ما خبرنگار هستيم يا ليدر !
نابودش كنيم يا نكنيم
درباره خداداد عزيزى اين اعجوبه دهه ۷۰ فوتبال ايران و اتفاقاتى كه طى روزهاى گذشته خواسته يا ناخواسته مرتكب شده زياده روى هاى هدفدارى در انتقاد از اين چهره به يادماندنى شده كه اگر تصور كنيم اين تحليل ها و نقدهاى به ظاهر منصفانه بيشتر جنبه نابودى چهره هنوز هم محبوب او در ميان افكار عمومى را داشته، چندان غلط نيست. واكنش به شايعه انتخاب خداداد عزيزى به عنوان يكى از گزينه هاى هدايت احتمالى تيم اميد كافى است تا به اين مهم پى ببريم كه خدشه دار كردن چهره خداداد عزيزى تا چه اندازه براى طيفى از مخالفانش مهم و ضرورى بوده است. پس از شايعه حضور خداداد در تيم المپيك سياهه اى به اين مضمون به چاپ مى رسد: «كسى كه پيراهن تيم ملى را در يك بازى ملى به زمين مى كوبد لايق حضور در تيم المپيك نيست.» رسانه اى شدن يك اشتباه شايد بچگانه در قبال خداداد به وضوح نشان دهنده عقايد گروهى از مخالفان در طرح حضور خداداد در تيم المپيك است كه البته باز كردن پرونده اى كه سال ها پيش از ذهن مردم بيرون رفته اين انگيزه را جلوه تازه ترى به خود مى بخشد.
***
حركت نابخشودنى خداداد پس از بازى با پيام در واقع حكم تير خلاص را اجرا كرد. خداداد كه نمى دانست چه سرنوشتى در انتظارش خواهد بود در عملى قبيح و دور از نزاكت به سوى يك خبرنگار حمله كرد و او را مورد ضرب و شتم قرار داد تا سناريوى نابودى اش كه البته معتقدم خودش در به راه افتادن اين جريان مقصر اصلى است، با شدت بيشترى حركت كند. اين حركت به منتقدان خداداد يارى رساند تا به طور قطع نام او را از ليست مدعوين مربيگرى تيم اميد بيرون بياورند كه البته طبيعى هم به نظر مى رسيد پس از اين درگيرى ديگر جايى براى دفاع باقى نماند. بمباران خداداد عزيزى درحالى آغاز شد كه همگان او را مقصر در اتفاق رخ داده مى دانستند. خداداد يك خبرنگار را مورد ضرب قرار داده بود و همين كافى مى نمود تا او مورد هدف قرار بگيرد اما در همه اين روزها هيچ كس نپرسيد خداداد اگر زده است- يا به قول خودش نزده است- اساسا چرا وارد جريان و اين دعوا شده است آيا بايد خداداد را مقصر اصلى دانست خداداد چقدر مقصر است و خبرنگار مضروب آيا هيچ تقصيرى به گردن ندارد
***
در همه اين روزها به اين سوال و شايد ابهام فكر مى كنم كه چرا همكارانم كه آنها دست كم سابقه مطبوعاتى شان دو رقمى است، هيچ گاه مورد تعرض و ضرب يك مربى قرار نگرفته اند ياد جمله اى از زبان اردشير لارودى مى افتم كه مى گفت: «احترام بگذار تا احترام ببينى» كه البته اين جمله كوتاه در قبال خداداد هم مصداق پيدا مى كند.
حميد رضا عرب