ای قائلام. یعنی کارهای او را به چشم یک سفارش کاری نمی بینم. اصولا بهترین و بیشترین انرژی را صرف آنها میکنم و خروجی کار باید در بهترین حالت ممکن باشد.
* بعد از نخستین همکاری تو با محسن چاوشی بود که پیشنهادهای کاری زیادی به سمت تو آمد. خیلی از آنها را قبول نکردی. چرا آن اتفاقها افتاد؟
البته من قبل از همکاری با محسن برخی تجربههای جسته و گریخته را در موسیقی داشتم ولی قطعا به این حرف اعتقاد دارم که آغاز کار هنری حرفهای من از همکاری با محسن چاوشی شروع شد. بعد آن اتفاق بسیاری از چهرههای سرشناس موسیقی که خودشان مولف بودند و آهنگسازی و تنظیم و ترانه سرایی هم میکردند سمت من آمدند و این برای من جالب بود. اتفاقا تعدادی از این همکاریها را هم پذیرفتم و هنوز هم مشغول برخی از آنها هستم ولی ماجرا اینجاست که به شدت در یک سال گذشته روی آلبوم خودم تمرکز کردهام و میخواهم هر چه زودتر آنرا وارد بازار موسیقی کشور کنم. آلبوم خودم برای من این روزها بسیار جدیست و برای انتشارش وقت و انرژی زیادی صرف کردهام.
* آلبومت چه زمانی وارد بازار موسیقی کشور خواهد شد؟
به لطف خدا مشغولم و ابتدا شاید قبل از انتشار آلبوم چند تک تراک را در فضای مجازی منتشر کردم. چند سال پیش تنها یک قطعه را به صورت رسمی منتشر کردهام و در مورد آن یک قطعه هم باید بگویم که نگاه امروزم نسبت به سالهای گذشته خیلی جدی تراست و کارهای جدیدم را با همان ایدئولوژی پرانرژی بودن و با طعم امروزی آماده میکنم. تنظیم آهنگها در آثاری که برای خودم میسازم در اولویت هستند از این رو در این آلبوم برای چند قطعه با دو تنظیم کننده غیر ایرانی و خوشنام دنیای موزیک هم همکاری دارم . کارها تنظیم محوراند و سعیام این است که در هر قطعه رنگی جدید از موسیقی را به مخاطب ارائه کنم.
* همکاران تو در آلبوم شخصیات مشخص شدهاند؟
همکاران آلبوم من در بخش ترانه چهرههای جوانی هستند مثل مصطفی کشیر و دوستان دیگر و من با آنها ارتباط خوبی گرفته ام و همین باعث شده که با آنها همکاری داشته باشم. من در همه این سالها درسهای زیادی از محسن چاوشی یاد گرفتم. محسن خیلی از مواقع به من می گفت که امیر هر آنچه که دغدغه ات است را برو به سراغش و آنرا بخوان. مردم از تو میپذیرند و قبول میکنند. چون حرف دلت را زدهای و ادا در نیاورده ای. دروغ نگفتهای و مردم این چیزها را درک میکنند.
* محسن چاوشی و حسین صفا در آلبوم تو حضور ندارند؟
احتمال همکاری من با «حسین صفا» زیاد است و امیدوارم این اتفاق رخ دهد. در مورد محسن چاوشی هم باید بگویم که محسن به هر حال استاد من است و مثل همیشه از نظارتش و راهنمایهایش استفاده میکنم. قطعا در بخش ملودی هم افتخار همکاری با محسن چاوشی در این آلبوم برای من هست.
* برسیم به آلبوم «پاروی بی قایق»... دو قطعه این آلبوم که اتفاقا جزو پرطرفدارترین آثار آلبوم نیز هستند را تو تنظیم کردهای. «دزیره» و «خواب» که از همان روزهای ابتدایی انتشار آلبوم به خوبی مورد توجه قرار گرفتهاند. ایده نوع تنظیم این آثار چطور شکل گفت؟
آلبوم «پاروی بی قایق» را بسیار دوست دارم و اعتقاد دارم فضاهای این آلبوم به شدت حرفهای و فکر شده هستند. در مورد ایدئولوژی تنظیمها هم باید بگویم که از همه نظر قبل از شروع تنظیم یک کار به آن فکر میکنم. خیلیها از من می پرسند که سبک هایی که در آثار این آلبوم کار کردهام چه نام دارد؟ ولی ماجرا اینجاست که من هرگز درگیر سبکها در کارم نبودم و خودم را محدود به سبکهایی خاص نمیکنم. چون به نظرم اگر من برای تنظیم یک قطعه، سبکی را انتخاب کنم مجبورم که در آن چهارچوب کار کنم و خروجی کار قطعا شبیه آثاری میشود که مخترعین و خالقان این سبک داشتهاند. پس نتیجهای جز یک کار تکراری نخواهم داشت. به همین دلیل هرگز درگیر اسم سبکها نمیشوم. روش من اینگونه است که در ابتدا چندین بار ترانه و ملودی کار را گوش میکنم و غرق در آن میشوم. محتوای کلامی کار برای من خیلی مهم است. اعتقاد دارم تنظیم یک قطعه باید همراستا با حرفهای شاعر و بستری برای ملودی وصدای خواننده باشد. و در عین حال تنظیم یک کار مثل بسته بندی یک کالاست . وقتی یک کالای درجه یک در یک بسته بندی شیک و لوکس باشد و در فضایی امروزی، قطعا آن کالا کالایی پرطرفدار میشود.
* تنظیم قطعه «دزیره» چند بار عوض شد؟
همین یک تنظیم را زدیم و به آن پرداختیم. یک عاشقانه کهن که سعی کردم با موسیقی روز دنیا آنرا تلفیق کنم. برای همین سراغ تلفیق یک ساز آکوستیک و موسیقی الکترونیک رفتم و به این نتیجه رسیدم که باید با ترکیبی از ویولن و صداهای الکترونیک این فضای عاشقانه را به نهایت رساند. روی جزئیات به صورت شبانه روزی فکر کردم و به قطعیتی رسیدم که این عاشقانه فرانسوی با اجرای بینظیر میثم مروستی نتیجهبخش خواهد بود و بعد از اینکه در مورد این جزئیات با میثم مروستی حرف زدم، او با هنر قابل احترامش به خوبی توانست در استودیو اجرا کند و «دزیره» با این روند متولد شد.
*«وهم آلود بودن» فضای قطعه «خواب» به قدری ملموس از آب درآمده که خیلی ها اعتقاد دارند تنظیم این اثر باعث شده ملودی و کلام بهتر و عمیق تر مخاطب را درگیر کند. این فضای وهم آلود و جذاب از کجا آمده؟ ایده از کجا نشات گرفته؟
کمی توضیحاش پیچیده است. من از زمان کودکی عادت عجیبی داشتم که شاید درک آن کمی برای خیلیها سخت باشد. من وقتی به خواب میرفتم، می دانستم که خوابم و در عالم خواب هم زندگی میکردم در حالی که به خوبی می دانستم این اتفاقات در عالم واقعی نیست و من خوابم! مثلا خیلی دوست داشتم بدانم وقتی کسی از پرتگاه سقوط میکند چه اتفاقی برایش میافتد و میرفتم سراغ این ماجرا و تست میکردم! همین الان هم همین طور هستم. بعد دیدن فیلم Inception به این فکر کردم که چقدر جالب است که یک نفر در دورترین نقطه دنیا از این حالت آگاهی در خواب فیلم ساخته و بالاخره همه آن چیزهایی که من به بقیه میگفتم و مردم باور نمی کردند، در این فیلم به همه ثابت شد. اینها را گفتم که به این برسم که کلا در زندگیام ارتباط خوبی با خواب دارم و خوابیدن برای من یک زندگی دیگر است. «محسن چاوشی» تهران نبود و زنگ زد گفت قطعه خواب را تنظیم کنم. چند باری با پیانو ملودی را شنیده بودم و البته ملودی را حفظ بودم. محسن گفت که تا زمانی که بر میگردد روی تم اصلی قطعه کار کنم. محسن آمد و اصل ملودی را هم به من داد و جالب اینجا بود که مدت زیادی برای نهایی شدن پروژه زمان صرف نشد.
* یعنی تو همه خیالاتات را که در دنیای خواب دیده بودی را وارد کار کردی؟
در خیالاتم آن فضاسازیها را انجام داده بودم و فقط آنها را به مرحله عمل رساندم. کمی پیچیده است ولی برای خودم هم جالب است که انقدر از تصورات دنیای غیر واقعی و خواب آلود من خیلیها لذت بردهاند. به نظرم قطعه «خواب» یک کابوس عاشقانه ست. من در آهنگ خواب همه سعی ام این بود که با صداها تصویر بسازم. در واقع من در این کابوس عاشقانه باید فیلمی می ساختم که هم لحظات فرود و سقوط یک داستان را برای مخاطب به تصویر بکشم و هم جلوه های ویژه در آن به کار ببرم البته فقط با استفاده صداها و بدون دوربین فیلم برداری. شما با صداها میتونید یک فیلم در ذهنتان ببینید.
* حرفی مانده؟
از «همایون تهرانی» و همسرم ممنونم که این جوان پر سر و صدا را تحمل می کنند!
منبع: اختصاصی سایت «موسیقی ما»
نویسنده: بهمن بابازاده
تاریخ انتشار : شنبه 10 آبان 1393 - 10:20
+
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]