هنوز هم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
Printable View
هنوز هم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
مرغ خوشخوان را بشارت باد کاندر راه عشق
دوست را با ناله شبهاي بيداران خوش است
نيست در بازار عالم خوشدلي ور زان که هست
شيوه رندي و خوش باشي عياران خوش است
تیر از کمان که رفت نیاید به شست باز
پس لازم است بر همه کاری تاملی
يکي پرسيد از سقراط کز مردن چه خواندستي
بگفت اي بيخبر، مرگ از چه نامي زندگاني
یا رب سببی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت
خاک ره آن یار سفر کرده بیارید
تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت
حافظ
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وين راز سر به مهر به عالم سمر شود
حافظ
در این دنیا که مردانش عصا از کور می دزدند
من از خوش باوری انجا محبت جستجو کردم
دید موسی یک شبانی را به راه
کو همی گفت ای خدا و ای اله
حافظ غم دل با تو نگویم که در این دور
جز جام نشاید که بود محرم رازم
ز کـــــوی یار مــی آید نســـــیم باد نوروزی
از این باد ار مددخواهی چراغ دل برافروزی