-
من از دستی پر از دردم
که جای دست پر مهری
ترکهای غم و حسرت
به رویش کرده مستوری
من از آوار یک مرگم
به سختی میکشم جانم
که روزی قاصد مرگم
بگیرد هر چه دارم را
در این هستی ندارم حس بودن را
شکستم یا گذشتم هیچ یادم نیست
مهم آن ٬ لحظه ی من بود
که دیگر هیچ یادم نیست .........
-
تو از مهرباني خسته ميشوي
و روزهاي تقويم را
براي من ميشمري
و اينگونه
براي نقاشيهايم رنگ ميسازم
و قلم مو
نرم و بي صدا
دلتنگي را
به خنکاي سايه روشنها مي برد.
-
در این تنهایی ممتد ٬ دلم آرام میسوزد
نگاهم در پی راهی ٬ به دنیا چشم می دوزد
دل من میکشد آهی ٬ میان خستگیهایش
به آتش میکشد جانم ٬ نوای پر غم نایش
-
شب كه خورشيد جهان تاب نهان از نظر است
قطع اين مرحله با نور مهي بايد كـــرد
خوش همي ميـروي اي قافله سالار به راه
نظري جانب گم كـرده رهي بايدكـــرد
-
ديگر از هيچ درختی، سيب نمی چينم
من راز درختها را ميدانم
و به شعور گياهان آگاهم
من از مرگ نميگويم...
حرف من از تولد نطفه ای در رحم
از شکفتن شکوفه های صورتی گيلاس است
من از صدای شر شر چشمه
از صدای باد که در هلهله درختان بيد می پيچد
با تو ميگويم
ديگر از هيچ درختی، سيب نمی چينم......
-
من به خود گفتم سگ ولگرد به خدا می برد یک روز پناه
و از او می پرسد: این همان اشرف مخلوقات است؟
و خدا چه جوابی دارد؟
این سوالی است که در این راه دراز
من زخود پرسیدم و زخود پرسیدم که خدا چه جوابی دارد
شاید او غمگین است
سگ ولگرد شبی رفت و نیامد هرگز
شاید او رفت به دیدار خدا
-
آسمان گريه کرد
گلبرگ گل سرخی پرپر شد
خورشيد بر زمين بوسه زد
قناری خواند
به گمانم ،
زير باران ،
کسی ،
عاشق شد...
-
در آسمان ستاره خواب آلودی
از کهکشان سوخته ای پرسه می زند
در باغ کهکشانی از اعماق
گویا
توفان نهال ها را از ریشه می کند
از کهکشان سوخته گویا
خون می چکد به باغ سفید ستاره ها
گویا سوار یاغی ناکامی
روی زمین
با ترکه ، باغ خرم نرگس را آشفته می کند
روی زمین بر دشت های خالی
زیر ستاره های غبار آلود
مرد غریب غمگینی
در کوره راه های فراموشی می گردد
گویا صلای مبهمی او را ز آنسوی سدرهای وحشی
می خواند
باغ سفید نرگس رویایش را
شاید سوار وحشی کابوسی
با ترکه ریخته
در آسمان در کهکشان سوخته ای گویا
بر طبل واژگون عزا می کوبند
و شیون مداومی از خاک
در نیمروز تعزیه
به آسمان سوخته تبخیر می شود
-
دلم آرام میسوزد ٬ هنوز از درد تنهایی
دلی خسته دلی تنها ٬ دلی با غصه ی آبی ....
-
یا رب این شمع دل افروز زکاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست