کمی از غصه هایم یاد بگیر که وقتی بودی با فکر رفتنت و وقتی
رفتی با فکر بر نگشتنت همراه من ماند!!
کمی از غصه هایم یاد بگیر که وقتی بودی با فکر رفتنت و وقتی
رفتی با فکر بر نگشتنت همراه من ماند!!
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
پ.ن:شعر مولانا هست که استاد شجریان تصنیفش رو خونده من این 2 بیتش رو خیلی دوست دارم خیلی زیاد
حــآلا دیگــَــر ســـآعت ـهـــایَمـ
بـــِ وقتــــِ بودنَتــــ
شــرعـے شدــِہ انـــد
ستـــایشــ مے کنـَـمـ آغــوشَتـــ رآ : )
نقل قول:
به هیچ روزی پس ات نمیدهم!
به هیچ ساعـــــتی
به هیچ دقــــیقهای
به هیـــــچ، هیچـــــی!
ســـــــ ـــــــخت چسبیدهام
تـــــــ ـــــــــ ـــــمامـــــــت را...:40:
نخند و با خنده هات باز منو دلخور نکن
نگو دلت با منه دیگه تظاهر نکن ...
ببین ازت بریدم خسته ام از دو روئی
از تو برام چی مونده به جز بی آبرویی ...
ای کاشــــــــ
قبل از اینکه عشق را گاز میزدیــــــــم
آنرا میبوییدیــــــــم...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
من به تو نمی رسم ای همه خوبی من
تو نه دور میشی نه نزدیک به پای چوبی من
ـســـهم ما از این زمان نا متناهـIــی
هیــچ چیز نیستــــ ـ
جـــــOــــز
لحظــه ای که در آن زندگــIــی می کـــOـنیم ..
هيچ جز حسرت نباشد كار من
بخت بد، بيگانه ئي شد يار من
بي گنه زنجير بر پايم زدند
واي از اين زندان محنت بار من
واي از اين چشمي كه مي كاود نهان
روز و شب در چشم من راز مرا
گوش بر در مي نهد تا بشنود
شايد آن گمگشته آواز مرا
گاه مي پرسد كه اندوهت ز چيست
فكرت آخر از چه رو آشفته است
بي سبب پنهان مكن اين راز را
درد گنگي در نگاهت خفته است
گاه مي نالد به نزد ديگران
«كاو دگر آن دختر ديروز نيست»
«آه، آن خندان لب شاداب من»
«اين زن افسرده مرموز نيست»
گاه مي كوشد كه با جادوي عشق
ره به قلبم برده افسونم كند
گاه مي خواهد كه با فرياد خشم
زين حصار راز بيرونم كند
گاه مي گويد كه، كو، آخر چه شد؟
آن نگاه مست و افسونكار تو
ديگر آن لبخند شادي بخش و گرم
نيست پيدا بر لب تبدار تو
من پريشان ديده مي دوزم بر او
بي صدا نالم كه، اينست آنچه هست
خود نمي دانم كه اندوهم ز چيست
زير لب گويم، چه خوش رفتم ز دست
همزباني نيست تا بر گويمش
راز اين اندوه وحشتبار خويش
بي گمان هرگز كسي چون من نكرد
خويشتن را مايه آزار خويش
از منست اين غم كه بر جان منست
ديگر اين خود كرده را تدبير نيست
پاي در زنجير مي نالم كه هيچ
الفتم با حلقه زنجير نيست
آه، اينست آنچه مي جستي به شوق
راز من، راز زني ديوانه خو
راز موجودي كه در فكرش نبود
ذره اي سوداي نام و آبرو
راز موجودي كه ديگر هيچ نيست
جز وجودي نفرت آور بهر تو
آه، اينست آنچه رنجم مي دهد
ورنه، كي ترسم ز خشم و قهر تو
پـــ ـ ـ ــــــــسرک ارضا نشد ...
بیرون کشید از رابـــ ــ ـ ـ ــــــطه و
رفـــــــــ ـ ــ ـــــــت.
دخترک امـــــــــــــــــــــــ ـــا...
باردار شده بود از
خــــ ـــــــاطـــ ـــ ـ ــ ــره ها
هر شب تو آسمون ها ...دنبال تو ميگردم ... دنبال يك ستاره ام ... اما پيداش نكردم !!
سرگردون لا به لاي ... ابرهاي پاره پاره !! ... چشمك بزن ستاره :46:... منتظر اشاره ام
صاف کن حنجره را
باز کن پنجره را
تو بزن داد
بزن داد
داد
داد
داد بزن:
مرگ بر هر که جفا پیشه کند بعدِ وفا ...
تا دســتــــ بــهــ قـــلــم میبرمـــ
تـــــو تمام واژهــ هــــا میشویـــ
.
.
.
بـــا یــــکــــ واژهــ
من چگونه خـ ـ طـ ـ خـ ـ طـ ـ یـ ـ کنم تو را؟؟؟
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را زکمندت برهانم
من درد ها دارم از تو در دل خود
من بی مهری ها دارم از تو در دل خود
به که گويم زان درد دل خود
شايد که روزی اندیشی در دل خود
من منتظر تو هستم درد دل خود
از این گریه چه میدونی
نه دردمی نه درمونی
به چه امید میخوای باشی
که پیش دردام بمونی ...
سبب منم که میشکنم ...
____ گیرمــــ ــــ ــ کــ ِ ...
__ از دیوار ِ کوتاه ِ دلمــــ ـــ ..
_____ ســــ اده مـے پرے
_ با حصار ِ ...
____ بلندِ خیالمـــــ ـــ ..
__ چــ ِ مـے کنـے ؟! ..
قلبم به شماره معکوس می افتد
می افتم روی سربالایی "چه کنم؟"
چه کنم با فرمانت که ایستاده روی گلویم؟
به من رحم نمی کنی
به جانهایی رحم کن که فرداشان محتاج فریاد من است
حکایت من و تو حکایت آسمان و زمین است
فقط چیزی شبیه رعدوبرق مارا به هم می رساند
خسته ام
از تکــ ـ ـ ـ ـ ــرار پی در پی و بی حاصل ِ
روزهایی که شب می شود
و شب هایی که صبح نمی شود
با کوچه اواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم
چیزی جز تنهایی با من نیست
شب هست و شوق شب کشتن نیست...
تو رفتی و تو آسمون ستاره سهیل شدی
اين روزها پرم از لحظه هايی
كه دوستشان ندارم...
نـــِمے دانــَمـ چـــرآ ... ؟
عـآدتـــــ کــَـردـــه ایمـ کـــه یــکے بــآشـدـ ...
و دیـگـــرے نبــاشدـ
انــگار اگــر هر دو باشند ،
تـَمــــآمـ معادلاتـــــِ دنـــیا به همــ مے ریـــزدـ ـ ... !
نفس می کشم نبودنت را
نیستی
هوای بوی تنت را کرده ام
می دانی
پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است
به همه ی زوج های خیابان های بارانی و کوچه های بهاری حسودی می کنم ...
گرما زده می شوم ، تو را کم دارم
سرما میخورم ، تو در خونم پایین آمدی ...
تو نیستی
آسمان بی معنیست
حتی آسمان پر ستاره
و باران
مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد
تو نیستی
و من چتر می خواهم ...
چه مصیبتی می شود وزش باد
دلم برای موهایت هم تنگ شده...
هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد در چشمانم لباس سیاه پوشیده...
خودم را به هزار راه میزنم
به هزار کوچه
به هزار در
نکند یاد آغوشت بیفتم ...
کاشکی میشد که یک شب مهمون خواب من شی
حتی واسه یه لحظه رویای ناب من شی
دیدار ما عزیزم باشه واسه قیامت
اما بدون به دوریت هرگز نکردم عادت...
صدايت درگوشم زمزمه می شود ونگاهت درذهن مجسم... ولی من تو را
می خواهم نه خيالت را.
گوییا یادش درونم مرده است
او که احساسم به یغما برده است
شوق دیدارش ندارم من دگر
چون جفاها برسرم آورده است
زشت گویی های او بی انتهاست
تلخ و سوزاننده و بی پرده است
دل نبندم بیش از این بر نارفیقان دغل
شیشه دل را شکسته ، خاطرم افسرده است
بر من منگر، تابِ نگاهِ تو ندارم؛
آن كس كه تو می خواهيش از من به خدا مُرد؛
او در تنِ من بود و ندانم كه به ناگاه،
چون ديد و چه ها كرد و كجا رفت و چرا مُرد...
آسمان روشن آبی
کنون ابر ملال انگیز
سپید پوشیده بودم با موی سـیاه
اکنون سیاه جامه ام با موی سپید!
می آیم ، میروم
می اندیشم که شاید خواب بوده ام
خواب دیده ام ، خواب بوده ام
اما همه چیز ... یکسان است و با این حال نیـــــست!
خواب در بیداری - [زنده یاد] فرهاد مهراد
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهد شد.
چهـــارفصل راگشتـــAـم ، تکانــــ دم
لابه لای اینهمـــEــه ،
یک "جفتــــــ ـــ ـ" انتظار ،
دست نخــOــورده.. قـــدیـمی ..
هنـــOــوز "این پا و آن پـــا" می کنــAــ د ..
لحظه هام پر شده از دوست داشتن تو
واسه من قشـنگه عشق و خواستن تو
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
کوله بارت بربند ! [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
شاید این چند سحر فرصت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا را
و بفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم
می شود آسان رفت
می شود کاری کرد که رضا باشد او
ای سبکبال ، در این راه شگرف
در دعای سحرت ، در مناجات خدایی شدنت
هرگز از یاد نبر
من جامانده بسی محتاجم......
علامت خانه بودن من
همین پنجره رو به آفتاب است
تا تو نیایی
پرده را نخوهم کشید...
بیــــــــــــــا
جلوتر نیا!
خاکستر می شوی.
اینجا دلی را سوزانده اند...
رفتي و از رفتن تو ... قلب آيينه شكسته
كوچه ها در خلوت شب ... پنجره ها همه بسته
آسمان خاكستري رنگ ... بغض باران در نگاهش
خنجري در سينه دارم ... توده ي ابر سياهش
بي تو من از نسل بارانم...بارانم ... چون ابر بهارانم ... گريانم ... گريانم
بي تو من با چشم گريان سيل غم برد آشيانم ... خواب سرخ بوسه هايت مي نشيند بر لبانم !!
فقط خدا میدونه چقدر ازت نفرت دارم ........
فقط خدا میدونه چقد عاشقتم ...
فقط خدا میدونه کی قراره خونمو بریزی .....
عشق... نفرت... من... تو ...
لبت یه چیزی میگه چشات یه چیز دیگه
چطور باید فهمید کدوم دروغ میگه ؟؟؟؟ :41:
لازم می دونم یکــــــ سری قوانین این تاپیک رو به دوستان یادآوری کنم تا بتونه روند ِ خوب و پرباری داشته باشـــــه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
1-خـــــوااااااهشا پست تکراری ارسال نفرمایید.
2-به خاطر جلوگیری از شلوغ شدن بیش از اندازه ی تاپیک از این به بعد هر کاربر مجاز به دادن 1 پست در روز خواهد بود !
3-شعرایی که قرار میدین مطابق با حال خودتون باشه نه صرفا جنبه ی افزایش پست و به خاطر زیبایی ِ اون !
4-اگه خواستین عکسی کنار پست بزارید حجمش رو کمتر کنید تا جلوه ی بهتری داشته باشه.
مرسی از همکـــاریتون [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]