یک نفر دارد فریاد زنان می گوید
در قفس طوطی مرد
و زبان سرخش
سر سبزش را بر باد سپرد
من که روزی یادم بی تشویش
می توانست جهانی را آتش بزند
در شب گیسوی تو
گم شد از وحشت خویش
Printable View
یک نفر دارد فریاد زنان می گوید
در قفس طوطی مرد
و زبان سرخش
سر سبزش را بر باد سپرد
من که روزی یادم بی تشویش
می توانست جهانی را آتش بزند
در شب گیسوی تو
گم شد از وحشت خویش
شب ظلمت و بيابان به كجا توان رسيدن
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهي سزد ار به هم بگرييم
كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن كه بر اين چمن بگريم
طرب آشيان بلبل بنگر كه زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
كه نه خاطر تماشا نه هواي باغ دارد
ديدی که غزل سرود عاشق شده بود
انگار خودش نبود عاشق شده بود
افتاد و شکست و زير باران پرسيد
آدم که نکشته بود ؟ عاشق شده بود
درخت و برگ بر آید ز خاک این گوید
که "خواجه، هرچه بکاری، ترا همان روید."
ترا اگر نفسی ماند، جز که عشق مکار
که چیست قیمت مردم؟- هر آنچه می جوید.
دلم به تنگ آمده
نگاه من به پشت سر
اگر نبودی تا کنون
نمانده بود ز من اثر
شکسته شد غرور من
به زیر دست و پای عشق
ببین چگونه می رسم
به نقطه نقطه های عشق
به جرم اینکه عاشقم
مرا به بند می کشی
مرا به مسلخ سکوت
سراب درد می کشی
به همین خیال باش [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] امروز حالم خیلی خوبه نمی خوام بهت ضد حال بزنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] واسه همین چیزی بهت نمی گم خوش باشی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]نقل قول:
-------------------
يا کريم غريب عاشقي ام
در نگاه تو آشيانه گرفت
پلکهايت در نگاهت بست
دل من تنگ شد، بهانه گرفت
رفت ديروز و مي رود امروز
من و تو همچنان ز هم دوريم
راه عشق من و تو هموار است
حيف اما که هر دو مان کوريم
می گذرم از میان رهگذران ، مات
می نگرم در نگاه رهگذران ، کور
این همه اندوه در وجودم و من ، لال
این همه غوغاست در کنارم و من دور!
راستی در طوفان تقدس
مردی را می شناسم که کشتی ای ساخت
و از هرموجود جفتی برداشت
و من کجا بودم اینهمه سال بی تو
که دیریست من
در تلاطم دلهره ها و آزها گمشده ام ای ناخدای من
نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان
هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود
-------
فرانک امشب می ایی دور هم باشیم یا کار داری؟
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم