امروز عاشق تر از همیشه
به تو فکر کردم
و دلباخته تر از هر روز
در انتظارت بودم
تا حرفهای نگفته ام را
با احساس تر از همیشه
به تو بگویم
امروز مشتاق تر از همیشه
ماندم تا بیایی
عجیب دلتنگ شدم
وقتی نیامدی ...
Printable View
امروز عاشق تر از همیشه
به تو فکر کردم
و دلباخته تر از هر روز
در انتظارت بودم
تا حرفهای نگفته ام را
با احساس تر از همیشه
به تو بگویم
امروز مشتاق تر از همیشه
ماندم تا بیایی
عجیب دلتنگ شدم
وقتی نیامدی ...
دست خودشان نیست
وقتی از فرط معصومیت
با تابشی از جنس عشق
روح*های ولگرد بعدازظهر را
بر نیمکتی سنگی
کشتار می*کنند،
چشم*هایت.
تــــــو چه میفهمی
قُدرتِ اسمَتـــــ ـــ ـ را ؟!
لَبــــــ ــــ ـ هایِ مَـــن ..
با یادَتـــــــ به خَنـــــده باز میشوند
هَمیشه ...
و دیگران
دائـِــم میگوینــــد
چه خوش خنـــــدهای تــــو !
طعم انگور لبات
چه خرابم میکنه
تابِ نرم نفس هات
داره خوابم میکنه
من همیشه یک نفس
تو پر از هوای جون
نفسِ عمیق من
تورو میکشه درون...
انسان ها هر از چند گاهی ، از جایی می افتند
از لبه پرتگاه
از پــــــا
از نفــس
ازاین ور بــتوم
از دمـــاغ فیل
از چــاله به چــاه
از عــرش به فـــرش
از چــــشــــمــــ
ازچــــــــشـــــــــمـــــ ـــ
از چــــــــــــشـــــــــــ ـمــــــــــــ
بلندي موي سياهت ... شب يلداست / اشك هاي تو به پاكي آب چشمه هاست
سپيدي سينه ي تو برف زمستون / چشم هاي آبي تو مثل يه درياست
من از شروع شب در انتظار تو / تو يار غير و من هميشه يار تو
بيرون داره مياد شب از تو خونه ها / تو خورشيد مني ... تو هم بيرون بيا !!
باران که آمد، لبهایم باریدند چشمانم و دستهایم.
باران که آمد، کوچه باغ من و تو تب کرد کلاغها خواندند گنجشکها زیر چتر هم بال گشادند
باران که آمد، من ماندم و یک جفت پا در میانهی کوچهای بیعابر...
پیچک نگاهم
دزدانه تا پشت پنجره ی
اتاق تو
بالا آمده
به کجا خیره شده ای!
باران که بگیرد
تمام پنجره پر از پیچک خواهد بود
شهر رویا
من از دلدادگّّّّّــــان عصر عشقم
خراب شعر موزون نثر عشقم
درون شهری از جنس خیالات
برِ لیلا مقیمِِ قصــــــــــر عشقم ...:40:
آتش عشق است و گیرد در کسی
کاو ز سوز عشق , می سوزد بسی