اون صحنه ی پریدن محسن جلوی پای صبا خیلی خنده دار بود:31:
اون اصلا از کجا میدونست صبا داره میاد که مثه جن بپره جلوش؟:31:
واه واه واه...پسر مومن میخواد بیتا رو ببره خونه:13:...این دیگه چه وضعشه...نمیگه واسه ی چی میخوای بیای خونمون؟:13:
اون جایی که سعسید به بیتا گفت همه چیز تموم شد فکر کردم دارن به هم میزنن:13:
این سعید دیگه داره حل منو به هم میزنه....آدم به این خنگی وجود نداره:31:
این محسن و لیلا هم که همش قر و اطوار بیان :31:
حالا ببینین کی گفتم...بیتا و سعید با هم ازدواج میکنن:31: