عشق را با هيچ تصويري نميتوان نشان داد ...ولي همه تصويري از عشق در ذهن خود دارند
Printable View
عشق را با هيچ تصويري نميتوان نشان داد ...ولي همه تصويري از عشق در ذهن خود دارند
روزي کـه دلـم پيش دلت بود گرو
دستان مـرا سخت فشردي کـه نرو
روزي که دلت به ديگري مايل شد
کـفـشـان مـرا جفت نمودي که برو ...
زندگي مرگ است و مرگ است زندگي ...
پس درود بر مرگ و مرگ بر زندگي ...
کاشکي مانيتورت بودم هميشه رخ به رخت بودم ...
کاشکي که کيبوردت بودم هميشه زير انگشتات بودم ...
کاشکي که هدفونت بودم هميشه در گوشت بودم ...
کاشکي که موست بودم هميشه تو مشتت بودم ...
کاشکي پسووردت بودم هميشه توي فکرت بودم ...
دنيا را بد ساخته اند ...
کسي را که دوست داري ، تو را دوست نمي دارد ...
کسي که تورا دوست دارد ، تو دوستش نمي داري ...
اما کسي که تو دوستش داري و او هم تو را دوست دارد ...
به رسم و آئين هرگز به هم نمي رسند ...
و اين رنج است ...
(دکتر علي شريعتي)
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه گذاشتن سدي در برابر روديست که از چشمانت جاريست.
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه پنهان کردن قلبي ست که به اسفناک ترين حالت شکسته شده
تنها بنايي که اگر بلرزد ، محکمتر مي شود ، دل است
عشق ابدي است و اگر نباشد عشق نيست .
"love is for ever and if it doesn 't last forever it isn't love"
دوباره باز فکرم به سوی تو پریده است
دوباره باز عشقت به کنج دل خزیده است
به سویت روی خود کردم که یارب
چرا عشقم به این زودی ز یاد او رمیده است؟
دست گرمی كه زمهر ـ
بفشارد دستت ـ
در همه شهر مجوی
گل اگر در دل باغ ـ
بر تو لبخند زند ـ
بنگرش، لیك مبوی
لب گرمی كه ز عشق ـ
ننشیند بلبت ـ
به همه عمر، مخواه
سخنی كز سر راز ـ
زده در جانت چنگ ـ
بلبت نیز، مگو
رسم زندگی این است ، یکروز کسی را دوست داری و روز بعد تنهایی به همین سادگی او رفته است و همه چیز تمام شده است مثل یک مهمانی که به آخر میرسد و تو به حال خود رها می شوی . چرا غمگینی این رسم زندگیست تو نمی توانی آن را تغییر دهی پس تنها آوازی بخوان . این تنها کاریست که از تو برمی آید آوازی بخوان
دو خط موازی هرگز به یکدیگر نمیرسند مگر این که یکی بشکند برای رسیدن به دیگری
عشق مهمان مودبی است که ورود خویش را با ضربان قلب اعلام می کند
اگه بی هوا کسی وارد زندگیت شد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! , اگه بی محابا دلها قبل از دستها بهم گره خورد ؛ بدون کار "خدا" بوده ! , اگه گریه هات تو خنده غفلت دیگران شنیده نشد تا خورد نشی ؛ بدون تنها محرمت "خدا" بوده ! , حالا هم اگه دلت شکسته و بغض تنهائی خفت کرده ؛ شک نکن تنها مرهمت "خداست" که ؛ از سر تواضع یه بهونه واسه نوازشت گیر آوورده ! آخه می دونی ؟ : "خدا" خیلی تنهاست...
دوستی بسته پیچیده به روبان ها نیست که کسی روز تولد به کسی هدیه دهد
آتشی روشن کرده ام و عهد بسته ام تا خاموش شدنش برایت دعا بخوانم تمام کارهایت رو به راه خواهند شد چرا که من هیزمی دیگر در شومینه انداخته ام
کاش قلبم در د پنهانی نداشت چهره ام رنگ پریشانی نداشت کاش برگهای آخر تقویم عشق حرفی از یک روز بارانی نداشت کاش می شد راه عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت
تا تو رفتی همه گفتند
از دل برود هر آنکه از دیده برفت
وبه ناباوری و غصه من خندیدن
آه ای رفته سفرکه دگر باز نخواهی برگشت
کاش می آمدی و می دیدی
که در این عرصه دنیای بزرگ
چه غم آلوده جدایی هایی ست
و بدانی که....
از دل نرود هر انکه از دیده برفت
برای جبران اشتباهات، به دوستانت همانقدر زمان بده که برای خودت فرصت قائل میشوی
گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درماندردم را بگو گفت درمانی ندارد، بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست
سر کلاس ادبیات معلم گفت:فعل رفتن رو صرف کن:رفتم ... رفتی ... رفت... ساکت می شوم، می خندم، ولی خنده ام تلخ می شود. استاد داد می زند:خوب بعد؟ ادامه بده . و من می گویم:رفت .رفت..رفت.رفت و دلم شکست...غم رو دلم نشست...رفت شادیم بمرد...شور از دلم ببرد . رفت...رفت...رفت و من می خندم و می گویم : خنده تلخ من از گریه غم انگیزتر است...کارم از گریه گذشته است به آن می خندم
رودها در جاری شدن
.وعلفها در سبز شدن معنی پیدا می کنند
کوه ها با قله ها
و دریاها با موجها زندگی پیدا می کنند
وانسانها
همه انسانها
با عشق، فقط با عشق
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که خانه ای نداشته باشم
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
اما نباشد ، هرگز نباشد
که در قلبم عشق نباشد ، هرگز نباشد
عشق یعنی پاکی و صدق و صفا خود شناسی حق شناسی از وفا
عشق یعنی دور بودن از خطا بنده بودن خلوت دل با خدا
عشق یعنی نفس را گردن زدن پاک و طاهر گشتن روح و بدن
عشق یعنی صیقل زنگار دل دیدن اسرار غیب در جام دل
شیرین ترین لحظات زندگی لحظاتی است كه در دوستی رفاقت و عشق سپری می شود اما بهترین و مفیدترین لحظات زندگی لحظاتی است كه در آن تجربه تازه ای می آموزی و بردانش تو افزوده می شود.
در وجودم چیزی هست که تو را نجوا می کند ... و تنها عشق مرا رها می کند ... و نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ... پس عشق و نور را از من دریغ نکن و بر من بتاب که بی عشق تو ؛ بی نگاه تو ؛ بی تو رو به غروب رهسپارم .... مرا به طلوعی دیگر برسان
عشق مانند جنگ است که آغاز کردن آن آسان است و پایان دادن آن خیلی دشوار!
بگذار سر به سینهء من تا بگویمت اندوه چیست عشق کدامست غم کجاست بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان عمریست در هوای تو از آشیان جداست بگذار سر به سینهء من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی درد مند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیدهء سر در کمند را
نگاه کن! شهر تاریک است .چراغی روشن نیست .کسی امشب !به فکر صبح فردا نیست .عشق مرده ؛صداقت سوخته ؛عاطفه پژمرده؛ ایمان گمشده ؛ وجدان خوابیده ....می شود شهر را نورانی کرد چراغی روشن کرد و به فکر صبح فردا بود عشق را دوباره زنده کرد عاطفه دوباره می روید
اگه از تو ننوشتم ، فکر نکن سرم شلوغه توي زندگي يه وقتا ، تنهايي رمز عبوره اگه از چشمات گذشتم ، فکر نکن عاشق نبودم مطمئن باش توي دنيا ، دل به تو سپرده بودم .
اگه ديدی تو آسمون هيچ ستاره ای نيست ناراحت نشو خودم حاضرم تا صبح برات چشمک بزنم تا بشم تک ستاره ی دلت
مي خواستم اسمتو تو قلبم حك كنم ولي نكردم. مي دوني چرا؟
آخه ترسيدم ضربان قلبم موقع خواب اذيتت كنه
مي خواستم اسمتو تو قلبم حك كنم ولي نكردم. مي دوني چرا؟
.
.
.
آخه ترسيدم ضربان قلبم موقع خواب اذيتت كنه
اي دوست دلت هميشه زندان من است
آتشكده عشق تو از آن من است
آن روز كه لحظه وداع من و توست
آن شوم ترين لحظه پايان من است
نه! نرو!صبر کن قرارمان اين نبود بايد سکه بيندازيم
اگر شير آمد:ترديد نکن که دوستت دارم
اگر خط آمد:مطمئن باش دوستدارت هستم .....
صبر کن سکه بيندازيم اگر دوستت نداشتم.....آن وقت برو
بخشندگي را از گل بياموز، زيرا حتي ته كفشي كه لگدمالش ميكند را هم خوش بو ميكن
ديشب اشك آمد به خوابم. گفت قهري با من . گفتم مگه ميشه با آشناي ديرينمم..... ؟!
گفت گله دارم . پرسيدم چرا؟ نگاهم كرد و گفت او كيست كه تو را از من رانده؟
خواستم چشمش نكند به دروغ گفتم گريه مي كنم . خواستن توانستن است به كار نيامد دست به دامان پياز شدم ......
اگر بوي گلي را دوست نداري شاخه هايش را نشكن
دوست عزیز اس ام اس های شما همه تکراری و قدیمیه
* فرشتگان روزي از خدا پرسيدند : بار خدايا تو که بشر را اينقدر دوست داري غم را چرا آفريدي؟ خداوند گفت:غم را بخاطر خودم آفريدم چون اين مخلوق من که خوب مي شناسمش تا غمگين نباشد به ياد خالق نمي افتد
اس ام اس هاي ولنتاين:
. ' 12 ' .
3 /___ 9
. .
' 6 '
تيک تاک ساعت فرياد مرگ ثانيه هاست، اما دوستي ها هيچ وقت نميميرند..... ولنتاين مبارک
یک سنگ کافی است برای شکست یک شیشه یک جمله کافی است برای شکستن قلب.یک قلب کافی است برای عاشق شدن. یک دوست کافی است برای یک عمر زندگی