من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکنم از برای تو///
Printable View
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکنم از برای تو///
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند
چون به خلوت میروند آم کار دیگر میکنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند
دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
الا ای یوسف مصری که کردت سلطنت مغرور
پدر را باز پرس اخر کجا شد مهر فرزندی///
یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که میشنوم نامکرر است
دی وعده داد وصلم و در سر شراب داشت
امروز تا چه گوید و بازش چه در سر است
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیم تنان///
نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
...............................................زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت
The post reedited by NOKIA_n95
هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من ان سرو خرامان نرود
در کعبه کوی تو هر آن کس که بیاید
از قبله ابروی تو در عین نماز است
ای مجلسیان سوز دل حافظ مسکین
از شمع بپرسید که در سوز و گداز است