بر لحــظه هـــای مــن که می باریــــــــ
مـــن و آسمــــــانــــــ
ســاعــــــت هــــا
بـا رنــــــگــیــنکــمــان خیــــــــال تو
عشقبـازی می کنیمـــــــــــღــــ
Printable View
بر لحــظه هـــای مــن که می باریــــــــ
مـــن و آسمــــــانــــــ
ســاعــــــت هــــا
بـا رنــــــگــیــنکــمــان خیــــــــال تو
عشقبـازی می کنیمـــــــــــღــــ
شمع ‚ ای شمع چه میخندی ؟
به شب تیره خاموشم ؟
بخدا مُردم از این حسرت
که چرا نیست در آغوشم
هم به غروب رسيدیم
- من و خورشيد
کنار موج های بازيگوش دريا
لطفا قايق را
- به سمت ساحل بياوريد
آسمان می خواهد
- پياده شود
تو بخند.. لبخند بزن..
من هم فراموش خواهم كرد
كه براي داشتن تو
دلي را به دريا زده ام، كه از آب واهمه داشت ...
حکایت عجیبی ست
دنیا شاعر شده
شاعران سرشار از
میل شنیدن.
دلتنگی هایم
با صدای تپش های
قلب تو
پایان می یابند
من
خودم را
لحظاتم را
با صدای تو
کوک کرده ام
بیا
کوکم دارد تمام میشود
سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد
تا روی در این منزل ویرانه نهادیم
در دل ندهم ره پس از این مهر بتان را
مهر لب او بر در این خانه نهادیم
.....
نــاز کـــــــن تا روز و شب غرق تمنایتـــــــ شوم
تا قيامتــــ شاعر چشمان زيبايتـــــ شوم
از ازل زیباترین تصویر دنیا بوده ای
کاش می شد تا ابــــــــــــــــــد محو تماشایتــــ شوم
ای تمام آرزو و جملگی امید من
آرزو دارم یکی از آرزو هایت شوم
ای تمام هستی من ای همه دنیای من
کاش من هم گوشه ای از کل دنیایت شوم
در تمام لحظه ها امید فردایم تویی
دوست دارم لحظه ای امید فردایت شوم
شعرهایم را اگر قابل بدانی بعد از این
قصد دارم شاعر چشمان زیبایت شوم...
تقدير
خواب مرا چه خوب معني كرد
رفتن
نيامدن
شايد شبي دگر
در خواب چشمها
واندرغم نهايت هجر دستها...
تو را برای دوست داشتن ،دوست می دارم
خیلی قشنگه