با من بمون ای هم سفر با من که از ره خسته ام
باجان لبریز نگات از هستی خود رسته ام
با من بمون ای هم زبون تو این شب دلواپسی
با من که تنها مانده ام در لحظه ای بی کسی
ای یادگار از تو غروب زخمیم ای فارغ از من فارغ از یادت میرم
بر من رقیبم رو پسندیدی ولی شاید که میدانیو میدانم کیم
شادم که سودایی ندارم در سینه غوغایی ندارم
آینه ام خو کرده با شوق چشمی به فردایی ندارم
یادگار از خواننده خوبمون اصفهانی