سلام رویا جون
از اینکه میبینم روی صندلی داغ نشستی خوشحالم.
دوست دارم یکی از کابوس های زندگی تو برای دوستان تعریف کنم (البته قبلش اجازه گرفتم)
بعد یه سوال؟؟؟
خسته نمیشی هر روز منو روبروی خودت می بینی؟
حالا کابوس : این رویا خانوم یه کابوس داره اونم اینه که همیشه از این میترسه که توی یه راه طولانی که فقط به اندازه اینکه چهار دستو پا به جلو بری !!!! همین طور که داری میری یه نفر از اون طرف تو جهت خلاف تو بیاد که نه بتونی جلو بری نه عقب .
اگه دوست داره خودش میتونه بهتر توضیح بده و بگه چرا اصلا چنین فکری میکنه
البته همیشه هم میترسه تو آسانسور گیر کنه