-
ریشه در اعماق اقیانوس دارد - شاید -
این گیسو پریشان کرده
بیدِ وحشیِ باران.
یا، نه، دریایی ست گویی، واژگونه، برفراز شهر،
شهرِ سوگواران.
هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش
ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر، با تشویش:
رنگ این شب های وحشت را
تواند شست آیا از دل یاران؟
چشم ها و چشمه ها خشک اند.
روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ،
هم چنان که نام ها در ننگ!
هرچه پیرامون ما غرق تباهی شد.
آه، باران، ای امیدِ جانِ بیداران!
بر پلیدی ها - که ما عمری ست در گرداب آن غرقیم -
آیا، چیره خواهی شد؟
-
ديروز شيطان را ديدم.
در حوالي ميدان بساطش را پهن كرده بود؛
فريب ميفروخت .
مردم دورش جمع شده بودند،
هياهو ميكردند و هول ميزدند و بيشتر ميخواستند .
توي بساطش همه چيز بود.
غرور، حرص،دروغ و خيانت، جاهطلبي و ....
هر كس چيزي ميخريد و در ازايش چيزي ميداد .
بعضيها تكهاي از قلبشان را ميدادند و بعضي پارهاي از روحشان را .
بعضيها ايمانشان را ميدادند و بعضي آزادگيشان را .
شيطان ميخنديد و دهانش بوي گند جهنم ميداد .
حالم را به هم ميزد .
-------------
چه قدر حالم بدههههههههههههه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دير مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
خدا بد نده ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
از مردمی و سلیمی و مسکینی
وز منصب و از تکبر و خود بینی
بر اتش اگر نشانیم بنشینیم
بر دیده اگر نشانمت ننشینی
-
اما عشق
همان قصه ی تکراری
دوباره مرا به خاک انداخت
و اما درد
دوباره به دنبال عشق آمد
بر ویرانه ام چنبره زد
و اما غم
ویرانه ام را چراغان کرده است
با فانوس های اشک
و اما دوباره عشق
همین که به پا خیزم
به جستجویش خواهم رفت
همیشه و هنوز...
....
به تو گفته ام که من عاشق این حریف قدرم،
عاشق عشقم!؟
---------------
خدا که بد نمی ده .... بنده هاشن که ...
-
مبين به سيب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدين شتاب کجا
بشد که ياد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
---------------------------------
هرچی بدبختیه زیر سر این بنده کم عقل بیده
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
... نرو تو فکرش وگرنه دپرس میشیا ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
آنچه در نبرد زندگی برنده را از بازنده جدا می کند ...
برنده يا بازنده بودن نيست ؛
بلکه چگونگی برخورد با مشکلات و مسائل زندگی است ؛
يک درخت هر چقدر هم که بزرگ باشد ؛
با يک دانه آغاز می شود ؛
طولانی ترين سفرها با اولين قدم .
-------------
آره می دونم ... باشه
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
-
من از زبان آب، پرنده، نسیم، ماه
بامردم زمانه سخن ها سروده ام
من، از زبانِ برگ
دردِ درخت را
در زیرِ تازیانۀ بیدادِ برق و باد
در پیش چشمِ مردمِ عالم گشوده ام
من از زبان باران،
غمنامۀ بلند،
بسیار خوانده ام
تا از زبان صبح
نور امید را به شما ارمغان کنم،
شب های بی ستاره
بیدار مانده ام!
...
-
مرا چشميست خون افشان زدست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستي
نگارين گلشنش رويست و مشکين سايه بان ابرو
تو کافر دل نمي بندي نقاب زلف و مي ترسم
که محرابم بگرداند غم آن دلستان ابرو
اگرچه مرغ زيرک بود حافظ در هواداري
به تير غمزه صيدش کرد چشم آن کمان ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستي
نگارين گلشنش رويست و مشکين سايه بان ابرو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
***
راستش رو بخاید من فقط این شکلی بلدم همدردی کنم(زیاد حرف زدن بلد نیستم)
-
وای از این افسردگان، فریادِ اهلِ درد کو؟
نالۀ مستانۀ دلهای پرورد کو؟
ماه مهرآیین که میرد باده با رندان کجاست
بادِ مشکین دم که بوی عشق می آورد کو؟
در بیابان جنون سرگشته ام چون گردباد
همرهی باید مرا، مجنون صحرا گرد کو؟
بعد مرگم، می کشان گویند در میخانه ها:
آن سیه مستی که خم ها را تهی می کرد کو؟
پیش امواج حوادث، پایداری سهل نیست
مرد باید تا نیندیشد ز طوفان، مرد کو؟
دردمندان را دلی چون شمع می باید، رهی
گرنه ای بی درد، اشک گرم و آه سرد کو؟
---------
محمد آقا ممنون منم خیلی حالم گرفته بود.
کلی حال کردم.:)