شرط اول:
- وکیل در شرط اول گفته اگر و تنها اگر شاگرد در نخستین دعوی خودش پیروز بشه باید شهریه رو بپردازه.
حالا وکیل میره شکایت میکنه و میگه من شهریم رو میخام!
1- استدلالش اینه که اگه شاگرد ببازه که من پیروز شدم و شاگرد باید شهریه رو پرداخت کنه (نادیده گرفتن شرطی که خودش وضع کرده، اینجا ظاهرن اجرای شرط اول به سودش نیست و میخاد با اتکا به شکایتی که کرده شهریه رو بگیره)
2- اگه هم شاگرد ببره که طبق شرط اول باید شهریه رو بپردازه چون در اولین دعوی قضایی خودش پیروز شده. (اینجا به کار بردن شرط اول به سود وکیل هست)
حالا شاگرد چی میگه:
1- اگه من ببازم طبق شرط اول موظف به پرداخت شهریه نیستم (به کار بردن شرط اول به سود شاگرد است)
2- اگه من ببرم که وکیل بازنده است و شکایتش برای دریافت شهریه بی اعتبار میمونه و لذا نیازی به پرداخت شهریه ندارم دیگه (اینجا هم شاگرد شرط اول رو نادیده میگیره و فقط به نتیجه ی دادگاه و شکایت وکیل بسنده میکنه ، چون شرط اول به سودش نیست )
-----------------------------------------
همونطور که نیو ری اشاره کرد ، شاگرد خیلی هوشمندانه کار وکالت رو کنار میگذاره و به موسیقی میپردازه، چون مادامی که یک دادگاه برگزار نشه و شاگرد درش پیروز نشه، نیازی به پرداخت شهریه نیست. اما وکیل با اینحال از شاگرد میخاد که شهریه رو بپردازه (ظاهرن ازین اقدام هوشمندانه ی شاگردش به ستوه میاد، شرط اول وکیل باید دقیقتر وضع میشد، مثلن اینطوری: شاگرد باید ظرف حداکثر یک ماه در یک دادگاه شرکت کنه حتمن و نتیجه ی اون دعوی تعیین کننده ی پرداخت یا عدم پرداخت شهریه خواهد بود. لذا در اینجا چون محدوده ی زمانی و لزوم انجام نخستین دعوی در شرط وضع نشده، شاگرد ازین باگ شرط استفاده میکنه و شرایط رو به شکل قانونی ، به نفع خودش میکنه)
مشخصه که بر اساس شرط اول، شکایت وکیل (که میگه چرا شاگرد شهریم رو نمیده) بی معنی است و شرط خودش رو نقض میکنه چون هنوز دادگاهی صورت نگرفته که شاگرد درش پیروز بشه و موظف به پرداخت شهریه بشه. اما به هرحال شکایت شکایته و براش دادگاه تشکیل میشه همیشه و به محض برگزاری دادگاه، این دادگاه هم طبق شرط اولین دادگاهی هست که شاگرد درش قرار داره و همون شرط اول درش صادقه و در پایان دادگاه، قاضی یک طرف رو محکوم میکنه. (به نوعی تسلسل اتفاق میفته)
از طرفی در بیان استدلال ها مشخصه که وکیل (در قسمت 1) شرط اول رو نادیده گرفته. در قسمت 2 هم فعلن بر حق نیست چون مدارکش فقط شامل اتفاقات قبل از این دادگاه است، و وکیل تا لحظه ی برگزاری دادگاه و براساس مستندات قبل از دادگاه بر حق نیست
در این دادگاه هم چون شکایت وکیل (مبنی بر اینکه چرا شاگرد شهریه اش رو پرداخت نکرده؟) تا لحظه ی ارائه ی شکایت بی اعتبار و بی معنیست، قاضی بر اساس اتفاقات تا لحظه ی قبل دادگاه، حق رو به شاگرد میده و دادگاه تموم میشه و شاگرد برنده ی دادگاه میشه. و به نظر بنده چون شکایت وکیل بر اساس اتفاقات ِ افتاده، و نیفتاده تا لحظه ی شروع دادگاه فاقد اعتبار و پوچ است، تا اینجا وکیل بر حق نیست، مگه اینکه بعد از این دادگاه که شاگرد درش پیروز شده، وکیل دوباره شکایت کنه و در دادگاه دوم با استناد به نتیجه ی نخستین دعوی پیروزمندانه ی شاگرد، طلب شهریه کنه بر اساس شرط اول.
اما به هرحال چیزی که در اینجا مهمه برای ما، همین دادگاه نخست هست که وکیل بر حق نیست (تا لحظه ی شروع دادگاه).
حالا ممکن بود این اولین دادگاه شاگرد با شخص دیگری بوده باشه به جز وکیل، و اگه شاگرد درش پیروز میشد، وکیل میتونست یه شکایتی مث همین شکایتی که الان کرده تنظیم کنه و کاملن بر حق باشه و شهریه اش رو از شاگرد بگیره.
البته این پاسخ تفصیلی نظرات خودم بود، بنابراین لزومن پاسخ صحیح نمیتونه باشه برای این سوال. مضاف بر اینکه من جواب این سوال رو هرگز ندیدم!