عقل
روزی، شاهد گفتگوی دو استاد دانشگاه بودم که با یکدیگر بر سر مباحث علمی رقابت می کردند. هر یک از آنها سعی داشت که{ که حرفی است که باید با دقت و در جاهای خاصی استفاده شود در این قسمت هم اشتباه به کار نرفته اما اگر هم به کار نمیرفت نه تنها مشکلی نداشت بلکه جمله را زیباتر نیز میکرد} طرف دیگر را به زانو دربیاورد و برتری خویش را ثابت کند.
گفتگوها و جر و بحثها و مجادله آنها ادامه یافت، تا حدی که هر دو را عصبی کرد... بالاخره یکی از آنها، به دیگری گفت:
"این را بدان که اگر ما، هر کدام عقل خود را در ترازویی می گذاشتیم تا در مورد ما به قضاوت بپردازد، مطمئناً کفه مربوط به من، سنگینتر از مال شما { سنگینتر از کفه شما }می بود."
حقیقتاً پیشنهاد جالبی بود. من تصمیم گرفتم جلو بروم و خودی نشان بدهم{ متن ادبی که با برخی کلمات مثل خودی نشان بدهم کمی قالب عامیانه گرفته است.}. رفتم نزدیک آنها و پس از تعارفات اولیه، ترازویی را به آنها نشان دادم و گفتم من حرفهای شما را شنیده ام و ترازوی سنجش عقل هم دارم، چیزی که میان هیچ کس دیگری جز من، یافت نمی شود. گفتم که { به جای این دو کلمه میتونید از حرف (و) استفاده کنید "یافت نمیشود و قاضی این مقایسه باشم. داور و مسابقه به لحاظ کاربردی شکل درستی ندارد }حاضرم در این مسابقه، بین آنها داوری کنم. چه می دانستند که در سر من، چه چیزها می گذرد؟!{ جمله ادبی است اما از نوع مدرن در حالی که بیش از این ادبیات کلاسیک گرایش بیشتر داشت }
پس از مدتی تفکر، آنها قبول کردند و قرار شد {وقرار بر این شد }{ قسمت دوم جمله ادبی و کلاسی است برخلاف قسمت اول که البته هر دو به لحاظ جمله بندی درست می باشند اما به لحاظ کاربردی نادرست ولی در کل جملات نادرست نیستند تنها به لحاظ زیبا شناختی مشکل دارند.} عقل آنها را در دو کفه ترازو قرار دهیم و من قاضی و شاهدی باشم که به نفع استاد برتر و والاتر رای دهم.
خلاصه،{استفاده از این کلمه به زیبای متن لطمه میزند شاید استفاده از در اخر ساده تر باشد اما بیشتر به نوع متن میخورد} آنها همین{ همان } کار را کردند و منتظر بودند{ماندند} تا ببینند، ترازو چه نتیجه ای را اعلام می دارد. اما در کمال تعجب مشاهده کردند که هر دو کفه ترازو، بالاست! چیزی که من منتظر آن بودم تا بتوانم یک دل سیر، { یک دل سیر به نوعی جز کلمات و شبه جمله های عامیانه به کار برده میشود در حالی که متن به طور کل ادبی است. " اتفاقی که منتظر ان بودم تا بتوانم به حماقت هر دو استاد بخندم"} به حماقت هر دو استاد بخندم. به قیافه های متعجب آنها نگاه کردم و زدم زیر خنده!{ زدم زیر خنده..... دقیقا همان نقطه ای است که خواننده در سردر گم پذیرش سبک نوشتار میکند} در حالی که از شادی و هیجان یک لحظه روی پاهایم بند نمی شدم، ناگهان، هر دو استاد هم مثل من، زدند زیر خنده{خندیدند)، آنهم خنده هایی شدید و هولناک که صدای قهقهه آنان، گوش شیطان را کر می کرد. این وضع به طوری بود که من دیگر نتوانستم در آنجا بمانم و کمی دیگر به آندو بخندم و برای همین، پا به فرار گذاشتم. بعدها فهمیدم که آن وضع، چندان دور از ذهن و عجیب نبوده؛ چرا که هر دو استاد عقلشان را از دست داده بودند!
{دوست عزیز متن یکنواختی خاصی ندارد منظورم این است که متن به شیوه ادبی ساده ای نوشته شده است در حالی که در قسمتهایی متن با شتابزدگی به شکل ادبی – عامیانه قالب میشود}
الف:" متن علاوه بر این که باید یکنواخت و هیجان انگیز باشد می بایست هماهنگی لازم را نیز داشته باشد مثلا کلمات از یک دسته انتخاب شوند و به یک شکل جمله بندی شوند البته نه به این معنا که دلزدگی ایجاد کند منظور این است که اگر متن ادبی و کلاسیک است به همان شکل ادامه پیدا کند و اگر ادبی و مدرن یا عامیانه و سنتی به همان شکل ادامه پیدا کند در متن ادبی کلاسیک استفاده از کلمات ادبی مدرن جلوه جالبی ندارن البته ادبیات در ارتباط با یکدیگر هستند و انکاری در ان نیست اما هماهنگی و یکدست بودن ان موضوع دیگری است."
ب:" تشخیص نوع سبک نوشتا ر براساس کلمات و نوع جمله بندی و قالب مشخص میشود حال اگر در هر قسمت نوع نوشتار براساس سلیقه نویسنده تغییر کند سبک مشخصی برای ان مشخص نمیشودبنابراین بهتر است ابتدای امر نوع سبک خود را انتخاب کنیدبرای مثال
کلاسیک 
ادبی 
مدرن 
سنتی 
عامیانه یا نوشتار تلفیقی
به هر شکل می بایست خواننده بداند جه نوع سبکی در این داستان وجود دارد. تا میانه داستان متن کاملا ادبی است هر چند گریز های نیز میبینم اما در انتها با شتابزدگی خاصی از کلمات عامیانه ای در قالب جمله های ادبی استفاده شده است"".
{{نکات مثبت}}
الف:"" نوشتار تا انتهای داستان از کشش خوبی برخوردار بود و جذابیت هم داشت ""
ب:"" داستان به نوعی از داستان های معنا گرا محسوب میشد و البته بسیار عبرت اموز""
ج:"" داستان از پیچیدگی خاصی برای جذب خواننده اسفاده نکرده است بلکه به سادگی منظور اصلی را رسانده و بیان کرده است و خواننده سردر گم نادانسته ها و دانسته های نویسنده نمیشود البته استفاده از پیچش در داستان نیز میتواند جذابیت ایجاد کند اما نه برای عموم.}
د:""از اغاز و پایان خوب و محکمی برخوردار بود""
موفق باشید نظر شخصی من میگه خیلی خوب بود و تو استعداد اینو داری که نویسنده خوبی بشی البته اگه همت داشته باشی و اطلاعاتتو بیشتر کنی خداییش من خوشم اومد. جالب بود.