قسم خوردم ..
که می بوسم و می گذارمت کنار !..
اما دلـــــم ..
سمج تر از همیشه فریادت می زند !..
...
Printable View
قسم خوردم ..
که می بوسم و می گذارمت کنار !..
اما دلـــــم ..
سمج تر از همیشه فریادت می زند !..
...
با لبخند
نشانی خانه ی تو را می خواستم
همسایه ها می گفتند سالها پیش
به دریا رفت
کسی دیگر از او
خبر نداد
به خانه ی تو
نزدیک می شوم
تو را صدا می کنم
در خانه را می زنم
باران می بارد
هنوز
باران می بارد
رفاقت کن!بمون پیشم
همین دو روزِ دنیا رو
تلافی میکنم واسه ت
میسازم قصر روياتو
می گیرم روي دوشم
کوله بار خستگي هاتو
تحمل می کنم بازم
غم دلبستگی هاتو
می سازیم عاشقونه
کلبه ی قشنگ فردا رو
می یاریم توی خونه
وسعت بزرگ دریا رو
بمونی تو...
فراموش میکنم دیوونگی هاتو
به جونم می خرم
دردُ غمِ ویرونگی هاتو
بمون پیشم!عزیز دل بمون
تا پاک کنم غبار غم هاتو
بوسه یعنی ساعتی بی عقربه
رفتن از روی زمین بی بدرقه
بوسه یعنی ژاک گشتن در خدا
بوسه یعنی بی صدا کردن دعا
بوسه یعنی اینکه من بازنده ام
تا به آخر از خودم شرمنده ام
بوسه یعنی دست گل در رود آب
بوسه یعنی عشقبازی بی عذاب
بوسه را در جای خود دین سزاست
بوسه یک احساس از سوی خداست
مادرم بوسیدنت اعجاز داشت
در دلم شوری ز عشقی می نگاشت
بوسه تنها مال تو مخصوص توست
اروز یم بوسه ای ناب و درست
.... ...
:40:
باغ من ِبهار منِِِ ِ
بی توِ ِ
سایه مرگم ِ
جسم بی روحم ِ
باغ بی برگم ِ
درین خزان بی کسی
ترک آغوشم نکن
مرا به نیستی نبر
نه ِفراموشم نکن. ...:40:
کلمه هاي سنگين را کنار بزن.
يا بال و پري به آن ها بده؛
بگذار با رويايت پرواز کنند
چرا نمي بينمشان؟!
تو که هميشه از سادگي ات دم مي زني،
بگذار حس کنم که مانند باران ساده اي!
ساده اي به سادگي پيچک سبز تنها
ساده اي به صداقت نگاهت
بگذار کلماتت
سادگي ات را نشانم دهند
سبک پرواز کنند.
مرا هم پرواز دهند
باز هم از من مي شنوي که خسته*ام
هزاران بار ديگر هم!
پس بگذار سادگي ات مرا آرام کند
بگذار کلماتت خستگي هزار باره ام را دور بياندازد
بگذار باورت کنم تمام تو را و تمام سادگي ات را
آن شب ...
که مـــاه عاشـــقــانه هـــایمـان را ...
تماشا می کرد ...
آن شب که شب پره ها ..
عاشــقـــانه تر ..
نــــور را می جســـتند ...!
و اتاقم ..
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود... !
دانستم..
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه های تاریخی...!
آه ای مردی که لبهای مرا
******از شرار بوسه ها سوزانده ای
************هیچ در عمق دو چشم خامشم
******************راز این دیوانگی را خوانده ای
هیچ می دانی که من در قلب خویش
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
هیچ می دانی کز ای عشق نهان
آتشی سوزنده بر جان داشتم
گفته اند آن زن زنی دیوانه است
کز لبانش بوسه آسان می دهد
آری اما بوسه از لبهای تو
بر لبان مرده ام جان میدهد
هرگزم در سر نباشد فکر نام
این منم کاینسان ترا جویم بکام
خلوتی می خواهم و آغوش تو
خلوتی می خواهم و لبهای جام
************فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر
******************ساغری از باده ی هستی دهم
بستری می خواهم از گلهای سرخ
تا در آن یک شب ترا مستی دهم
آه ای مردی که لبهای مرا
از شراربوسه ها سوزانده ای
این کتابی بی سرانجامست و تو
صفحه کوتاهی از آن خوانده ای
عاشق شدم ،
شیرین شدم . . .
فرهــاد کجایــی ؟!
عاشــق نمیشـوی ؟!
غرق ِ اَشکم ،
شور ِ شور شدم . . .
he3-moobham.blogfa.com
ای یار
كه در گریبانت
دوكبوتر توآمان بی تابند
و قلب پاك تو
با لرزش خوش كبوتران
به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است
لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است
و گرمای مهربان دستت
مرد را مرد می كند
ومن
ایستاده ام
و به نیمه ی كهكشان می نگرم
كه درآنسویش
تو
عشق تقدیر می كنی
و من
كامل می شوم
ای زن زن !