نقل قول:
محاکمه
فرانتس کافکا
حسینقلی جواهرچی
منم تازه امروز این کتاب را تمام کردم . موضوع داستان را که علی اقا زحمت کشیدند و گفتن
خیلی کتاب عجیبی بود . هنوز احساس گیجی و اضطراب می کنم . تمام مدت توی یک فضای پوچ و تهی و سیاه گرفتار هستید . همیشه منتظر و همیشه مضطرب .
اقای کا... دستگیر شده معلوم نیست به چه جرمی و بعد از مدتی اصلا مساله چرا از بین می ره و دقیقا همین چیزی که اشاره شده ، اقای کا.... انسان اعصاب خردکنی هم هست توی اون فضای تیره و بی هدف با کارای نابهنجارش اوضاع را پیچیده تر می کنه . تصویر سیاهی را از دنیا ارائه می کنه یک دنیا پوچ . اما خیلی داستان سنگین و سمبلیکی بود من خیلی جاهاشو متوجه نمی شدم هدفش چی بوده دقیقا....
خیلی کتاب قشنگی بود
یک چیز جالبی در مورد کافکا
مجاری در کتاب رئاليسم خود پس ار تعريف و تمجيد فراوان از رئاليسم گورکی انتقاد شديدی به کافکا می کند که آثار اين نويسنده بازتاب شرائط جامعه و رئاليستی نیستند. پس از دستگيری لوکاچ در سال ۱۹۵۶ در مجارستان و زندانی شدن او فيلسوف آلمانی آدورنو در کتاب “تئوری های زيبا” خود اشاره ميکند که :
“سرانجام لوکاچ در زندان می بايست متوجه شده باشد که کافکا يک نويسنده رئاليست است”
سلام
یه توصیه دوستانه داشتم خدمت شما
هر ترجمه ای را نخوانید
مثلا از همین کتاب چند ترجمه وجود دارد. بهترین ترجمه برای آقای علی اصغر حداد است . کتاب ایشان را نشر ماهی چاپ کرده . ترجمه از زبان اصلی خیلی به نظرم مهمه . آقای حداد مستقیما از آلمانی ترجمه می کنه اما اکثر مترجمان ایرانی معمولا مثلا رمانی آلمانی را از ترجمه ی انگلیسی اش ترجمه می کنند . در هر ترجمه مقدار قابل توجهی از حرف نویسنده ناخواسته حذف می شود و این جاست که اهمیت ترجمه از زبان اصلی نمایان می شود . در تدارک تاپیکی هستم برای معرفی مترجمانی که می شود به آن ها اعتماد کرد .
اگر روند تاپیک با پست من نمیخونه حتما پاکش کنید چون نمی دونستم کجا این حرفها رو بزنم.
خواندن تقریبا یک کتاب در هر دو روز کاریست که فکر میکنم قابل تحسین باشد . (ای کاش من هم از این وقت ها داشتم:دی) بدجوری تو این زمینه ها حسودم :27: