نه عزیز ، همین جاست! فقط به خاطر سوتی مهدی جان ، چند صفحه ایه که زدیم اون کانال داریم به تحلیل علل پیدایش این سوتی می پردازیم! :20:نقل قول:
Printable View
نه عزیز ، همین جاست! فقط به خاطر سوتی مهدی جان ، چند صفحه ایه که زدیم اون کانال داریم به تحلیل علل پیدایش این سوتی می پردازیم! :20:نقل قول:
نقل قول:دوستان یه دنیا شرمنده....نقل قول:
لطفا دیگه به ماجرای من اشارهای نکنید و تاپیک را طبق روال ادامه دهید .....
ممنون
ویرایش...تکراری
ویرایش...تکراری
من منظوری نداشتم مهدی جان! همین جوری گفتم!
بالاخره باید بفهمیم چرا اون سی دی ها این شکلی شدن دیگه! :31:
ولی خب ، خودت می خوای ، اوکی...
------------------------
دیروز یه سوتی تابلو دادم ، خیلی هم ضایع شدم!
با زن داداشم رفتیم تو یه مغازه آرایشی ، تو مغازه هه ، چند تا دختر فروشنده بودن ، چند تا دختر هم خریدار! همشون هم جوون! :31:
زن داداشم می خواست یه لاک بگیره ، به فروشنده هه گفت کجاست لاک هاتون؟ دختره هم گفت اون جا!
من به اون جا نزدیک تر بودم ، زن داداشم گفت یه قرمزشو وردار!
(حالا اکثر اون دخترا هم چشمشون این وره!)
مارو میگی ، رفتیم به سمت قفسه! یکیشون رو که قرمز بود ، رداشتم ، اومدم بازش کردم که مثلا" واسه زن داداشم امتحانش کنم ، چشمتون روز بد نبینه! تا بازش کردم ، ییهو کل مغازه کر کر زدن زیر خنده!
مارو میگی؟ سرخ و سفید و آبی شدیم فجیع!
قضیه این بود که شکل بسته بندی اونی که من برداشتم ، خیلی شبیه لاک بود! حالا نگو ریمل بوده! :31:
بازش که کردم ، اون ریش ریشاش اومد بیرون ، گفتم واااااااااااای!!! داش سیا ضایع شد!
معلممون داشت درباره ی مرگ ومیر حرف میزد ما هم داشتیم واسه خودمون حرف میزدم یدفعه معلمه گفت یه پسره رو گاز گرفت کشت
منم بی خبر از همه جا بلند گفتم کی گاز گرفت؟؟؟؟ وقتی دوزاریم افتاد خواستم توجیحش کنم موندم چی بگم اومدم حرف بزنم گفتم بیچاره دوست دخترش دیگه معلممون قاطی زده بود منم حرفمو عوض کردم گفتم خوب بیچاره مادرش
یهو کل کلاس خندیدن معلمه هم خندید دیگه چیزی نگفت
ای ول به این تیکه ات !!:27::27:نقل قول:
مردم از خنده خیلی باحال بود . ما از این تیکه ها زیاد مینداختیم :46:
سوتی بدین بخندم !! D:
یک سوتی باحال:
اون موقع که تو دبیرستان بودم یک بار بادوستم داشتیم کرکری میخوندیم من میگفتم که نه اون اینطوری و این اونطوری خلاص بحث داغ شد و کل کل تا جای رسید که فحش فحش کاری میگفتم که نه تو زنی و مرد نیستی و ازاین حرفا که یکهو عصابم قاط زد و با صدای نسبتآ بلند گفتم :ای بابا یک کلام ختم کلام من میخوام که زنت بشم!!!!!!!!!!
تا اینو گفتم همه زندند زیر خنده و سوتی بدی داده بودیم بعد که دوزاریم افتاد حالا هر ور حیاط مدرسه میرفتم همکلا سیامون هر وقت مارو میدند میگفتند که زن من میشی!!!منم که چیزی نداشتم بگم تو دلم میگفتم از ماست که بر ماست.
دیروز رفته بودم ارایشگاه ، تو راه برگشت یه تاکسی گرفتم ، که همه مرد بودن و داشتن درمورد دخترا صحبت میکردن !
ماجرا سر دخترای خراب بود (دخترای پی سی ببخشید) ، خیلی خودمونی حرف میزدیم (گرفتید دیگه) !
همه پیاده شدن من بودم و راننده (من جلو نشسته بودم) ، دیگه خلاصه از زمان شاه شروع کردیم تا الان !
من پلیرم تو گوشم بود (بدبختی Noise Canceling داره هدفونم صدای هیچی رو نمیشنوم) ! وسط راه یه دختره (اوضاع فجیه بود شدیدا) رو دیدم که تاکسی میخواست راننده هم براش وایساد ! ولی سریع حرکت کردیم فکر کردم مسیرش به ما نمیخورده راننده هم حرکت کرده ، ولی نگو دختره سریع سوار شده منم هدفون تو گوشم صدای درم نشنیدم !
یه کم رفتیم جلو تر (2 دقیقه بعد) ، رو کردم به راننده ه گفتم دیدی دختر رو میخواست سوار شه ، معلوم بود از اون جن...های سابقه داره از قیافش داد میزد تا حالا با ......................... الی اخر ! وسط های کار در مورد لباسش داشتم صحبت میکردم که یهو یکی از پشت سرم گفت خفه شو اشغال ، ( برق از سرم پرید ) اقا وایسا میخوام پیاده شم دیگه هرچی فحش بلد بود بما داد !
بعد از اینکه دوباره راه افتادیم به راننده ه گفتم چرا نگفتی سوارش کردی ! گفت مگه نفهمیدی سواره گفتم نه گفت فکر کردم میدونی میخوای اذیتش کنی ! گفت حالا عیبی نداره کلی خندیدیم ! گفتم ندیدی چقدر فحش داد ! خلاصه دیگه ....... ولی خیلی باحال بود قیافه دختره موقع پیاده شدنش !!
جالب بود.............
سوتی خودم نیس اما گفتم جاش اینجا خالیه:
نقل قول:
ایول بابا آخرش بود ...نقل قول:
کلی خندیدم:46::31:
واااااای !نقل قول:
پسر یه لحظه تمام بدنم یخ کرد !
عیب نداره ، مهم نیست ، اصلاً فکرشو نکن ! ولی اگه من بودم تا 3 - 4 روز اعصابم خورد میشد :31:
:happy:نقل قول:
پسرها خيلى اوقات موقع بيدار شدن صبحگاهى با اين مشكل مواجه مىشن! واقعا چرا؟!
◙
دیروز یک CD دوستم به زور بهم داد و منم رفتم خونه تو کامپیوتر چک کنم ببینم چیه...
خلاصه گذاشتم و یکم دیدم و خواستم کم کم قطعش کنم که یهو مامانم اومد تو اطاق.
منم هرچی روی ضربدر این مدیا پلیر کلیک میکردم بسته نمیشد چون سیستمه هنگ کرده بود ولی خدا رو شکر تصویر حرکت نداشت و مثل Pause بود.
خلاصه که شانس ما گرفت که زیاد جای مهمش نبود و مامان ما هم زیاد توجه نکرد و البته شانس بیشتری گرفت که Full Screen نبود و یا در حال Play هنگ نکرد.
ولی تا سر حد مرگ زرد کردم
دلایلی بس فیزیکی و فلسفی دارد که بازگو کردنشان مجاب به بن شدگی است.نقل قول:
پسرها خيلى اوقات موقع بيدار شدن صبحگاهى با اين مشكل مواجه مىشن! واقعا چرا؟!
ولی چند تا خاطره اینطوری هم دارم که حیف نمیشه گفت.
نقل قول:
احتمالاً قبلا ً یه Image از یه CD با نرم افزار Virtual Cd گرفته بودن و یادشون فته بود که Image رو Eject کنن .
شاید هم استادتون تردستی بلد بوده و سر کارتون گذاشته . :31: :31: :31: :31: :31:
نقل قول:
بابا CD رو بی خیال . C(OO)DI رو بچسب . منظورم Sooti هست .
سوتی نگیرین ها . :31:
حالم از این بازیکن بهم میخوره و البته تیمش... کلا بازیکن پرسپولیسه دیگه بیشتر از این انتظار نمیرفت به نظر من باید یه شب مینداختنش تو بازداشتگاه تا حالش جا بیاد.نقل قول:
اینم یه سوتی قدیمی :
سوم راهنمایی بودم که یه روز یکی از بچه ها زنگ زد گفت یه سی دی 18 + گرفتم بیا خونمون کسی نیست با هم ببینیم. ما هم رفتیم خونشون البته اینم بگم کامپیوترش پشت به دیواره و اتاقش هم جوری بود که کسی که از بیرون میومد اول اتاق دوستم رو میدید. ما نشسته بودیم و داشتیم فیلم رو نگاه میکردم با صدای تقریبا بلند و البته در حین فیلم اظهار نظر هم میکردیم در موردش و چرت و پرت میگفتیم و شوخی میکردیم و ....
یهو من حس کردم یکی داره ما رو نگاه میکنه برگشتم پشتمو دیدم واااااای... مادر دوستم تو چارچوب در وایساده بود و داشت نگاه میکرد سریع رومو برگردوندم و تند اسکیپ رو زدم. دوستم گفت بیشعور چرا استپ کردی تازه داشتیم حال میکردیم و سریع اسپیس رو زد دوباره پلی شد حالا من هی اسکیپ رو میزدم اونم اسپیس رو میزد هی با آرنج میزدم بهش تا اینکه یه لحظه برگشت و پشت سرش رو دید با ترس گفت سلام مامان کی اومدی ؟ مادرشم بدون اینکه چیزی بگه رفت تو آشپزخونه و منم سریع جیم زدم نفهمیدم دیگه چی شد ولی اونطوری که دوستم میگفت همشو انداخت گردن من و گفته بود سی دی ماله من بوده و پیشنهاد من بوده و ....
...................................
تا حالا شده اس ام اس اشتباهی بفرستی ؟
یه sms که محتوای هرگونه فوش و نا سزا بود رو به جای ایکه بفرستم واسه دوستم ... فرستادم برای یکی از معلم هام که خیلی باهاش رو در وایسی داشتم .. آخه هر دو تاشون فامیلیشون رضایی بود .. و هر دوتا کانتکت هم پشت سر هم .. خلاصه موقعی متوجه شدم که دیگه اس ام اس رفته بود ... شما بودید چه حالی پیدا میکردین ؟
خیلی جالبه .. سوتی ها هم جهت تاپیکو مشخص میکنن ..
مثلا الن دور دوره سوتی های x هست ...
یه مدت سوتی های الکترونیکی و یه مدت قرار ملا قات بود یه مدت م دوره سوتی های نماز و مذهب و .. خلاصه خیلی باهاله !
عجب رفاقتی!!!! کشته!!!!نقل قول:
امروز با 3-4 تا از دوستام اومدیم سوار مینی بوس بشیم که از دانشگاه بریم بلوار ساحلی . بعد دیدیم کلی شلوغه و از در و دیوار دانشجو میریزه . خلاصه بچه ها موندن یه گوشه . من و دوستم گفتیم یکم بریم جلو . داشتم باهاش صحبت میکردم . بعد که صحبتم تموم شد اومدم دستم رو بزارم رو شونش . دستم رو گذاشتم بعد احساس کردم یکم نرمه . برگشتم نگاه کردم دیدم بعله ...دستم روی شونه یه دخترس ( یه بانوی وجیهه ....:40:). یه لحظه احساس کردم قرمز شدم . بعدش هم ..... الفرار ..
جریان من خدای سوتی هستش یه دفعه سر مغازه خودمون بودم یکی اومد 10 تا شاخه تیر اهن گرفت
تیر اهن 14 بودش
برای حساب تیر اهن 16 زدم
اقا جاتون خالی 200هزار تون صاف بالا کشیده بودم
بیچاره مرده هم متوجه نشد
بعد که برد محل کار هم متوجه نشد
منم شب اومدم توی دفتر کل بنویسم که دیدم حساب ها جور در نمیاد
منم مگه اون شب خوابم برد
ساعت 11.30 شب رفتم جلوی ساختمونشون
ادرسشو از نگهبان گرفتم رفتم در خونش بهش جریان رو گفتم
اونم از این کارم خوشش اومد یه 10 هزارتومن به من داد
گفتم خدا بده برکت
خوبی هم کردیم پول هم گرفتیم
گاهي اوقات يا هميشه!نقل قول:
ميشه دلايلشو به من پيغام خصوصي بدي!! مخصوصا فلسفيش!!!!!!!!!نقل قول:
اگه هميشه اين طورى باشى يه جاى كار اشكال داره!!نقل قول:
:happy:نقل قول:
عجب!
◙
پیشنهاد میکنم بحث رو تو تاپیک فلسفه ادامه بدیم :دینقل قول:
ميشه دلايلشو به من پيغام خصوصي بدي!! مخصوصا فلسفيش!!!!!!!!!
راستی رو این قضیه بهتره زیاد زوم نکنیم چون به جاهای باریک میکشه و Banned...
__________________________________________________ ____________
این خاطره از یکی از دوستهای دوستم هست:
میگه زمان چهارشنبه سوری تازه ما رفته بودیم تو خط ترقه و نارنجک و از این حرفها.
یه روز چند تا کپسولی خریده بودم. تو راه روشن میکردم و از شیشه ماشین مینداختم بیرون.
یه جا واستادیم در خونه خالم کار داشتیم. مامانم پیاده شده و منم یکی روشن کردم بندازم اونا بترسن.
آقا اومدیم بنداریم که یهو خورد لبه ی شیشه و افتاد تو ماشین. یهو دود کرد و بــــمــــــــــــــــب
چی شد؟ بابام سکته کرد.
از اون وقت هر دفعه قلب بابام درد میگیره منو لعنت میکنن که تقصیر تو بود...
امروز یه سوتی باحال دادم :
داشتم برمیگشتم خونه اعصابم سر یه قضیه ای خیلی خورد بود .. یه پیرمرده هست تو محلمون این بنده خدا یکم حالت عادی نداره تو محل همه میشناسنش مثلآ یه بچه از کنارش رد بشه با عصا میزنتش یه همچین اخلاقیاتی داره میگن زنش که مرده اینجوری شده حالا فک کن پسراش همه خرپول نمیان از تو خیابون جمش کنن...خلاصه منم همین که دیدمش در یکی از مغازه های محل نشسته کودک درونم احساساتی شد تا بنا گوش دهنمو باز کردم بهش زبون درآوردم یهو دیدم صاب مغازه از پشته شیشه شاخاش در اومده داره منو نیگا میکنه ..یه لبخند زدمو فرار کردم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یه سوتی دیگه من این بود که اول دبیرستان بودم البته بهتره بگم مدیر مون
اومدم برم توی کلاس فکر کردم معلم نیست اقا ما هم انقدر فحش بهش دادیم که دیگه نگو نپرس
بالاخره معلم هم زیاد زور نداشت که بچه ها رو حرف بزنه منو برد دفتر
جریان رو به مدیر گفت اقا من هم سرم رو پایین گرفتم بعد مدیر به معلم گفت شما برو کلاس من بررسی می کنم بعد که معلم رفت مدیر پشت سرش در مورد خل وچل بودنش یه چیزی گفت نگو این که معلممون پشت در واستاده بود ببینه چی پیش میاد بعد حرف مدیر اومد دست منو گرفت برد تو کلاس برای جریمه گفت باید تا اخر زنگ تخته سیاه کلاس رو تمیز کنم اقا ما هم تخته سیاه کلاس رو که تمیز بودش رو هی پاک می کردیم
یه بار دیگه هم نمره کم گرفته بودم سال سوم دبیرستان به معلم پیشنهاد رشوه دادن کردم اونم پیشنهاد 10000هزارتومنی کرد. همه بچه هاهم توی کلاس داشتن می خندیدن
البته از این بد ترا هم سوتی دادم جلوی معلما ولی اگه بگم 100%بن می شم
در ضمن نمره انضبات من از 15 به بالا به هیچ وجه در دبیرستان بالاتر نرفت
لطفا قسمت سوتی شو پر رنگ کنید اینطورینقل قول:
اینم سوتی شماره 4:
خب من با کامپیوتر زیاد کار میکنم و حتی گاهی وقتها هم محیط مجازی رو با محیط واقعی اشتباه می گیرم اینم یکی ز اشتبا هایم:
دیروز (14 اسفندر1386) با دوستم بیرون رفتیم بعدش یه نگاه به یکی از لیوان ها زدم و بعد به دوستم گفتم: بابا این چه نرم افزاریه که اینقدر با کوالتی (گرافیک) بالا این لیوان را ساخت!
(با عرض پوزش من سوتی قبلی ام رو سانسـ ور کردم)
Danoosh Pichgahe جان این سوتی که تعریف کردی منم یاد این افتادم:
حدود 6 یا 7 سال پیش بود یه بازی میکردم به نام LBA2
خیلی بازی قشنگی بود.
من سبک بازی کردنم اینه که دم به دقیقه Save میکنم.
من تقریبا هر روز روزی چند ساعت با این بازی ور میرفتم.
موقعی که میخواستم از خونه برم بیرون با خودم میگفتم : خب اول بزار تا اینجارو Save کنم بعد برم بیرون.
منم یه بار بعد از دو سه ساعت تو نت بودن رفتم حموم شیر آبو باز کردم آب نیمد ولی , گفتم : "ای بابا این چرا باز ریسیو نداره ! "نقل قول:
شما سعی کن از این اشتباهات نکنی؟!!!!!!!!!نقل قول:
اصلا بامزه نبود ،بعدشم تو مگه از گرافیک و نرمافزار چیزی سرت میشه ؟!!!!!!!!!!!!!!
ااونم نرم افزار گرافیکی!!!!!!!!!!!!!!!!!!:27::27:
اقا این کلی کار بلده جی تی ای 5 رو برات ادیت می کنه که تو عمرت همچین جی تی ای ای رو ندیده باشینقل قول:
اول هرکی یه نظر داره وبه نظر اون خاطره ام بی مزه بود اما خاطرات بعدی خیلی جالب بودن و دوم یه دعوا کوچیکی بین من و مجید اس دی 2009 شد . بعد همیشه بر علیهم حرف میزنه خب بعد 1-3 ماه دیگه شاید با من خوب شه البته همه ما همین هستیم (نه همه بلکه بعضی ها).نقل قول: