اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

در دلتنگی
جز اندوه
حسادتی‌ هم هست
حسادت به باد
و به برگ
به موها
و کاغذپاره‌ها
که سوی رفتن تو می‌روند
اما من
مجبورم بمانم

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

بر تمام قبرهای این شهر

بوسه بزن شاید

بیاد بیاوری کجا مرا جا گذاشته ای...

من در تنها ترین قبر این شهر خفته ام

صدای کلاغها را میشنوی؟؟؟؟

دارند برایم فاتحه میخوانند...

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

تمام ماجرای من سه واژه شد برای تو

سه واژه ی جدا جدا

من و شب و هوای تو ...

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

مدت هاست که مثلِ مرگ ساکتیم. مَگر در هق هق.

به هر آسمان زلالی شک دارد
گنجشکی که با سر
به پنجره خرده است ...

آבمـے است בیگر
یـــك روز פوصـلـہ ـے هیـچ چیـز را نـבارב، בوست בارב بـرבارב פֿــوבـش را بـریزב בور...

« פسـیـלּ پناهـے »

برای بعضی دردها نه میتوان گریه کرد

نه میتوان فریاد زد,

برای بعضی دردها

فقط میتوان نگاه کرد و

بی صدا شکست ...


[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

این روزها ،
” بغض ” دارم ،
” گریه ” دارم ،
تا دلت بخواهد ،
” آه ” دارم . . .
ولی بازیگر خوبی شده ام
” می خندم !

[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

دلتـــنــگی ها
گاه از جنس اشــکند...
گاه ازجنس بغض
گاه سکــوت می شوند وخــاموش می مانند
گاه هـــق هـــق می شوند و می بـارند
دلـــتنگی من برای تو اما
جــنس غریبی دارد.

هر بار تنهایی ام را باکسی قسمت کردم

بارفتنش تنهایی ام چندین برابر شد

حالا دیگر در ازدحام تنهایی خودم را گم کرده ام

بدجور دلم هوای خودم را کرده است