اینایی که گفتی یه نمه آشنا می زنن ولی فکر کنم خیلی قدیمی باشن نه؟
چیزی یادم نمی یاد
اینایی که گفتی یه نمه آشنا می زنن ولی فکر کنم خیلی قدیمی باشن نه؟
چیزی یادم نمی یاد
سلامنقل قول:
ایول اره عروسکی بود
خیلی هم با حال بود...اخ از وقتی این پست را خوندم همش فکرم درگیره اسمش چی بود:41::41:
سلام بچه ها
الان كه فكر ميكنم ميبينم اون زمان تلويزيون در ساخت كارتونهاي عروسكي خيلي خوب كار ميكرد
چند وقت پيش هم برنامه " دو قدم مانده به صبح " مرضيه برومند رو دعوت كرده بود و ياد خيلي از اين كاراكترهاي عروسكي برامون زنده شد .
اين نماهنگ عروسكي رو هم دوباره نشان دادند كه ديدنش خالي از لطف نيست :
3GP با حجم 1.66 mb
کد:http://morteza3sn.persiangig.com/video/tanbal.rar
كار و انديشه نبود ؟نقل قول:
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلامنقل قول:
نه دادا
اونو یادمه..
اینی که دوستمون گفتن یه بابا بزرگ بود و یه نوه به اسم قلی
نمی دونم توی شعر اول برنامه می خوندن
یا یکی از داستنهاش بود
درباره ضرب المثل"از هول حلیم افتاد تو دیگ" بود
البته احتمالا داستان یکی از قسمتها بوده:31::31:
سلام
ميدونستم [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
ولي شعر كار و انديشه يادتونه ؟
وزن آهنگش هم يادتونه ؟
ميگفت :
من كارم من كارم
بازو و نيرو دارم
از تنبلي بيزارم
...
بعد انديشه ميگفت
اسم من انديشه
به كار ميگم هميشه
بي كار و بي انديشه
...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
همينطور كه دارم مينويسم خندم گرفته
يادش بخير
حالا اين شعري رو كه حسين آقا نوشتن
رو با همين آهنگ خوندمنقل قول:
قلي و بابا حكيم روي الاغ سوارن
توي الاغ سواري ديگه لنگه ندارن
ياد اين كارتون افتادم
ببينم چيز نبود
همون كه ميگفت يه نوه دارم از گل بهتره
همش بايد بهش بگم اينو بخور اونو نخور
اينو بپوش اونو نپوش
بعد نوه هه ميگه
من هم يه پدربزرگ دارم كه نميدونم چي چي
بقيه اش يادم نمياد
از دست شماها آدم رو ياد چه چيزهايي ميندازين
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
سلام
ماریو جان دادا ممنونم
اما این کار و اندیشه هم خدا بود ها...به به من خیلی از این اندیشه خوشم می اومد
اما به نظرم در برنامه های عروسکی
مدرسه موشها
خانه مادربزرگ
هادی و هدی چیزه دیگه ای بودند...
من از چاق و لاغر خیلی خوشم می یومد
خونه مادربزرگه چه شعر قشنگی داشت!
خونه مادربزرگه هزارتا قصه داره
خونه مادربزرگه گیاه و سبزه داره
کنار خونه ما همیشه سبزه زاره
دشتاش پر از بوی گل اینجا همش بهاره
دل وقتی مهربونه شادی می یاد می مونه
خوشبختی از رو دیوار سر می کشه تو خونه
بچه ها كسي يادش نيومد اسم كارتون چي بود ؟ ( قلي و بابا حكيم ...)
راستي برنامه ديدنيها يادتونه كارتون نبود اما خيلي قشنگ بود . اسم مجريش چي بود ؟ من كه يادم نمي ياد .
راستي يه كارتون ديگه .
كارتون ميمونها رو يادتونه . يه مادر ميمون بود با هفت هشت تا بچه ميمون كوچولو كه آخريش خيلي شيطون بود . كارتون خيلي باحالي بود .