گاهی تنهایی تقدیر ما نیست ترجیح ماست...
Printable View
گاهی تنهایی تقدیر ما نیست ترجیح ماست...
نیمه شبی من خواهم رفت از دنیایی که مال من نیست
از زمینی که بیهوده مرا بدان بسته اند...
آنگاه خواهی دانست که جای چیزی در وجود تو خالیست
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من گنــگ خواب دیده و عـالم تمام کـر
من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش
حاج میرزا محمدخان لواسانی
و نه حضرت مولانا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با تشکرمهران...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بازی تمام شد...
تو بردی...
حالا نقابت را بردار!
بگذار ببینم، زندگی ام را
به که باختم....!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ای سرزمین زندگی ام
غـــــــــم
ای گل درخت تازگی ام
مــــــــرگ
ایمان من رسا ست
بگذار از بهشت شما جان رها کنم!
من آدمهای اطرافم را دوست دارم،
اما دلم برای همانی که نیست تنگ شده...
گاهي تنهايي
آواز غمگين پرنده اي است
كه هر روز جفتش را مي خواند
و نمي داند
كه آخرين بازمانده از نسل خويش است!
علي داوري
میمِ مالکیتِ آخرِ اسمم
خاک خورده
و هیچکس نبود
که محضِ دلخوشی
یک بار
بگوید
تا تمامِ این قندهایِ تلنبار شده در دلم
آب شود
می ترسم همین روزها
مرضِ قند بگیرم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
گریه کردیم ...دو تا شعله ی خاموش شده
گریه کردیم...دو آهنگ فراموش شده
پر کشیدیدم ،بدون پرِ زخمی باهم
عشق بازیِ دوتا کفتر زخمی با هم
مرگ پشت سرمان بود ،نمی دانستیم
بوسه ی آخرمان بود ،نمی دانستیم...
زندگی حسرت یک شادی معمولی بود
زندگی چرخش تنهایی و بی پولی بود
زخم،سهم تنمان بود ،نمی ترسیدیم
زندگی دشمنمان بود ،نمی ترسیدیم
شعر من مزه ی خاکستر و الکل می داد
شعر، من را وسط زندگی ات هل میداد
شعر من بین تن زخمی مان پل می شد
بیت اول گره روسری ات شل می شد
بیت تابیت فقط فاصله کم می کردی
شعر می خواندم و محکم بغلم میکردی...
پیِ تاراندن غم های جدیدم بودی
نگران من و موهای سپیدم بودی
نگران بودی ، یک مصرع غمگین بشوم
زندگی لج کند و پیرتر از این بشوم
نگران بودی اندوه تو خاکم بکند
نگران بودی سیگار هلاکم بکند
نگران بودی این فرصت ِ کم را بُکُشم
نگران بودی یک روز خودم رابُکُشم
آه...بدرود گل یخ زده ی بی کس من
آه بدرود زن کوچک دلواپس من ...
بغلم کن غمِ در زخم ، شناور شده ام
بغلم کن گل بی طاقت پرپر شده ام
بغلم کن که جهان کوچک و غمگین نشود
بغلم کن که خدا دورتر از این نشود
مرگ را آخر هر قافیه تمرین نکنم
مردم شهر تو را ،بعد ِ تو نفرین نکنم
کاش این نعش به تقدیر خودش تن بدهد
کاش این شعر به من جرات مردن بدهد...
حامدابراهیم پور
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
فصـــل عوض می شود
جـــای آلــــو را
خرمالـو میگیرد
جای «دلتنگـــی» را
«دلتنگـــی»
«علیرضا روشن»