صدایـــــ معلم در کلاســــــ می پیچد
"...... جاهای خالــــی را با کلماتــــ زیر پر کنید"
و من هنــــوز
نمیدانمــــ جای خالیــــــ تو را چهـــــــ چیز پر خواهد کرد ؟
Printable View
صدایـــــ معلم در کلاســــــ می پیچد
"...... جاهای خالــــی را با کلماتــــ زیر پر کنید"
و من هنــــوز
نمیدانمــــ جای خالیــــــ تو را چهـــــــ چیز پر خواهد کرد ؟
سودی نداشت بودن ِ با تو به غیر " آه"
هرچند بی تو نیز زیان در زیان گذشت ...
هزار بار گفته ام
تو شعر نا سروده ای
نو خط نا نوشته ای
تو آن ره نرفته ای
ببين که دفتر دلم
تهی ز حرف تازه شد
بيا مرا به دست خود.......ورق بزن......ورق بزن
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ما ز دلبستگی حیله گران، بیخبریم
از پریشانی صاحبنظران، بیخبریم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] عاقلان از سر سودایی ما بیخبرند
ما ز بیهودگی هوشوران بیخبریم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] خبری نیست ز عشاق رُخش در دو جهان
چه توان کرد که از بیخبران بیخبریم؟ [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] سرّ عشق از نظر پرده دران پوشیده است
ما ز رسوایی این پرده دران بیخبریم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق
نتوان گفت که از راهبران بیخبریم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] ساغری از کف خود بازده، ای مایه عیش
ما که از شادی و عیش دگران بیخبریم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از بچگی
پر کردن جاهای خالی برایم سخت بود
فرقی نمی کرد
فارسی
تاریخ
....
جاخالی نده!
این همه جاخالی زیاد نیست؟
يه روز دل نشست و با خودش فكر كرد و گفت: سنگ ميشم .
سنگ شد و رفت ميون سنگها نشست! اما بعد از مدت كوتاهي
، عاشق يك سنگ ديگه شد ...
دنیا کوچکتر از آن است که گمشده ای را در آن یافته باشی
هیچ کس اینجا گم نمیشود...
آدم ها به همان خونسردی که آمده اند،
چمدانشان را می بندند و ناپدید میشوند...
یکی در مه...
یکی در غبار...
یکی در باران...
یکی در باد...
و بیرحم ترینشان در برف...{شاید هم بهار!!!}
آنچه به جا میماند،
رد پایی است،
و خاطره ای که هر از گاه
پس میزند مثل نسیم سحر
پرده های اتاقت را...
این عشق برای من هیچ نداشت
اما....
گلهای بالشم را " باغبان " خوبی بود
اشک های هر شب من...!!!
ساده نیست فراموشی و خاموشی
من كه هیچكس جز تو را نمی خواهم
یا به هیچ چیز جز تو نمی اندیشم
روی از من اينگونه بر مگردان
ای آرزوی دیرینه ام ...
:40:
نگاهتــــــ
کافیستــــ تا در هوای آمدنتـــــ
بمیرمـــــ . . . !
تو همیشه دعـــوتی
راس ساعتـــــ دلتنگــــی . . .