[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پرندگان مهاجر در اين غروب خموش
كه ابری تيره تن انداخته به قله كوه
شما شتابزده راهی كجا هستيد ؟
كشيده پر به افق تك تك و گروه
چه شد كه نموديد بر ديار دگر ؟
چه شد كه از ديار آشنا سفر كرديد؟
مگر چه درد و شكنجی در آشيان ديديد؟
كه عزم دشت ودمن های دورتر كرديد ؟
در اين سفر كه خطرداشت بی شمار
آيا ز كاروان شما هيچكس شهيد شده است؟
در اين سفر كه شما را اميد بدرقه كرد
دلی ز رنج ره دور نا اميد شده است؟
چرا به سردی دی ترك آشيان كرديد؟
برای لذت كوتاه گرمی تنتان؟ ويا
درون شما را شرارهای می سوخت ؟
كه بود تشنه خورشيد جان روشنتان؟
پرندگان مهاجر دلم به تشويش است
كه عمر اين سفر دورتان زياد شود
به باغ باد بهار آيد و بدون شما
شكوفه های درختان سيب باز شود
تلاش دايم پر شوری می دهد امكان
كه با بوسه شادی بر آشيانه زنيد
ميان نغمه مستانه پرستوها شما هم
از ته دل بانگ شادمانه زنيد
بدون روح چه سنگينی دل آزاريست
خيال آنكه رهی نيست در پس بن بست
برای مردم ره رو در اين جهان فراخ
هزار ره رهايی و روشنايی هست.
ژاله اصفهانى