سلامنقل قول:
من گاهی اینجا رو دنبال میکنم از شعرا لذت میبرم
فقط با دیدن عکس و خوندنه شعرا برام سوال ایجاد شد چرا شعز جناب احمد اول شد؟!
ربطی اینکه ایشون مدیر انجمنه که نداره؟!
Printable View
سلامنقل قول:
من گاهی اینجا رو دنبال میکنم از شعرا لذت میبرم
فقط با دیدن عکس و خوندنه شعرا برام سوال ایجاد شد چرا شعز جناب احمد اول شد؟!
ربطی اینکه ایشون مدیر انجمنه که نداره؟!
تا به امروز که تیم ادبیات(5نفر) داوری رو برعهده داشتند برای تعیین برنده ، هروقت که هرکدوم از داورها مشارکت داشتند در مسابقه(ناظر یا مدیر) اونسری دیگه در داوری مشارکت نداشته:n06:نقل قول:
و نتیجه با رای بقیه داورها اعلام میشده ، بنابراین مطمئن باشید احمد هم به چشم ما تنها به عنوان یک شرکت کننده بوده و قضاوت تنها براساس شایستگی اشعار بوده و هست:n18:حتی جالبه بدونید که ایشون تنها با اختلاف کمی نسبت به نفر دوم و با در نظر گرفتن این نکته که شاعر شعر هم خودشون بودند برنده شدند:n16:
لازم بذکر هست از این به بعد مطابق تصمیم گیری جدید((همونظور که در پست احمد بیان شده)) داوری برعهده من و رها و برنده سری قبل خواهد بود بنابراین چناچه من یا رها در مسابقه شرکت داشته باشیم مطمئنا تنها جنبه مشارکت داشته و در مسابقه شرکت داده نخواهیم شد:n26:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
لب دريا، نسيم و آب و آهنگ،
شكسته ناله هاي موج بر سنگ.
مگر دريا دلي داند كه ما را،
چه توفان ها ست در اين سينه تنگ !
***
تب و تابي ست در موسيقي آب
كجا پنهان شده ست اين روح بي تاب
فرازش، شوق هستي، شور پرواز،
فرودش : غم؛ سكوتش : مرگ ومرداب !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
میخواهــم برایــت معنــی کنم، تنهــــآیـے را !
در ســاحل ڪنار دریـ ــا ایسـتاده ای
هــواے ســرد، صــدای مــوج
انتــــظار و انتـظار و انتـظـار . .
و نــ ـاگـهـــ ـاטּ تــو به خــود مـی آیــ ـی !
ڪهـ نـﮧ آغوشـ ـی نیـست، جـز آغــوش دریــــا
و
نـﮧ صدایـــی، جــز صـــدای دریـــا
...
و ایــ ن تنهــایی ـست...
تنهــایـی و دریــا
با تشکر مهران...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با اجازه :n02:
من یک زن می بینم،یک ساحل و کمی ابر...
اما من جور دیگری می بینم تورا
یک زن می بینم که دریایی است
یک زن می بینم که ساحلی است
یک زن می بینم که ابری شده هوایش...
و یک بغل سکوت دارد با خودش
میدانی؛خیلی سخت است برای یک زن ساکت بودن...
ساحل دل
ساحل دلم خالی و تنها
ساحل دلم کناردریا
دریای دلم ازین سردنیا تا اون سردنیا
ساحل دلم این روزا شده تک وتنها
کجایی ای یار با وفا
بیا بشین کنارساحل دل ما
من وساحل کناردریا ولی دلم رفته اون دورا
ای دل مارو کجا میبری
می خوای به دریا ببری
پیش ماهی یا کوسه ها ببری
این دل شده بلای جان ما
ای مردم کجاست این غریق نجات ما
فرزاد رستمی
اگر این بار شرکت کردم فقط به خاطر دل خودم بود نه .....
خودم را در دلم نقاشی کردمشعر از خود خود خودم:n02: (پستمو ادیت کردم که همینو بگم)
دلم دریا شد و من رو به دریا
دلم آرام گرفته از هیاهو
من و تنهاییم... نور و ثریا...
دلم را با خودم همسو نمودم
که بینم اولین طلوع فردا
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به پیش روی من , تا چشم یاری می کند , دریاست !
چراغ ساحل آسودگی ها در افق پیداست !
درین ساحل که من افتاده ام خاموش .
غمم دریا , دلم تنهاست .
وجودم بسته در زنجیر خونین تعلق هاست !
خروش موج , با من می کند نجوا ,
که : هر کس دل به دریا زد رهایی یافت !
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت ...
مرا آن دل که بر دریا زنم , نیست !
ز پا این بند خونین بر کنم نیست ,
امید آنکه جان خسته ام را ,
به آن نادیده ساحل افکنم نیست !
فریدون مشیری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوست دارم ساعتها کنار دریا بنشینم
در عظمتش، بیانتهاییاش، وسعتش، سخاوتش و در صدایش غرق شوم
غروب خورشید در دریا را دوست دارم
آخرین نور خورشید را نشانم میدهد
و ناگاه تیره و تار میشود
دیگر نمیبینمش
اما صدایش همچنان با من است
حتی در آرامترین لحظاتش
و حسش میکنم
حتی در بیمهتابترین شبهایش
امشب همین جا میمانم
در ساحل نمناکش میخوابم
کمی از رطوبتش را با وجودم آشنا میکنم
و فردا ...
او مرا در آغوش خود خواهد گرفت
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه لذتی والاتر از آن که دمی به آسمان بالای دریا بنگری , به آبی آسمانی که دریا هم به آبی بودنش می بالد
به ابرهایی که در دامن آسمان حرکت را از موج می آموزد , ابری که تمام وجودش از دریاست
موجی که با نوایش روح تورا لمس میکند , به آسمانی که هر لحظه به تو می نگرد ...
به مانند آسمان صاف باش و همچو ابر بی آلایش چون موج پر شور و زلال چون دریا ...
بنگر که افق در چشمان توست ....
درود بر همه دوستان
اول سپاس از لطفی که احمد عزیز و دوستان به من داشتند :n16:
ممنون از vahidhgh عزیز برای حضورش و شعری که گذاشته بود ، مثل تمام متن هایی که مینویسند ساده و رسا تمام احساس درونیش رو بیان کرده بود .
و همچنین تبریک به حمید عزیز که شعر انتخابیش در رتبه دوم قرار گرفت .
برنده این هفته Mehran عزیز هستند که بیشترین امتیاز رو کسب کردند .
منتظر عکس انتخابی ایشون هستیم
سلام
تشکر از همه ی دوستان، چه شرکت کنندگان و چه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، راستش فکر نمیکردم برنده بشم با توجه به شعرهای قشنگی که دوستان معرفی کرده بودن و بهتر از اون، سروده بودن...
راستش اولش میخواستم عکسی با [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] حال و هوا بزارم، تنهایی و سکوت، تنهایی و خوشحالی، تنهایی و... با خودم گفتم دیگه بسه عکس های یه نفره، عکس هایی با یک فرمت ثابت
میشه عکس متفاوتی گذاشت، عکسی از [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] و دوستی :)
با تشکر مهران...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو هستی
من هستم و...
یک دنیا که در آغوش تو
خلاصه میشود
آغوش می گشاییم
که با هم یکی شویم
در آغوش بگیر تنم را
در آغوش بگیر تنم را
در آغوش بگیر تنم را
در آغوش تو آرامم
در آغوش تو خواهم مرد ....
آرامشم آغوش توست ....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من فقط
یک بلیط رفت میخواهم
بدون برگشت
به سوی آغوش تو...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بی شــک آغــوش تــو
از عجایــب دنیـاســت..
واردش که می شــوم زمــان بی معنــا می شــود
هیــچ بُعــدی ندارد
بی آنــکه نفس بکشــم، روحــم تــازه می شــود
پس می زنم لحظـــــــه ها را
تـــــــا برسم به بلندای آغوش آرامش بخش تـــــــو
کـــــــه در آغـــــــوشم بگیـــــــری
و من ...
دنیـــــــایم را ببـــــــازم در پس عطـــــر تنتـــــــ ...
برخی نه مثــل تــو
مانــنــد گلـــی زیـــبا هـــســـند ....
ولـــی تـــیــغ هایـــی چون خنجر را حمــل می کـــنــند ...
و هم آغوشـــی با آنهــا زخــمــی ابــدی در قلب پدید می آورد ....
و برخی درســـتــ مثــل تــــو ....
مانـــنـــد تـــو گـــلــی زیـــبا رو هستند کــه روزی پژمـــرده می شوند
اما !!
هم آغوشی بـــا تــو نه تنهـــا درد زیـــبــای عشــق را به هـــمـــراه مــی آورد ...
بلـــکه با تــو رنج دوست داشـتـنت را هــم باید یــدک کشِـــید ....
دوستت دارم !
م.ن.ح.خ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
آغوش تو
مترادف امنیت است
آغوش تو
ترسهای مرا میبلعد
لغت نامهها دروغ میگفتند
آغوش تو
یعنی پایان سردردها
یعنی آغاز عاشقانهترین رخوتها
آغوش تو یعنی "من" خوبم!
بلند نشوی بروی یکوقت!
بغلم کن
من از بازگشتِ بی هوای ترسها
میترسم.
"مهدیه لطیفی"
فرو خواندم بگوشش قصه عشق:
ترا می خواهم ای جانانه من
ترا می خواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای عاشق دیوانه من
گنه کردم گناهی پر ز لذت
در آغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
فروغ فرخزاد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چـه زیبــا مــی شــود دســتانِ مسـتم از تــبِ آغــوشِ تــو
چـه زیبــا می شود رقصِ قــلم هــر جا نویســم از منـــِ با تو
من اینـــجا تــــوی آغـــوشِ تــــو جـــا دارم
ولی آنـجا میان ســایه ها هســتم، بـدور از تـو
چه عکســی می شود دستم بدور گردنت حلقـــه
ولی فرسنگ ها دورم ز آغــوشت، بدور از بازُوانِ تو
به یادت می نویسم شعری از عکست
که شاید بازگــشتی و برگشتم میان شانه های تو
>ندا<
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از تو بیزارم هِنری!
زیرا نیک میدانم هیچکس را هیچوقت چنان دوست نداشتم که تو را.
دلتنگِ صدای توام،
دستانات، آغوشات، بدنات
مهربانیات،
خوی وحشیات و خوی نیکات
و بیش از همه
دلتنگِ دوستیمان
ترجمهی حمیدرضا بابابیگی
منبع: یادداشتهای آیدا مرادی آهنی
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پس از سفرهای بسیار و عبور
از فراز و فرود امواج این دریای طوفانخیز،
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم؛
بادبان برچینم؛
پارو وا نهم؛
سُکان رها کنم؛
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو گیرم
آغوشت را بازیابم.
استواری امن زمین را
زیر پای خویش.
"مارگوت بیکل"
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حس زیبایی ست......
در آغوشت بودن......
حس آزادی...........پرواز...........
آرامشی بی نظیر.......
دست های گرم تو را می خواهم...........
سینه ی پر مهرت را......
که مرا در آغوش بگیرد...
از این دنیای پوچ....
از مردم سرد و بی روح جدا کند.....
فقط من و تو باشیم
و دنیایی که برای خود در خیالمان ساختیم......
در آغوشت آمدن پاییز را حس نکردم.....
برای من هنوز تابستان گرم و پرشور ادامه دارد............
شاید بشود در لحظه ای بی پایان در آغوشت ساکت شوم
و به اینکه ساکت شده ام فکر نکنم...
گاهی بـاید بغل کرد کسی را
گاهی بـاید بغل باشی برای کسی
گاهی بـاید اصلا زد بـقـل
گاهی بـاید بغل شد امـا
نه اصلاح می کنم(ریتم هم می خواهد نگذارد حرفم را بزنم،می بینی؟)
گاهی بـغـل میشوی امـا
نه اشتباه نـکـن نه از آن بغل هـا
گاهی بغل میشوی
یـک بـغـل سـکـوتـــــــ...
می خواهم همه ی دنیا باشم
در آغوش تو
می خواهم همه ی دنیایمآغوش تو باشد
آقای من!دنیایم را از من نگیر
"عباس معروفی"
خب دوستان عزیز و محترم
همونطوری که خودتون ملاحظه کردید اینبار با استقبال واقعا شایسته ی تقدیر دوستان مشارکت کننده همراه بودیم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جا داره تقدیر کنیم از همراهی یاران همیشگی خوبمون raana ،Harvest_moon_majid [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و همچنین مشارکت جالب توجه عزیزانمون m_kh111 و kindgirlکه برای اولین بار در مسابقه شرکت داشتند و بقدری اشعار انتخابیشون زیبا بود که کار رو برای داوران بسیار مشکل ساختند [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
و حضور افتخاری مدیرمحترم انجمن VAHIDگرامی [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ، و سایر عزیزان که مجال نام بردن از تک تک اونها نیست [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
جا داره به نمایندگی از تیم انجمن ادبیات از همتون تشکر ویژه داشته باشم و ما امیدواریم که مشارکتتون در ادامه مسابقات مستدام باشه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
برای این دوره اینقدر اشعار دوستان زیبا بود که بی اغراق هرکدوم از اونها به تنهایی لیاقت عنوان بهترین شعر رو دارند. [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با این اوصاف نتایج به قرار زیر اعلام میشه: [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
raana مقام سوم این دوره رو کسب کردند
m_kh111 عزیز مقام دوم رو بدست اوردند
و بلاخره بالاترین امتیاز تعلق میگیره به :
hamid_diablo عزیز، حمید جان لطفا عکس بعدی رو بگذارید تا شاهد یک مسابقه عالی دیگه با همراهی همه ی دوستان باشیم.
سلام دوستان عزیز
سپاس بابت همه چیز و خیلی خوشحالم که این هفته شعر بنده حقیر منتخب داوران بود...
البته فکرشو نمیکردم بین این همه شعرهای ناب برنده مسابقه من باشم ...:n02:
این هم عکس انتخابی بنده...امیدوارم دوستان حضور چشمگیرتری داشته باشند
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یک روز
چیزی پس از غروب تواند بود
وقتی نسیم زرد
خورشید سرد را
چون برگ خشکی از لب دیوار رانده است
وقتی
چشمان بی نگاه من از
رنگ ابرها
فرمان کوچ را
تا انزوای مرگ
نادیده خوانده است
وقتی که قلب من
خرد و خراب و خسته
از کار مانده است
چیزی پس از غروب تواند بود
فریدون مشیری
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلت که شکست ، سرت را بگیر بالا
تلافی نکن ، فریاد نزن ، شرمگین نباش...
حواست باشد ؛
دل شکسته ، گوشههایش تیز است.
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی به کین،
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش، آرزویت بود...
صبور باش و ساکت.....
نویسنده :ناشناس
متن ترانه مورد علاقه من:n02:غروب پاییزه
دلم غم انگیزه
چشم فلک نم نم
اشکاشو می ریزه
ای آسمون من هم
دلم پر درده
مث تو غمگینه
از زندگی سرده
جوونیم حروم شده
دلم بی همزبون شده...
مرحوم آغاسی
غـروب می کند خـورشید و غـروب مـی کند دخـتـرک در پـس بیـهودگـی ها
شب می شود و تـمام مـی شود شرمـی کـه بود برای دخترک دسـت فـروش زیـر نـگاه من
شب از من ادمــــ تـــر است
شـب که بیـاید ستـارگـان به او چشمکــ خـواهـنـد زد بی مـنـت و بـی مـنـظـور
مرتضیــ
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولین بار نیست
که این غروب لعنتی غمگینت کرده است
آخرین بار نیز نخواهد بود ..
به کوری چشمش اما
خون هم اگر از دیده ببارد
بیش از این خانه نشینمان
نخواهد کرد!
کفش و کلاه کردن از تو
خنده به لب آوردنت از من ../.
.:. عباس صفاری .:.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چشماي منتظر به پيچ جاده
دلهره هاي دل پاک وساده
پنجره ي باز و غروب پاييز
نم نم بارون تو خيابون خيس
ياد تو هر تنگ غروب تو قلب من مي کوبه
سهم من از با تو بودن غم تلخ غروبه
غروب هميشه واسه من نشوني از تو بوده
برام يه يادگاريه جز اون چيزي نمونده
تو ذهن کوچه هاي آشنايي
پر شده از پاييز تن طلائي
تو نيستي و وجودم و گرفته
شاخهء خشک پيچک تنهایی
پاکسیما زکی پور
محتوای مخفی: پ.ن
کنار دریا بر روی تکه ای چوب نشستم....
گذشت زمان رو نفهمیدم....
به خودم که اومدم...
باز غروب بود..یاد تو افتادم...یاد رفتنت....که خورشید در حال پنهان شدن پشت دریا بود..
هر روز در انتظارت می نشینم..شاید..با قایقی که در حال نزدیک شدن به ساحل است ..برگردی..شاید
ولی تنها چیزی که نصیبم می شود....چشم دوختن به دور دست ها و نسیم دریاست
و اشکی که در چشمانم حلقه زده.....
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خوش به حال من و دريا و غروب و خورشيد
و چه بيذوق جهاني که مرا با تو نديد
"محمدعلي بهمني"
محتوای مخفی: کل شعر
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
مگر نگفتی خورشید من تو هستی
پس همانجا بنشین و دم مزن
و عکست را بگیر
پ.ن.: تصویر چون دیدم درحال حاضر امکان آپلوددر upload724 نبود، پیوست شد.
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سخـــتـــه ....
رو بــه خورشـــیــد خانــوم بــودن را مــی گــویَــم ...
خـانـوم غروبـــ نکــن !
لـــبخــند بــزن !
مثــلــه وقـتــ طـلـوع ..
رو بـه تــو اَمـا آتــش نگرفتــم ...
در اوجــ ـِ کــوه , نزدیــک بــه عَرشــ
حــســودیــ ـنکــن ! رو بـــه تـــو آرامـــشــ می گـــیــرَم ! ...
م.ن.ح.خ
با درود به همه دوستان
این دوره هم پابان یافت [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سپاس از مشارکت همه دوستان
سه دوست گرامی MORTEZA_R و m_kh111 و kindgirl بیشترین امتیاز رو کسب کردن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سوم MORTEZA_R
دوم kindgirl
و نفر اول m_kh111 [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تبریک به m_kh111 عزیز ، منتظر عکس انتخابی ایشون هستیم .
ممنون از همه ی دوستان عزیز :n12:
و این هم عکس انتخابیِ من..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دست ها راست تر می گویند
تا چشم ها ..
من زنان زیادی را می شناسم
و مردانی را ،
که عشق به چشم ها می چسبانند
به گاهِ نگاه هایشان
و دست هایشان
مجسمه هایی ست
فلزی
رها شده در سرزمین های قطبی ...
با دست هایت
هزار باره مرور کن مرا (!)
.:. مهدیه لطیفی .:.