من گمان میکردم........
دوستی همچو سروی سر سبز
چهار فصلش همچو آزادگی هست
من چه میدانستم.......
هیبت باد زمستانی است
من چه میدانستم......
Printable View
من گمان میکردم........
دوستی همچو سروی سر سبز
چهار فصلش همچو آزادگی هست
من چه میدانستم.......
هیبت باد زمستانی است
من چه میدانستم......
آسمان بارانی است
ساعت دیواری، نیمه های شب را
تهنیت می گوید.
تو را در همه چیز
در گلبرگ های خشكیده ای لای كتاب
در تكه كاغذی مچاله توی كیف
در عكسی دور
از تابستانی سیاه و سفید
تو را
در اعداد یك شماره ی اشغال
در عقربه های یك ساعت كهنه
در صندلی های خالی یك پارك
تو را می بینم
...
در همه چیز های قدیمی
در همه چیزهای مشترك
جز در مردی كه روبرویم ایستاده ای.
گفت و شنود
در دست آسمان
شد باز چتر قرمز خورشید و ناگهان
رگبار درگرفت.
باران و آفتاب
زیباست.
نیست؟
هست.
آه ای قشنگ! نام تو آیا چه است؟
گفت
با ناز:
نوبهار.
آن را کـه جـفـا جـوسـت نـمی باید خواست
سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
مــارا ز تــو غــیــر از تــوتــمــنــایـی نـیـسـت
از دوستــــ به جز دوستــــ نمی باید خواست
تقصیر تو نیست !
تقصیر من بود !
آن روز که عشق را در چشمانت خواندم
فراموش کردم که
این نیز بگذرد
...
رفتن نیست باید برویم
باید رفت
خیلی ساده . خیلی زود
از کجا به کجا...!
هیچکس نمی داند
و من هم پوچم و بیهوده
و شقایق ها همه مرده اند
من مانده ام و زندگی
و باید رفت
خیلی ساده. سر به زیر!!!
موجود بی آزاری هستم
کار می کنم
قصه می خوانم
شعر می نویسم
و گاهی
دلم که برایت تنگ می شود
تمام خیابانها را
با یادت پیاده می روم
خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن
ببين هم گريه هام از عشق .چه زندوني برام ساختن
خداحافظ گل پونه .گل تنهاي بي خونه
لالايي ها ديگه خوابي به چشمونم نمي شونه
يكي با چشماي نازش دل كوچيكمو لرزوند
يكي با دست ناپاكش گلاي باغچمو سوزوند
تو اين شب هاي تو در تو . خداحافظ گل شب بو
هنوز آوار تنهايي داره مي باره از هر سو
خداحافظ گل مريم .گل مظلوم پر دردم
نشد با اين تن زخمي به آغوش تو برگردم
نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم
از اين فصل سكوت و شب غم بارونو بردارم
نمي دوني چه دلتنگم از اين خواب زمستوني
تو كه بيدار بيداري بگو از شب چي مي دوني
تو اين روياي سر دم گم .خداحافظ گل گندم
تو هم بازيچه اي بودي . تو دست سرد اين مردم
خداحافظ گل پونه . كه باروني نمي توني
...طلسم بغضو برداره .از اين پاييز ديوونه خداحافظ .....!
سردم شده است.
سر را به روی سینهٔ من بگذار.
ای از برای حس غریبِ دو دست من
گرمای آفتاب!