کتاب اولیها-ویژه نویسندگانی که به صورت ناشر کتاب چاپ می کنند
در ادامه آموزشها، این بار قصد دارم به بررسی و توضیح نکاتی بپردازم که برای نویسندگانی خودشون ناشر هستند و نمی خواهند با ناشری قرارداد ببندند، مفید خواهد بود. البته این نکات برای کسانی که با ناشرین هم کار می کنند نیز مفید خواهد بود.
الان چند سال است که این موضوع را دارم گسترش می دهم، و از این بابت خوشحالم که دارم کار مفیدی برای جامعه انجام می دهم، و جلوی خیلی از کلاهبرداری های ناشرین حیله گر از نویسندگان تازه کار را گرفته و می گیرم. و البته لطف خدا هست که من توان این کار را دارم. آفتاب پاییزی آبان 89 در اتاقم می تابد و من هنوز ادامه می دهم، می خواهم تجربه ام و دانسته هایم را به دیگران بدهم تا آنها به اشتباه نیفتند و اسیر برخی ناشرین موذی و حیله گر نشوند. از اینکه این کار را می کنم رضایت قلبی دارم، هر چند هیچ نفع مادی ندارد، اما مهمتر از پول احساس رضایت از زندگی است. از اینکه در اینجا به دیگران صادقانه و خالصانه خدمت می کنم، خرسندم !
قبلا در مورد نحوه گرفتن مجوز برای مولفینی که خودشون می خواهند ناشر باشند، توضیخ مفصلی داده ام و مراحل اداری آن را تشریح کرده ام، امروز می خواهم وارد مرحله چاپ بشوم.
بسیار خوب شما الان مجوز را گرفته اید و خوشحال هستید که را انجام داده اید و می خواهید هر چه زودتر کار چاپ را انجام بدهید. صحفه بندی و طرح جلد را نیز انجام داده اید. در مورد هر دوی اینها در قسمتهای قبلی توضیح داده ام.
1- به جایی بروید که با دستگاههای زیراکس آخرین مدل که بسیار عالی نگهداری شده باشند پرینت رنگی روی مقوای 250 گرم به شما بدهند. از جلد پرینت بگیرید. 3 پرینت در اینجا کافی است. البته در اصل یکی هم کافی است، 3 تا برای اطمینان بیشتر است. مثل لاستیک زاپاس!
چرا تاکید می کنید زیراکس؟! چون این دستگاهها کیفیت بسیار عالی در مقایسه در با سایر داستگاهها دارند، اگر شما بعدا بخواهید در شمارگان بالاتر کار کنید، آن نمونه که تهیه کرده اید می توانید به چاپخانه نشان بدهید و از او بخواهد عین همان را چاپ کنید ، البته عین همان که غیر ممکن است، ولی می توان چیزی چاپ کرد که بسیار شبیه آن باشد.
در اینجا صرفا نوع ماشین زیراکس مهم نیست، بلکه نگهداری و طرز استفاده صحیح نیز مهم است، دقت کنید که نباید در اینجا خساست به خرج دهید و هر چقدر لازم است هزینه کنید، این شروع کار شماست و باید دقیق باشد. به بهترین جا بروید.
2- یک سلفون روی جلد بکشید، در مورد این که این کار کجا انجام دهید،د در همان جا که چاپ می کنید احتمالا شما را راهنمایی می کنند، در شهرهای مختلف جاهاهی هست که این کار را بکنند!
چرا این کار ضرورت دارد؟
چون آنچه که شما بعد از پرینت می بینید، در واقع آن نیست که در چاپ نهایی میبینید، جلدی که از پشت سلفون می بینید با جلد بدون سلفون فرق دارد. سلفون مات یک جلوه می دهد، سلفون براق جلوه ای دیگر، اگر شما یک طرح جلد تمیز و بی نقص می خواهید باید همه چیز را قبل از چاپ چک کنید.
3- صحافی:
اگر شما طرح جلد را خودتان طراحی کرده اید ، و یا جایی که طرح جلد را طراحی کرده اند غیر از جایی است که صحافی انجام می شود شما وظیفه دارید که موقع صحافی در محل حضور داشته و روی کار صحافی نظارت کنید.
دلیل آن این است که بعضی صحافی کارها آنقدر نادان هستند که نمی توانند تشخیص دهند کدام قسمت جلد نباید برش بخورد!! و یا زورشان می آید که وقت کافی بگذارند و خط تا روی عطف جلد را درست تنظیم کنند! یک طرح جلد افتضاح واقعا می تواند در فروش کتاب تاثیر بدی بگذارد.
یک برش غلط و احمقانه، می تواند تمام کارهایی که شما کرده اید را بر باد دهد. یک نکته ای در مورد چاپ کتا وجود دارد که شما باید به عنوان نویسنده به ذهن بسپارید:
شما نویسنده کتاب هستید، اگر شما نویسنده ای هستید که شب و روز تحقیق کرده اید و زحمت کشیده اید، و انگیزه شما صرفا عشق به نوشتن بوده، و نه انگیز های مادی، باید بدانید که بین شما و چاپخانه، بین شما و ناشر، بین شما و کتابفروش یک فرق بزرگ وجود دارد:
شما یک نویسنده هستید، با عشق و برای رضایت قلبی خود کار کرده اید، انگیزه اصلی شما پول نیست
آنها یک مشت بازاری هستند و به چک و پروردن اسکناس فکر می کنند، می خواهند بیشترین سود را ببرند
به همین خاطر، آنها آن وقت و انرژی که شما صرف کار خود کرده اید، برای کار شما نخواهند گذاشت، چون آنها می خواهند سود ببرند!و وقت بیشتر روی کار شما صرفه اقتصادی ندارد. آنها می خواهند فقط یک کاری را انجام بدهند که بگویند کاری انجام شد!! حال اینکه طبق اصول بوده یا نبوده ویا ...
راه حل چیست؟
از کار کردن با چاپخانه هایی که قیمت ارزانی پیشنهاد می دهند، اما حتی شعور حرف زدن و یا حتی یک سلام و احوالپرسی ساده هم ندارند، پرهیز کنید. سعی کنید با چاپخانه هایی کار کنید که برای انتشارت معتبر کار می کنند، چاپ کتاب، با چاپ کارت ویزیت آرایشگاه خانم آفتاب پرست که هر روز چون بوزینگان ادای هنرپیشه های ماهواره را در می آورد و خودش را به شکلهای گوناگون در می آورد که جل توجه کند تا شاید عقده های روانی خویش را التیام بخشد و یا چاپ آگهی چلوکبابی اصغر قاچاقچی که بعد از مرگش به خاطر زندگی شرافتمندانه اش!! در منزل شب جمعه دعای کمیل برگزار می کند!! و یا آگهی ترحیم ننه قمر خاله زنک که تمام عمرش را صرف فضولی زیادی و جاسوسی از خانه مردم کرده و به همراه شوهر به ظاهر مذهبی و یا روشنفکرش، آق گراز فضولباش منقل دوست شرابخور!،مرتب به هر دختر و پسر بدبختی تهمتهای ناروا زده، چون خودش در جوانی آدم کثیفی بوده و در مورد دیگران نیز همان فکرها را می کند، این حرفها را می زند بلکه در اجتماعات خاله زنکی جلب توجه کند و دیگران به حرفش گوش دهند و ناگهان بک شبه همچین آدمی، مرحومه مغفوره جنت مکان نیکوکار می شود که زمینه ازدواج دهها زوج جوان را!! فراهم کرده است! و برایش یک اگهی ختمی چاپ می کنند و حرمی در پشت عکسش می گذارند، گویی که اکون در بهترین مکان بهشت با دوستان خدا همنشین است!!
حضرت حافظ فرمایند:
می خور که شیخ و زاهد و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
چاپ کتاب شما، با کارهای چاپی این گونه افراد فرق می کند!
اگر با این افراد کار کردید، فردا که کار خراب تحویل گرفتید، به کجا می خواهید شکایت کنید؟ چقدر امکان دارد به شما رسیدگی شود؟
این افراد کلاش باید با همان چاپخانه ها کار کنند و این چاپخانه ها هم برای همانها باید کار کنند. شما باید به عنوان یک نویسنده، برای خود و کتابی که عمری برایش زحمت کشیده اید، ارزش قایل شوید و کار به دست کسانی که لیاقت کار کردن با شما را دارند بدهید! این ارزش واقعی قلم و نویسندگی است! این شما هستید که باید از شانیت کتابتان مراقبت و نگهبانی کنید!
پول اضافه ندهید، نرخ کاغذ و سایر اقلام را بدانید، سبک و سنگین کنید و بهترین را انتخاب کنید و به خدای مهربان که در هر حال مراقب بندگان راستگویش هست توکل کنید!
بعد از اینکه از همه لحاظ مطمئن شدید، اگر از بازار فروش کتاب خودتان مطمئن نیستید، راه حل این هست که به تعاد بسیار کمی چاپ کنید. مثلا 100 و یا حتی کمتر.
نکته ای که باید به خاطر داشته باشید این است که خود شما باید، به ویژه در مرحله برش و صحافی، که تخصص خاصی هم ندارد، نظارت کنید. همچنین اگر قدری وقت بگذارید و در مورد چاپ اطلاعات داشته باشید و بر روی کلیه مراحل نظارت کنید، بسیار بهتر است. از خرید کاغذ گرفته تا سایر موراد. اما اگر تخصص کافی ندارید، جدا از دخالت بیمورد پرهیز کنید چون ممکن است کار را خراب کنید و مسولیت آن متوجه شخص شماست.
بعد از این مراحل، شما باید کتاب را در معرض فروش بگذارید.
بری این کار می توانید از مراکز پخش کمک بگیرید، اگر نشد، از طریق کتابفروشیهای معتبر و پر مشتری این کار را بکنید. از اینترنت هم می توانید کمک بگیرید، سایتهای مثل آدینه بوک هستند که می توانند کمک کنند. اما توجه کنید که فروش کتاب در نمایشگاهها فروش بسیار بیشتری خواهد داشت. این صرفا یک برآورد کلی است. ضمنا فروش کتاب در کتابفروشیها و سایتها در زمان نمایشگاههای کتاب، ضعیف است.
شما باید روی کتاب خودتان تبلیغ کنید. گذاشتن نمونه فصلها روی اینترنت، معرفی در تالارهای اینترنتی و یا معرفی در تابلوی اعلانات دانشگاه و.....
کتاب اولیها-ویژه نویسندگانی که به صورت ناشر کتاب چاپ می کنند
در ادامه سلسله مباحث آموزشی، نکاتی را که مخصوصا برای افرادی که به خودشان کتاب را چاپ و منتشر می کنند قید می کنم.
بارها در این سایت، نسبت به قرارداد به ناشرین، هشدار داده ام. متاسفانه برخی نویسندگان، که حتی نویسندگان موفقی هم هستند، باز هم فریب ناشرین را می خورند. در اینجا به بررسی پرونده یکی از این افراد می پردازیم:
شبنم:با توجه به شرایط چاپ و نشر در ایران آیا برای انتشار اولین کتاب خود با مشکلی مواجه نشدید ؟
یکی از دوستان پسرم که اینجا بود و تازه یک موسسه انتشاراتی هم به راه انداخته بود به من پیشنهاد داد که با سرمایه خودم کتاب را منتشر کنم تا کار سریع تر و بهتر انجام شود و من اولین کتابم را با هزینه بسیار زیادی به تیراژ 5000 نسخه چاپ کردم . اما متاسفانه این آقا که پخش کتاب را هم به عهده داشت ، پس از پخش 700 نسخه از کتاب به آمریکا رفت و حتی بقیه کتاب ها را هم به من نداد. من به موسسه مراجعه کردم و حتی با خود این آقا در آمریکا هم صحبت کردم اما جواب قانع کننده ای نشنیدم و کار به جایی رسید که من می خواستم وکیل بگیرم چراکه وقتی اولین کتاب شما با چنین مشکلی مواجه می شود ممکن است شما به لحاظ روحی صدمه ببینید . در نهایت 1000 نسخه از این کتاب را به من برگرداندند و مبلغ بسیار ناچیزی از فروش 700 نسخه اولیه به من دادند که هزینه حمل کتاب ها به خانه شد !!!
هلیا:با 1000 نسخه ای که به شما برگردانده شد چه کار کردید ؟
همانطور که می دانید نگهداری از کتاب کار مشکلی است . ممکن است کاغذ زرد شود . می خواهم کتاب ها را در خیریه ای که برای بچه های معلول ذهنی آسایشگاه امام علی برپا می شود به فروش برسانم و پول آن را هم به همان جا بدهم.
هلیا:با توجه به اینکه اولین کتاب شما بود و ازاستقبال خوانندگان هم مطمئن نبودیدچطورریسک کردیدو5 هزارنسخه چاپ کردید؟
من تجربه ای در این زمینه نداشتم وناشرهم چیزی به من نگفت چراکه برای ناشر مقرون به صرفه تر است که درتیراژبالا کتاب ها را چاپ کند چون برای چاپ مجدد باید پول زینک وفیلم و....را دوباره بپردازد.بعدها من متوجه شدم که برخی ناشران تیراژچاپ اول را بالا می برندو بعد تعدادی از کتاب های چاپ شده را نگه می دارند برای زمانی که کتاب به چاپ دوم و سوم رسید!
شبنم:مگرنحوه پخش کتاب به این صورت نیست که برای همه استان ها و شهرستان ها می فرستند؟
چرا اتفاقا حرف من به ناشر هم همین بودکه اگربرای هر شهرستانی 100 عدد کتاب هم فرستاده شده باشدنباید کتابی می ماند!
شبنم:خب با تجربه بدی که از انتشار اولین کتاب به داشتید چطور شد دوباره به فکر نوشتن و انتشار کتاب بیفتید ؟
دوستان من که این کتاب را خوانده بودند خیلی استقبال کردند و من را تشویق کردند که مجددا به نوشتن کتاب مشغول شوم . لطمه روحی که به من وارد شده بود با تشویق دوستان تا حدودی التیام پیدا کرد . از نظر مالی هم هیچ وقت به ضرر مالی فکر نکردم چون من برای دل خودم می نویسم و حرفه من نویسندگی نیست که بخواهم از این طریق درآمدی کسب کنم . البته برای نوشتن هم دلتنگ بودم . تمام این اتفاقات به نگارش کتابی به نام «به رنگ شفق» منجر شد.
شبنم:آیا برای انتشار این کتاب باز هم به مشکل برخورد کردید؟
برای انتشار کتاب دوم به سراغ یک موسسه انتشاراتی معروف رفتم . یک سوم سرمایه را هم خودم تقبل کردم و به تیراژ 5000 نسخه چاپ شد . اما به گفته ناشر کتاب با استقبال مواجه نشده بود . تا اینکه یک روز من به یک کتاب فروشی سر زدم و در مورد فروش کتاب «به رنگ شفق» سوال کردم که فروشنده گفت : کتاب خوب فروش می رود . چد وقت بعد هم دریک کتب فروشی بزرگ این کتاب را با تغییراتی در رنگ روی جلد دیدم که نشان می داد کتاب کتاب مجددا به چاپ رسیده بود !
شبنم:با توجه به موضوع خاص کتاب استقبال از آن چطور بود ؟
من این کتاب را در نشر درسا منتشر کردم که بسیار هم معتبر است . من 10 روز بعد از انتشار کتاب که به موسسه سر زدم ، پسر ناشر که کار پخش کتاب را به عهده داشت وقتی من را دید گفت:«من به شما تبریک می گم چون در ده روز اول پخش 600 نسخه فروش داشتید.» اما بعدها که من پیگیر این قضیه شدم جواب مورد انتظارم را نشنیدم و بهانه این بود که قیمت کتاب بالا رفته است.
منبع:
کد:
http://book20.mihanblog.com/post/185
آنچه بر سر این خانم آمده است، نمونه عینی و عملی آن هشدارهایی است که من بارها توضیح داده ام.
در پست قبلی، مباحث مربوط به چاپ تا حدودی توضیح داده شد، در ادامه به بررسی نکات زیر می پردازیم:
1- در موقع چاپ، و مخصوصا موقع برش، سعی کنید در چاپخانه حضور داشته باشید. یک برش و یا صحافی احمقانه، می تواند به طرح جلد شما آسیب جدی بزند. و بعد هم دیگر کاری از شما ساخته نیست. آنها حتی ممکن است جلدهای خراب را هم که در چاپ خراب شده اند را به شما غالب کنند. ترفند به این صورت است که آنها کتابهایی که جلدشان خراب است را بین کتابهایی که جلد شان درست است قرار داده و بسته بندی می کنند. این حضور خود شخص شماست که می تواند جلوی این کارها را بگیرد.نباید به هیچ عنوان اطمینان کنید!
توجه کنید که شما یک نویسنده و یک شخصیت فرهنگی هستید. اما رفتار شما در برخورد با ناشرین، و یا پچاپخانه نباید طوری باشد که آنها فکر کنند با یک آدم دست و پا چلفتی طرفند! شما یک نویسنده هستید که باعشق کار می کنید و آنها یک مشت بازاری! شما چه می دانید؟! شاید آن چاپخانه به ظاهر متشخص از قماش همان حاجی بازاری های پست فطرت باشد که حج هم رفته است و از دهانش هر چه می آید می گیود و کارش برانداز کردن زن و دختر مردم است و 30 سال پیش با تصاحب امکلاک یک عده دکانی به زده و یک شبه به نان و آبی رسیده است و با پولهای حرام مظلومان سفره امام حسین می دهد و....صد البته چندین صیغه دارد و حرمسرایی و...
ای وای و صد افسوس، گویی نسل آنها که در مغازشان قبر می کندند و موقعی که می خواستند یک طاقه پارچه بفروشند، به داخل آن می رفتند و بر خود نهیب می زدند که آخر کار این می شود، مواظب باش!!
2- بعد از چاپ کتاب، باید به این نکته توجه کنید که پخش کتاب شما، چون شما به صورت ناشر مولف کتاب را چاپ کرده اید، آسان نیست.
من جدا هشدار می دهم که به حرف چاپخانه ها، و یا برخی دوستان و اعضای خانواده که هیچ سر رشته ای در چاپ کتاب ندارند گوش نکنید که کتاب را با تیراژ بالا چاپ کنید.
اینکه می گویم فروش این کتابها آسان نیست، دلیلش این است:
فرض کنید شما یک کتاب فروش هستید، می خواهید کتاب را از مرکز پخش بخرید، کتاب نه توسط نویسنده مشهوری چاپ شده( چون این کتاب اول شماست) و نه ناشر قوی پشتش است. پس تعداد کمی خواهد خرید. البته بعدا ممکن است بیشتر بشود. این بستگی به کتاب شما دارد. ولی برای شروع، شما باید مثلا 50 جلد را به یک مرکز پخش بدهید.
3- سعی کنید فقط با یک مرکز پخش کار کنید. تعداد بیشتر باعث خراب شدن بازار کتاب می شود. مثل یک جنس دو نرخی...
4- مرکز پخش، کتابها را به تعداد 50 جلد از شما خواهد گرفت. پس شما باید جایی را هم برای نگهداری بقیه کتابها در جای امن در نظر بگیرید. این مساله به ویژه برای آنهایی که به تعداد بالا کتاب چاپ می کنند وجود دارد.
5- یکی از ترفندهای چاپخانه ها برای چاپ بیشتر کتاب، آن است که به شما می گویند:
ببین، خب در این شهر 40 مغازه کتابفروشی است، تو به هر کدام از آنها 20 جلد بدهی، فروش می رود، نمی رود؟
این حرف به دلایل زیر غلط است:
1- اولا در هر شهر، یا لااقل شهرهای بزرگ که عمده فروش کتاب در آنهاست، برخی کتابفروشیها حالت تخصصی دارند. مثلا برخی کتابفروشیها صرفا کتاب تست می فروشند. برخی دیگر در زمینه کتب دانشگاهی و اصلا کتابهای درسی ندارند. برخی دیگر کتابهای پزشکی ، برخی هنری ، برخی مذهبی...
اگر فرضا کتاب شما در زمینه مذهبی باشد، مرکز اصلی فروش آن کتاب در شهر شما کتابفروشی است که در زمینه مذهب کتاب می فروشد. اگر شما 5 جلد از کتابتان در آن کتابفروشی در عرض یکماه فروش رود، یقین بدانید در یک کتابفروشی که در یک کوچه فرعی قرار دارد و کار اصلیش فروش کتب درسی است، ممکن است حتی یک جلد هم فروش نکند. ممکن است از بین این 40 کابفروشی، فقط 2 یا 3 کتابفروشی وجود داشته باشد که شانس اصلی فروش کتاب شما در آنجا هست. و حتی ممکن است برخی از اینها چون شما نمی شناسند کتاب شما را برای فروش قبول نکنند!
2- در عمل، بردن مثلا 2000 جلد به کتابفروشیهای مختلف توسط شما، کار بسیار دشواری است. در صورتی که پخش 100 جلد توسط شما، کار سختی نیست! ضمن اینکه تعدادی را هم باید برای خودتان نگه دارید و بعضی هم که به دوستانتان می دهید و...
فریب چاپخانه ها و ناشرین را نخورید و برای اولین بار تعداد کمی چاپ کنید!
در ماه محرم قرار داریم. ماهی که یادآور مبارزه مردی بزرگ و آزاده با حاکمی ستمگر و ظالم است، مردی که در این راه، جانش را فدا کرد.
خوشحالم و بر خود می بالم که با نوشتن این مطالب در این سایت، در واقع همان راه می روم. فرقی نمی کند، ظلم، ظلم است. مگر ناشری که 5000 جلد کتاب می فروشد و پول فروش 700 جلد را می دهد ظالم نیست؟من خوشحالم که می توانم با این کارم به نویسندگان و محققین کشورم کمک کنم و و در حد توانم جلوی این حقه بازیها و مال حرام خوریها و کلاهبرداریها را بگیرم. من از انجام این کار لذت می برم.