تو مادر بی خوابی من کودک بی آرام
لالایی خود سر کن از بهر خدا دریا
دور از خس و خاکم کن موجی زن و پاکم کن
وین قصه مگو با کس کی بود و کجا دریا
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ
خوب اخه هیچ وقت نبودی
Printable View
تو مادر بی خوابی من کودک بی آرام
لالایی خود سر کن از بهر خدا دریا
دور از خس و خاکم کن موجی زن و پاکم کن
وین قصه مگو با کس کی بود و کجا دریا
ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــ
خوب اخه هیچ وقت نبودی
ای دل، اینجا دگر جای ما نیست
با غمِ ما کسی آشنا نیست.
ای بلاکش، چه جویی چه خواهی؟
در دیاری که رسمِ وفا نیست،
مهربانی ندارد خریدار،
عشق و حسن و هنر را بها نیست
هر چه بینی فریب است و نیرنگ
روی دل ها به سوی خدا نیست
...
---------
یه هفته است
تو كجايي ؟ من خوشم ؟ گفتم : خوشي
خوب صورت ، خوب سيرت ، دلكشي
به به از كردار و رفتار خوشت
به به از اين جلوه هاي دلكشت
بي تو يك لحظه نخواهم زندگي
خير بيني ، باش در پايندگي
باز آي و ره نما ، در پيش رو
كه منم آماده و مفتون تو
ـــــــــــــــــــ
چرا نکنه ما اذیتت کردیم !!!!!!!!!!!! ایا ؟
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] khosh hal mishim shoma ro inja bebinim .. va be doostaton inja ro moarefi konid
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
------
شما نه ولی تو سه تا پسر بی تربیت
هی مزاحمم میشن :biggrin:
نه همینجوری :)
هيچ كس ويرانيم را حس نكرد
وسعت تنهائيم را حس نكرد
در میان خنده های تلخ من
گريه پنهانيم را حس نكرد
در هجوم لحظه های بی کسی
درد بي كس ماندنم را حس نكرد
آنکه با اغاز من مانوس بود
لحظه پايانيم را حس نكرد....
در جامِ فلک، بادۀ بی دردِ سری نیست
تا ما به تمنا، لبِ خاموش گشاییم
در دامنِ این بحرِ فروزان، گهری نیست
چون موج، به امیدِ که آغوش گشاییم؟
می گفت : ای دوست ما را مترسان ز دشمن
ترسی ندارد سری که بریده ست
آخر مگر نه ، مگر نه
در کوچه ی عاشقان گشته ام من ؟
و آنگاه خاموش می ماند یا آه می زد
با جرعه و جامهای پیاپی
من سایه ام را چو خود مست کردم
همراه آن لحظه های گریزان
از کوچه پسکوچه ها بازگشتم
با سایه ی خسته و مستم ، افتان و خیزان
مستیم ، مسیتم ، مستیم
مستیم و دانیم هستیم
ای همچو من بر زمین اوفتاده
برخیز ، شب دیر گاهست ، برخیز
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار نه دست
دیگر نه پای و نه رفتار
تنها تویی با من ای خوبتر تکیه گاهم
چشمم ، چراغم ، پناهم
من بی تو از خود نشانی نبینم
تنهاتر از هر چه تنها
همداستانی نبینم
با من بمان ای تو خوب ، ای بیگانه
برخیز ، برخیز ، برخیز
با من بیا ای تو از خود گریزان
من بی تو گم می کنم راه خانه
با من سخن سر کن ای سکت پرفسانه
ایینه بی کرانه
می ترسم ای سایه می ترسم ای دوست
می پرسم آخر بگو تا بدانم
نفرین و خشم کدامین سگ صرعی مست
این ظلمت غرق خون و لجن را
چونین پر از هول و تشویش کرده ست ؟
ایکاش می شد بدانیم
ناگه غروب کدامین ستاره
ژرفای شب را چنین بیش کرده ست ؟
هشدار ای سایه ره تیره تر شد
دیگر نه دست و نه دیوار
دیگر نه دیوار نه دوست
دیگر به من تکیه کن ، ای من ، ای دوست ، اما
هشدار کاینسو کمینگاه وحشت
و آنسو هیولای هول است
وز هیچیک هیچ مهری نه بر ما
ای سایه ، ناگه دلم ریخت ، افسرد
ایکاش می شد بدانیم
نا گه کدامین ستاره فرومرد ؟
...
دره ها دلتنگ
راه ها چشم انتظار كارواني با صداي زنگ
بر نمي شد گر ز بام كلبه هاي دودي
يا كه سوسوي چراغي گر پيامي مان نمي آورد
رد پا ها گر نمي افتاد روي جاده هاي لغزان
ما چه مي كرديم در كولاك دل آشفته دمسرد ؟
آنك آنك كلبه اي روشن
روي تپه روبروي من
در گشودندم
مهرباني ها نمودندم
زود دانستم كه دور از داستان خشم برف و سوز
در كنار شعله آتش
قصه مي گويد براي بچه هاي خود عمو نوروز
زان طره پرپيچ و خم سهل است اگر بينم ستم
از بند و زنجيرش چه غم هر کس که عياری کند
شد لشکر غم بی عدد از بخت میخواهم مدد
تا فخر دين عبدالصمد باشد که غمخواری کند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]