پای بر خاک و دست بر خورشید
این چنین است جنگ من با من
به صراحت -به روشنی- به یقین
مانده ام همچنان به کسوت زن
حالم از هر چه یوسف است بهم
می خورد بهر حفظ پیرا هن
آن هم از ترس !نه به میل خودش
نه ز شرم و حیا ! نه وجداناْ
کم نباید بیاورد حتماْ
روبروی شهامت یک زن
بعد حوا فقط زلیخا بود
به جسارت گرفت بر گردن
آن گناهی که خورده است گره
گاه باسیب و گاه پیراهن...