اي كاش ميشد كسي كه دوستش داري را يكبار ديگه ببينينقل قول:
کاش می شد اشک راتهدید کرد
فرصت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در غروب لحظه ها
خا طرات عشق را تمدید کرد
ولي اين بار كمي ديدار طولاني تر باشه
Printable View
اي كاش ميشد كسي كه دوستش داري را يكبار ديگه ببينينقل قول:
کاش می شد اشک راتهدید کرد
فرصت لبخند را تمدید کرد
کاش می شد در غروب لحظه ها
خا طرات عشق را تمدید کرد
ولي اين بار كمي ديدار طولاني تر باشه
اگر باران را باور كردي كوير نخواهي شد
من پي سي ورلد را ميشناسم پس هستم
شاید مرا دیگر نشناسی، شاید مرا به یاد نیاوری،اما من تو را خوب میشناسم. ما همسایه شما بودیم و شما همسایه ما و همه مان همسایه خدا........
یادم میآید گاهی وقتها میرفتی و زیر بال فرشته ها قایم میشدی. و من همه آسمان را دنبالت میگشتم...تو میخندیدی و من پیدایت میکردم....
خوب یادم هست که آنروزها عاشق آفتاب بودی . توی دستت همیشه قاچی از خورشید بود. نور از لای انگشتهای نازکت میچکید.راه که میرفتی ردی از روشنی روی کهکشان میماند.
یادت میآید؟ گاهی شیطنت میکردیم و میرفتیم سراغ شیطان. تو گلی بهشتی به سمتش پرتاب میکردی و او کفرش در می آمد.اما زورش به ما نمیرسید. فقط میگفت : همین که پایتان به زمین برسد میدانم چطور از راه بدرتان کنم.....
تو شلوغ بودی ، آرام و قرار نداشتی. آسمان را روی سرت میگذاشتی و شب تا صبح از این ستاره به آن ستاره می پریدی و صبح که میشد در آغوش نور به خواب میرفتی.
اما همیشه خواب زمین را میدیدی.آرزویی رویاهای تو را قلقلک میداد. دلت میخواست به دنیا بیایی . و همیشه این را به خدا میگفتی. و آنقدر گفتی و گفتی تا خدا به دنیایت آورد. من هم همین کار را کردم. بچه های دیگر هم، ما به دنیا آمدیم و همه چیز تمام شد.
تو اسم مرا از یاد بردی و من اسم تو را. ما دیگر نه همسایه هم بودیم و نه همسایه خدا.ما گم شدیم و خدا را گم کردیم...
دوست من ، همبازی بهشتی ام ! نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده.
هنوز آخرین جمله خدا توی گوشم زنگ میزند: " از قلب کوچک تو تا من یک راه مستقیم هست ، اگر گم شدی از این راه بیا..."
بلند شو . از دلت شروع کن. شاید همدیگر را دوباره پیدا کنیم........
چه وحشى است آن عشقى كه گلى مى كارد و مزرعه اى را ريشه كن مى سازد، آن عشقى كه ما را به روزگارى احيا مى كند و به قرنى سرگشته مى نمايد.
«جبران خليل جبران»
- يك قطره عشق، والاتر از يك اقيانوس عقل است.
« بلز - پاسكال»
- دنيايى كه در آن زندگى مى كنيم، از عشق مسرور است و ما بدون اين سرور، لحظه اى آرام نخواهيم گرفت.
«كريستيان بوبن»
- عشق عبارت است از عكس العمل تمايلات ما كه ديگر متعلق به شخص خود و مالك نفس خود نباشيم.
«لئو تولستوى»
- عشق بر عاشق امير است اما در قبضه اقتدار معشوق اسير است.
«عين القضات همدانى»
- عشق، خطرى است در كمين تنهاترين كس.
« فردريش نيچه»
- عشق الهى هم اكنون براى تصحيح اين وضع به كاملترين كار خود سرگرم است.
«كاترين پاندر»
- عشق انسان به خداوند، با عشق او به ساير ابناى بشر اثبات مى شود.
«دالايى لاما»
- عشق كور است و عشاق كارهاى احمقانه را نمى توانند ببينند.
«كريستوفر مارلو»
- هرگونه نفرت و انزجار را با عشق پاسخ گوييد و در اين زمينه از هيچ كوششى فروگذار نكنيد.
«حضرت عيسى مسيح»
- با عشق شروع مى كنم و با عشق به پايان مى برم. همان گونه كه زندگى يك انسان بزرگ با عشق شروع و با خدا به پايان رسيد.
«اوشو»
- وقتى عشق به خود را از دست مى دهيد، عشق يارتان نمى تواند احساس بهترى در شما به وجود آورد.
«جاى گرى»
- عشق هميشه تنها دغدغه زندگى مردم بوده است و اين سرنوشت جامعه مرفه است.
«ناپلئون بناپارت»
موفق باشید و عاشق
با سلام
همه چيز از ياد آدما ميره , الا يادش كه هميشه يادشه.
زنده ياد حسين پناهي
این مقام همیشگی نیست وگرنه هیچگاه به تو نمی رسید
به او صليبي هديه کردم گفت:اين چيست؟
گفتم هديه جدايي!
گفت:ديگر تو را دوست ندارم!
گفتم مي دانم
گفت:پس چرا به من هديه مي دهي؟
گفتم:اين صليب را به تو هديه دادم تا آن را روي گردنت بيا ويزي ونگه داري که همگان بدانند قلب تو گورستان عشق من است.
10 شاخه گل به تو هديه مي دهم
نه تاي آت طبيعي و يكي مصنويي است
تا وقتي كه آخرين شاخه گل پژمرده بشه دوستت خواهم داشت!!!!! :)
اگر خدا كفيل رزق است غصه چرا؟
اگر رزق تقسيم شده است حرص چرا؟
اگر بهشت حق است تظاهر به ايمان چرا؟
اگر جهنم حق است اين همه نا حق كردن حق چرا؟
اگر قبر حق است ساختمانهاي مجلل چرا؟
اگر حساب حق است جمع مال حرام چرا؟
اگر دنيا فريبنده است اعتماد به آن چرا؟
اگر قيامتي است خيانت به مال مردم چرا؟
واگر دشمن انسان شيطان است پيروي از او چرا؟
حرفهای جدید بزنید بهتره
مگه نه؟
خب اين جا واسه نوشتن اين جور حرف هاست ديگه! :)نقل قول:
نوشته شده توسط behroooz
مثلا چي بنويسيم كه جديد باشه؟از نظر شما؟ :blink: :blush:
((از 1000 تا 1 ))
1000 مرتبه 900 جمله ي عاشقانه را در 800 جاي جهان به 700 زبان مختلف پيش 600 نفر مطرح كردم
500 نفر آن ها 400 جمله ي آن را به 300 زبان در 200 برگ ترجمه كردند و من 100 بار 90 روز روزي 80
دقيقه آن را خواندم و 70 جز ء آن را 60 بار روزي 50 مرتبه در 40 روز برايت تكرار كردم 30 جزء آن را آموختي
و تا 20 روز روزي 10 دقيقه از تو 9 سوال كردم 8 مرتبه به 7 سوال من جواب دادي در فاصله ي 6 يا 5 روز
4 بار تو را 3 مرتبه دعوت كردم 2 ساعت از تو خواهش كردم تا 1 مرتبه بگويي دوستت دارم!
گفتم به بلبلي كه علاج فراق چيست؟از شاخ گل بخاك فتاد وطپيدومرد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اشك را دوست دارم اگر براي عشق باشد
عشق را دوست دارم اگر براي تو باشد
و تو را دوست دارم اگر ماله من باشي.
اینم یادگاری از من
اصلاح شد
من لبان خويش را با آتشي مقدس تطهير كردم تا از عشق سخن بگويم
I purified my lips with the seared fire to speak of love
اما وقتي دهان گشودم، زبانم بند آمده بود
But when I opened my lips , found my self speechless
پيش از آنكه عشق را بشناسم، عادت داشتم نغمه هاي عاشقانه سر دهم،
Before I knew love, I was wont to chant the songs of love
اما شناختن را كه آموختم، كلمات در دهانم ماسيد،
Bur when I learned to know, the words inmy mouth become naught save breath
و نواهاي سينه ام در سكوتي ژرف فرو افتادند.
And the tunes within my breast fell in to deep silence.
نمي دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمي خواهم بدانم
كوزه گر از خاك اندامم
چه خواهد ساخت
ولي بسيار مشتاقم
كه از خاك گلويم
سوتكي سازد
گلويم سوتكي باشد به دست
كودكي گستاخ و بازيگوش
و او يكريزي و پي در پي
دم گرم و خموشش را
درون سوتك اندازد
بدينسان
بشكند دايم
سكوت مرگبارم را.....
(دكتر علي شريعتي)
به دنبال کسي باش که تو را به خاطر زيبايي هاي وجودت زيبا خطاب کند نه به خاطر جذابيتهاي ظاهريت
who calls you back when you hang up on him
کسي که دوباره با تو تماس بگيرد حتي وقتي تلفنهايش را قطع مي کني
who will stay awake just to watch you sleep
کسي که بيدار خواهد ماند تا سيماي تو را در هنگام خواب نظاره کند
wait for the guy who kisses your forehead
در انتظار کسي باش که مايل باشد پيشاني تو را ببوسد[حمايتگر تو باشد]
who wants to show you off to world when you are in your sweats
کسي که مايل باشد حتي در زماني که درساده ترين لباس هستي تورا به دنيا نشان دهد
who holds your hand in front of his friends
کسي که دست تو را در مقابل دوستانش در دست بگيرد
wait for the one who is constantly reminding you how much he cares about you and how lucky he is to have you
در انتظار کسي باش که بي وقفه به ياد توبياورد که تا چه اندازه برايش مهم هستي و نگران توست و
چه قدر خوشبخت است که تو را در کنارش دارد
wait for the one who turns to his friends and says that's her
در انتظار کسي باش که زماني که تو را مي بيند به دوستانش بگويد اون خودشه[همان کسي که مي خواستم]
دلم گرفته است به ايوان مي روم و انگشتانم را
بر پوست كشيده’شب مي كشم چراغ ها رابطه تاريكند كسي مرا به آفتاب معرفي نخواهد كرد كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردني است
بچه ها شوخي شوخي به گنجشكها سنگ مي زنند... و گنجشكها جدي جدي مي ميرند... آدمها شوخي شوخي زخم مي زنند... و قلبها جدي جدي مي شكنند... و تو شوخي شوخي لبخند مي زني... و من جدي جدي عاشق مي شوم
سلامنقل قول:
نوشته شده توسط leila_kl
تو شوخي شوخي خيلي طبع شعر داري ولي من جدي جدي ميگم اي ول.
سلامنقل قول:
نوشته شده توسط mehdi_bjt
مرسي از تعريفت ولي شعر از خودم نبود :blush:
مي دونم اين آهنگ ربطي به اين تاپيك نداره ولي حيفم اومد اين آهنگ پر معني و دلنشين را براي شما نذارم (رها شايان):
لازم به ذكر است كه به فرمت هاي توجه كنيد .... !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
با خواب خیال با تو هستم با صداقت با آواز دلنیشینت وبا نگاه سر شار از مهر ومحبتت
خو گرفته بودم من مبتلا به غم دوری تو بودم (chera) تنهایم گذاشتی
بی تو زندگیم بوی مرگ وفراموشی میدهد
بی تو هر روز دلم در این شهر غریب سر گردانم و همیشه به دنبال گمشده ام می گردم
گر(chi)می دانم تو دیگر هرگز به سرایم باز نمی گردی در زندان خیال تو دلم را به روی همه
دوستارانم بسته ام. اما من باز هم در خیابانهای شهر عشق به دنبال تو می گردم
و ای کاش دیگر بار زندگیم را عشقم را به افسانه ای مبدل میساختی
و با نگاهت روح افسرده ام را صفایی تازه می بخشیدی اما افسوس
روحت شاد روزگارت در بهشت
درد دلهای شبانه ی یک کودک ...
خدايا ...
نمی دونی چقدر حرف زدن برام سخته وقتی تو اون بالايی و من اين پايين
نمی دونی وقتی فکر می کنم همين الان ميليون ها نفر دارن باهت حرف می زنن
و تو حرف همه رو ميشنفی چه احساس خنده داری بهم دست ميده .
خدايا .. می ترسم حرفاشونو باهم قاطی کنی .. آخ زبونمو گاز می گيرم ...
خدايا راستشو بگو تو چن تا گوش داری .. چن تا چش داری ...
چن تا زبون بلدی آخه ... چينی و ژاپونی خيلی سخته ... فرانسه هم همينطور ...
خدای من .. نمی دونم کلمه خدای من درسته ؟
آخه تو خدای من که نيستی خدای هوار تا هوار آدم و جن و حيوونی ..
خدايا منو می بينی اصلن .. يا اصلن منو ديدی .. اسمم می دونی چيه و شماره شناسنامم ؟
خدايا تو چقدر پهنی ... چقدر درازی و چقدر گودی ...
چرا تو همه جا هستی وقتی هيچ جا نيستی ..
خدايا ... چرا ازون اول که نديدمت غيب بودی ؟
می خوام ببينمت ... حتی اگه به قيمت جونم باشه ... درکم میکنی ؟
اصلن الان بيداری يا خوابی .. شايدم جلسه داری ...
خدايا چقدر مهربونی ؟ چقدر ؟
خدايا ما آدمای بدبخت ميون جنگ شيطون با تو چه کاره بيديم ؟
اصلن چرا بهش ميدون می دی ؟ بکشش راحتمون کن ... هم خودتو هم ما رو.
خدايا چرا طعم لذتو به من می چشونی و بعد می گی جيززززه ؟
نمی دونی ... بعضی وقتا حس می کنم من يه بازيچه بيشتر نيستم توی دستات ...
خب تو حق داری .. تو خدايی ...
خدايا سردمه ... داد بزنم می فهمی ؟
سردمه ... کسی اينجا نيس .. همه مردن ...
خدايا مردن درد داره ؟ سخته ؟ خودکشی گناهه ؟ کاش جواب می دادی ...
سرم درد می کنه .. گيجم ... منگم .. خوابم مياد ... خدايا قرص داری ؟
دهنم خشک شده ... مورمورم ميشه ... کاش بابام زنده بود ... اونو تو کشتی خدايا ؟
چرا تنها ديدن من تو رو خوشحال می کنه ؟
خوابم مياد ... نمی دونم ... شايد امشبم حرفای منو با حرفای بقيه قاطی کردی ...
راستی پیش تو هم الان تاریکه ؟
خدایا من می ترسم ...
خسته ام ...
خدايا شب به خير ...
خدايــــــــــا اگر مـــا بد كنيــــــــم تورا بنـــــــده هاي
خــــوب بسيــــــــار اســــــــت
تــــــــــو اگر مــــدارا نكنـــي
مـــــارا خداي ديگر نيســت
دربيكران زندگي دوچيز افسـونـــم كــرد
آبــــــــــي آســمان وخدا
آبي آسمان را ميبينم و ميدانم كه نيست
خدارا نمي بينم و ميدانم كه هست
مرگ از زندگی پرسید: آن چیست که باعث می شود تو شیرین و من تلخ جلوه کنم؟
زندگی لبخندی زد و گفت: دروغ هایی که در من نهفته است و حقیقتی که تو در وجودت داری.
دل من دير زماني است كه مي پندارد :
“ دوستي ” نيز گلي است
مثل نيلوفر و ناز
ساقة تردِ ظريفي دارد
بي گمان سنگدل است آنكه روا مي دارد
جانِ اين ساقة نازك را
دانسته
بيازارد !
در زميني كه ضمير من و توست
از نخستين ديدار
هر سخن ، هر رفتار
دانه هائي است كه مي افشانيم
برگ و باري است كه مي رويانيم
آب و خورشيد و نسيمش “ مهر ” است
گربدانگونه كه بايست به بار آيد
زدگي را به دل انگيزترين چهره بيارايد
آنچنان با تو در آميزد اين روح لطيف
كه تمناي وجودت همه او باشد و بس
بي نيازت سازد ، از همه چيز و مه كس
زندگي ، گرمي دل هاست به هم پيوسته است
تا در آن دوست نباشد همه در ها بسته است
در ضميرت اگر اين گُل ندميده است هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحراي نهادت نو زيده است هنوز
دانه ها را بايد از نو كاشت
آب خورشيد و نسيمش را از ماية جان
خرج مي بايد كرد
رنج مي بايد بُرد
دوست مي بايد داشت !
با نگاهي كه در آن شوق برآرد فرياد
با سلامي كه در آن نور ببارد لبخند
دست يكديگر را
بفشاريم به مهر
جام دلهامان را
مالامال از ياري ، غمخواري
بسپاريم به هم
بسرائيم به آواز بلند
شادي روي تو !
اي ديده به ديدار تو شاد
باغِ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه
عطر افشان
گلباران باد
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من كه چند صفحه از اين تاپيك رو خوندم يه حسي داشتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اولا از همه دوستان كه توي اين تاپيك مطلب ميزارن تشكر ميكنم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دوما ميگم كه بهتره زياد دلتون رو به اين حرف ها خوش نكنيد چون زندگي كردن با رويا خيلي سخته ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
حالا من اين حرف رو زدم شروع نكنين تذكر دادن [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] منظوري نداشتم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
هر که خوبي کرد زجرش ميدهند هر که زشتي کرد اجرش ميدهند باستان کاران تباني کرده اند عشق را هم باستاني کرده اند هرچه انسانها طلايي تر شدند عشق ها هم موميايي تر شدند اندک اندک عشق بازان کم شدند نسلي از بوزينگان آدم شدند
هر که خوبي کرد زجرش ميدهند هر که زشتي کرد اجرش ميدهند باستان کاران تباني کرده اند عشق را هم باستاني کرده اند هرچه انسانها طلايي تر شدند عشق ها هم موميايي تر شدند اندک اندک عشق بازان کم شدند نسلي از بوزينگان آدم شدند
عشق، تن به فراموشي نمي سپارد، مگر يك بار براي هميشه.
جامِ بلور، تنها يك بار مي شكند. ميتوان شكسته اش را، تكه هايش را، نگه داشت. اما شكسته هاي جام، آن تكه هاي تيزِ برَنده، ديگر جام نيست.
احتياط بايد كرد. همه چيز كهنه ميشود و اگر كمي كوتاهي كنيم، عشق نيز.
بهانه ها جاي حسِ عاشقانه را خوب مي گيرند...
بسیار کمتر از آنچه می دانیم می اندیشیم
بسیار کمتر از آنچه دوست داریم می دانیم
و بسیار کمتر از آنچه باید دوست داشته باشیم دوست داریم
و در درصد دقیق بسیار کمتر از آنیم که هستیم
آردی لینگ
هيچ چيز جز احساسات نمي تواند تاريکي را به روشنايي و ياس و دلمردگي را به تحرک تبديل کند. (آنتوني رابينز)
ما دیگر ازین خانه و کاشانه گذشتیم
آسوده ز دامیم،که از دانه گذشتیم
سیرش همه ارزانی کوته نظران باد
ما سیر شدیم،از سر آنخانه گذشتیم
مایم که با همت خود،جمله جهان را
افسانه گرفتیم و از افسانه گذشتیم
روز طرب و نوبت آبادی ما بود
روز که از این عالم ویرانه گذشتیم
به دل خلق جهان داغ نهادیم
هر چند در این شهر غریبانه گذشتیم
عاشقی تکرار واژه دوست داشتن است
عاشقی تکرار من و توست
آنقدر که صيقل خورِِِيم
شويم چون آب
تا نور تو از من من عبور کند
آنقدر که شويم يکی
آنقدر که نگويم دستهايت را به من بسپار
چون دستهايت بر تن من است
براي تو مي نويسم : لبانم براي اين آمده اند تا نام تو را فرياد كنند
براي تو مي نويسم : دستهايم براي اين آمده اند تا به دور تو حلقه شوند
براي تو مي نويسم : گامهايم براي اين آمده اند كه به سوي تو بشتابند
براي تو مي نويسم : قلب من براي اين آمده است كه تو را بستايد
براي تو مي نويسم : دل من براي اين آمده است كه تو را در خود بنشاند
براي تو مي نويسم : جان من براي اين آمده است كه به پاي تو قرباني شود
تنها دلیل من که خدا هست و ,
این جهان
زیباست,
وین حیات عزیز و گرانبهاست
لبخند چشم توست!
هرچند با تبسم شیرینت,
آن چنان
از خویش می روم,
که نمیبینمش درست!
لبخند چشم تو
در چشم من, وجود خدا را
آواز میدهد.
در جسم من, تمامی روح حیات را
پرواز میدهد
جان مرا که دوری ات از من گرفته شیرین و خوش,
دوباره به من باز می دهد.