----------------
----------------
هوا بسیار سرد است
این پالتوی کهنه هم دیگر برایم کافی نیست
باید دوباره به تو فکر کنم تا گرم شوم...
شکسته بال عقابم تپیده در شن گرم
نگاه تشنه ی من در پی سرابی نیست
دلم به پرتو غمناک ماه خرسند است
که در غبار افق برق آفتابی نیست
بوی عطر نون مادرم پیچیده
مادر زیبایم کی بهت خندیده
دستاتو می بوسم می پرستم بابا
از خودم از دنیا خیلی خسته م بابا ...
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام
دانم که بامداد
امروز ِ دیگری را با خود می آورد
تا من دو باره آن را
بسپارمش به باد ....
فریدون مشیری
چله نشين فنا در شب طوفاني ام
داغ كدامين گناه خورده به پيشاني ام ؟
همسفر بادها ،رفته ام از يادها
فاصله ايي بيش نيست تا شب ويراني ام ....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رفته است و مهرش از دلم نمي رود
اي ستاره ها چه شد كه او مرا نخواست ؟
ستاره ها ،ستاره ها، ستاره ها
پس ديار عاشقان جاودان كجاست ؟
طرز نگاهت
اون صورت ماهت
چشمای نازت
دل عاشق نوازت...
میکشه منو والا
میکشه منو میبره به رویا
میکشه منو والا
میبره اون بالاها ....!!
ای عشق آسمانی من
رویای جاودانی من
نمیخوام بی تو من دنیا رو
گرمی زندگانی من ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
رنگ عشق.
و این رنگ همیشه تازه است و هرگز خشك نخواهد شد.
گاهی گمان نمی کنی ولی می شود
گاهی نمی شود، نمی شود که نمی شود.
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود.
گاهی گدای گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود.