نيــومـد وقتي هـم اومــد انگار كه نيومـد
آخــه دست تو دســت ديگري داشت ميومـــد
با ديــدن چشــماش نفسـم بالا نيـومـد
...
Printable View
نيــومـد وقتي هـم اومــد انگار كه نيومـد
آخــه دست تو دســت ديگري داشت ميومـــد
با ديــدن چشــماش نفسـم بالا نيـومـد
...
يك روز باراني
تو از راه پله صاعقه
در گوشه افق
به آسمانها گريختي
حالا هر وقت هوا ابري ميشود
باد مي وزد
باران ميآيد
پشت پنجره ميايستم
تا ارتفاع پرنده
- چند پرواز؟
می پرسم
و تو به آب نگاه می کنی
مشتی آب بر می دارم
و پرنده ای که در دست هایم لانه کرده است
آسمان را می نوشد
[/COLOR]آرزوهایت بلند بود
دستهای من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
فراموشم مکن
وقتی که بر صندلی فرسوده ات نشسته ای
وبه ماه فکر می کنی
حافظ موسوی
دلتنگ تو امروز شدم تا فردا....
فردا شد و باز هم تو گفتی فردا...
امروز دلم مانده و یک دنیا حرف
یک هیچ به نفع دل تو تا فردا....
ردیف لبـــــــ هایــتـــــ
را مـ ـی نَوازم
شـــــــــاید
فــــــاصله هــــــای بینمان
به رقــــــــص در آینــــد
هـ ـیچ جَزر و مــــــدی
نمی تَواند آشُفته امــــــــ کُند
وَقتی سَــــرم رویِ سینه تـــــــــــو
بـالا و پایـــــین مــــی رود!
عشقم را نه از روی جملات نامه هایم
بلکه از چشمانم بخون!
کلمات عشق با شکوه مرا
حقیر و کوچک می کنند...
برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال
کتاب ها نرو...
جوابش را در قلبت خواهی یافت!
همچون خورشیدی
در آسمان بی کران
مانند شبی خسته
مثل همه ی سیاهی
بی درنگ فریاد زدم
تا از بین برود
ولی او..............
خودش را جا کرده بود
در دل تنهای من!
تو می خندی
، حواست نیست ، من آروم می میرم
تو می رقصی و من، عاشق شدن رو یاد می گیرم
چه جذابی ... چه گیرایی
چه بی منطق به چشمات می شه عادت کرد
توی دستای تو باید به سیگارم حسادت کردمنو پوک می زنی آروم
خرابم می کنی از سر
رژ لب روی ته سیگار
تن من زیر خاکسترتنم می لرزه و میری ... حواست نیست
هوامو کام می گیری ... حواست نیست
حواسم هست و می میرم ... حواست نیست
کنارت اوج می گیرم ... حواست نیست تو می خندی،
حواست نیست...