مر ترا عقل است جزوى در نهان
کامل العقلى بجو اندر جهان
Printable View
مر ترا عقل است جزوى در نهان
کامل العقلى بجو اندر جهان
شاد شاد شاد شادم از غم ها آزادم
دوست دارم بگیم بخندیم در به روی غم ببندیم
:دی
مگرش خدمت دیرین من از یاد برفت
ای نسیم سحری ، یاد دهش عهد قدیم
مرد آن نَبُوَد که نامداری افتد
گر دُر خواهی ز قعر دریا بطلب
به عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزند
نهال سوز در خاطر چو برخیزند بنشانند
دیده عقل مست تو چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو بی تو بسر نمی شود
دلم ز حلقه ی زلفش به جان خرید آشوب
چه سود دید ندانم که این تجارت کرد
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
چو گوش هوش به مرغان هرزه گو داری
یا رب مباد انکه گدا معتبر شود
گر معتبر شود ز خدا بی خبر شود
ناز بسیار میکند لیکن
نیک بنگر که جای آن دارد
جان همی خواهد و کرا نکند
که به جانی ز من بیازارد