منبع همشون همون وبلاگه:
فرق اساسی بین هر فرد عادی و انسانی مبارز اینست که فرد
مبارز پدیده ای را مبارزه طلبی می انگارد, حال آنکه
انسان عادی پدیده ها را به چشم نعمت یا مصیبت می نگرد.
(( دون خوان ))
فقط در ناملایمات است که فضایل انسان به اوج
خود می رسد, در غیاب باد یک توده پنبه مانند
یک قله کوه استوار است.
(( مثل هندی ))
آهنگری بود که با وجود رنج های متعدد و بیماری اش عمیقا به
خدا عشق می ورزید. روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا
نداشت از او پرسید: (( تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و
بیماری نصیبت می کند دوست داشته باشی ؟ ))
آهنگر سر به زیر انداخت و گفت:
(( وقتی که می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در
کوره قرار می دهم. سپس آن را روی سندان می گذارم و می
کوبم تا به شکل دلخواهم درآید. اگر به صورت دلخواهم درآمد می
دانم که وسیله مفیدی خواهد بود اگر نه آن را کنار می گذارم.
همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم
که خدایا ! مرا در کوره های رنج قرار ده اما کنار نگذار ! ))
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
(( حافظ ))
اشخاص را مانند (( چای کیسه ای )) درنظر بگیرید, تا آنهارا در
آب داغ نیندازید متوجه جوهر وجود خود نمی شوند.
(( دان مک کنیون ))
بحران های بزرگ انسانهای بزرگ به وجود می آورند:
دختری مراکشی بود. پدری داشت که با نخ ریسی روزگار را می
گذراند. صنعت دست پدر رونق یلفتو پولی به هم زد و دخترش را
به گردش در آبهای مدیترانه برد. کشتی در نزدیکیهای مصر به
کام طوفان افتاد. پدر جانش را از دست داد. دختر به ساحل افتاد.
در آنجا خانواده ای که حرفه شان نساجی بود اورا نزدخود بردند
و به او پارچه بافی یاد دادند. تا اینجا دخترازآخر و عاقبت خود
خیلی هم شاکر بود. اما این عاقبت به خیری خیلی هم طول
نکشید. چند سال بعد......
چند سال بعد دختر توسط برده دزدی ربوده شد که کشتی اش رو
به سمت استانبول در حرکت بود. دختر را به بازار برده فروشی
برد. مردی که سازنده دکل کشتی بود به این بازار رفت تا برده
ای بخرد که وردستش باشد. اما وقتی چشمش به دختر افتاد دلش
برای او سوخت. او را خرید و به خانه برد تا کمک همسرش
باشد. اما دزدان دریایی محموله این مرد را دزدیدند و برای خرید
برده های دیگر دستش خالی ماند. مرد و همسرش و دختر به
ناچار از اول تا آخر دکلسازی را خود به عهده گرفتند. دکل ساز
که دختر را لایق دید آزادی اش را به او بخشید و شریک کارش
کرد که سبب شعف خاطر دختر شد.
روزی مرد دکل ساز از دختر خواست با یک محموله بار دکل به
جاوه برود. اما نرسیده به سواحل چین کشتی با طوفان شدید روبه
روشد. یک بار دیگر آب دختر را به ساحلی بیگانه و دور برد و
یک بار دیگر دخترک به شکوه از تقدیر به زاری افتاد. پرسید:
(( چرا, چرا باید تمام اتفاقات بد برای من بیفتد؟ )) هیچ پاسخی
نشنید. از روی ماسه ها بلند شد و رو به شهر رفت.
افسانه ای در چین حکایت می کرد که روزی یک زن خارجی
پیدا خواهد شد که برای امپراطور خیمهای خواهد ساخت. چون
هیچ کس در چین صنعت چادر سازی را نمی دانست. تمام مردم
چین که شامل نسلی بعد از نسل امپراطوران هم میشد چشم به راه
وقوع این افسانه بودند. سالی یک بار امپراطور فرستاده هایش را
روانه شهرها می کرد تا هرجا که چشمشان به یک زن خارجی
بیفتد اورا به دربار ببرند.
در تاریخ یاد شده زن کشتی شکسته به حضور امپراطور رسید.
امپراطور توسط مترجم از او پرسید آیا می تواند چادر بسازد.
زن گفت: (( فکر می کنم بتوانم )) زن طناب خواست اما چینی ها
طناب نداشتند. پس زن با به یاد آوردن دوران بچگی و بزرگ
شدن زیر دست پدر ریسنده ابریشم خواست و آن را ریسید و
طناب را بافت. بعد تقاضای پارچه کرد اما چینی ها پارچه
نداشتند. پس زندگی خود را با نساجها به یاد آورد و پارچه مناسب
چادر را بافت. بعد تقاضای دیرک چادر کرد. اما چینی ها دیرک
نداشتند. پس زندگی خود رابا دکل ساز یاد آورد و دیرک چادر
را ساخت. وقتی تمام این لوازم آماده شد کوشید تمام چادر هایی
که در زندگیش دیده بود یاد آورد, سرانجام خیمه ای ساخت.
امپراطور از ساخت خیمه و به تحقق رسیدن پیشگویی افسانه
مبهوت شد. به دختر گفت هر آرزویی دارد بگوید تا او برآورده
سازد. دختر با شاهزاده ای زیبا ازدواج کرد و با فرزندانش در
چین ماندگار شد و سالیان سال خوش و خوشبخت زندگی کرد.
نتیجه:
واژه بحران (crisis) به زبان چینی , وی . چی ( wei - chi )
به دو معناست: خطر و فرصت
این بدان معنی است , تمام فرصت هایی که ما برای ساختن خود
و شکوفایی استعداد های درونی بدان نیازمندیم نه در نقاط امن و
بی خطر که در دل بحرانها و سختی هاست که خود را به ما
عرضه می کنند.
چنانچه هسته باید نخست در دل خاک بشکافد
تا راز دلش در آفتاب عریان شود. شمانیز باید رنج
(( شکافتن )) را تجربه کنید تا به (( شکفتن )) در رسید.
(( جبران خلیل جبران ))
---------- Post added at 09:41 AM ---------- Previous post was at 09:36 AM ----------
اصلا این چیزایی که من گذاشتم چه ربطی به انرژی مثبت و کنکور و این تاپیک داشت:31::31::31::31: