غنچه های پژمرده , همگی خم شده از سرد خزان
و شمیم گل خوشرنگ گذشت بوی نفرت می داد
این همان پاییز است , پادشاه همه فصل
قصه غصه عشق برایم می گفت
پاییز با همه دلگیری گاه چه شیرین است
و چه خوش باشد اگر فصل خزان عمری داشت
من همیشه تنها به تو می اندیشم ...