-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شبی دود خلق آتشی برفروخت
شنیدم که بغداد نیمی بسوخت
یکی شکر گفت اندران خاک و دود
که دکان ما را گزندی نبود
جهاندیدهای گفتش ای بوالهوس
تو را خود غم خویشتن بود و بس؟
پسندی که شهری بسوزد به نار
اگر چه سرایت بود بر کنار؟
به جز سنگدل ناکند معده تنگ
چو بیند کسان بر شکم بسته سنگ
توانگر خود آن لقمه چون میخورد
چو بیند که درویش خون میخورد؟
مگو تندرست است رنجوردار
که میپیچد از غصه رنجوروار
تنکدل چو یاران به منزل رسند
نخسبد که واماندگان از پسند
دل پادشاهان شود بارکش
چو بینند در گل خر خارکش
اگر در سرای سعادت کس است
ز گفتار سعدیش حرفی بس است
همینت بسندهست اگر بشنوی
که گر خار کاری سمن ندروی
سعدی
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
یکی قطره باران ز ابری چکید
خجل شد چو پهنای دریا بدید
که جایی که دریاست من کیستم؟
گر او هست حقا که من نیستم
چو خود را به چشم حقارت بدید
صدف در کنارش به جان پرورید
سپهرش به جایی رسانید کار
که شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندی از آن یافت کاو پست شد
در نیستی کوفت تا هست شد
تواضع کند هوشمند گزین
نهد شاخ پر میوه سر بر زمین
سعدی
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اندک اندک قلب ها با زرپرستی خو گرفت
در هوای سیم و زر گندید و کم کم بو گرفت
غالباً قومی که از جان زرپرستی می کنند
زمره ی بیچارگان را سرپرستی می کنندکنند
سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست
لنگی این قافله تا صبحگاه محشر است
سیدحسن حسینی
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلتنگ غنچه ایم، بگو راه باغ کو؟
خاموش مانده ایم، خدا را چراغ کو؟
کو کوچه ای ز خواب خدا سبزتر، بگو*
آن خانه کو، نشانی آن کوچه باغ کو؟
چشم و چراغ خانه ی ما داغ عشق بود
چشمی که از چراغ بگیرد سراغ کو؟
دل های خویش را به گواهی گرفته ایم
اما در این زمانه خریدار داغ کو؟
شب در رسید و قصه ی ما هم به سر رسید
کو خانه ای برای رسیدن، کلاغ کو؟
قیصرامین پور
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ای دوست مکن که روزها را فرداست
نیکی و بدی چو روز روشن پیداست
در مذهب عاشقی خیانت نه رواست
من راست روم تو کژ روی ناید راست
مولانا
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را
قطره ای عشق به آتش بکشد دریا را
از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم
فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را
بچشان ذره ای از لعل لبت بر لب من
تا معلم بشوی بر دل من اسما را
مهدی پناهی
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
چه آوردم از بصره دانی عجب
حدیثی که شیرین تر است از رطب
تنی چند در خرقه راستان
گذشتیم بر طرف خرماستان
یکی در میان معده انبار بود
ز پر خواری خویش بس خوار بود
میان بست مسکین و شد بر درخت
وز آنجا به گردن در افتاد سخت
نه هر بار خرما توان خورد و برد
لت انبان بد عاقبت خورد و مرد
رئیس ده آمد که این را که کشت؟
بگفتم مزن بانگ بر ما درشت
شکم دامن اندر کشیدش ز شاخ
بود تنگدل رودگانی فراخ
شکم بند دست است و زنجیر پای
شکم بنده نادر پرستد خدای
سراسر شکم شد ملخ لاجرم
به پایش کشد مور کوچک شکم
برو اندرونی به دست آر، پاک
شکم پر نخواهد شد الّا به خاک
سعدی
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
به کدام آینه تسخیر کنم روی تورا؟
که دل صاف من آیینه تارست تورا
فروغ فرخزاد
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تا در ره عشق آشنای تو شدم
با صد غم و درد مبتلای تو شدم
لیلیوش من به حال زارم بنگر
مجنون زمانه از برای تو شدم
وحشی بافقی
-
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
عشق سلطانیست کو را حاجت دستور نیست
طائران عشق را پرواز گه جز طور نیست
خواجوی کرمانی