تجربه ای که فول ویا را در تمامی لحظاتی که با من بود به طور کامل به خود مشغول کرده بود ، نه کشف من بود و نه حتی کشف عشق یا کشف مردها ، بلکه کشف خودش بود .
شاه گوش می کند ( خاطرات کازانووا)
Printable View
تجربه ای که فول ویا را در تمامی لحظاتی که با من بود به طور کامل به خود مشغول کرده بود ، نه کشف من بود و نه حتی کشف عشق یا کشف مردها ، بلکه کشف خودش بود .
شاه گوش می کند ( خاطرات کازانووا)
هیچ تیری ، تیر خطا نیست .
شاه گوش می کند( آینه-هدف)
چیزهایی که زن ها درباره عشق گفته اند همه شان اشتباه بوده . زن ها انواع و اقسام حرف ها را زده اند ولی همه شان اشتباه است . همه تجربه هاشان هم اشتباه است . آنها به حرف هایی که می زنند اعتقاد دارند نه به خود تجربه ها . به همین خاطر است که این قدر بی منطق اند .
شاه گوش می کند ( عشق دور از خانه )
هر وقت رویای چیزی رو می بینیم اون دیگه هیچ وقت حقیقی نمی شه .
شاه گوش می کند ( عشق دور از خانه )
خارجي بودن يك جور حاملگي مادام العمر است ، با يك انتظار ابدي ، تحمل باري هميشگي و ناخوشي مدام .
هم نام
زندگي خودش را همان طور كه بوده و هست قبول دارد و اين يك موهبت بزرگ است
هم نام
اگر می بینید کسی کار بزرگی نمی کند، برای این است که یا لباسی ندارد که بهش تکلیف دهد، یا اساسا آدم کوچکی ست.
کافه پیانو - فرهاد جعفری
ازم پرسید: بابایی، ما پولداریم؟
گفتم: نه. ما طبقه ی متوسط ِ رو به پایینیم.
پرسید: یعنی چی؟
گفتم: یعنی نه انقدر داریم که ندونیم باهاش چی کار کنیم، نه انقدر ندار و بدبخت و بیچاره ایم که ندونیم چه خاکی بریزیم سرمون.
آن وقت بهش گفتم: متوسط بودن حال به هم زنه گل گیسو. تا می تونی ازش فرار کن. پشت سرت جا بذارش... نزار بهت برسه
کافه پیانو - فرهاد جعفری
ازش پرسیدم وقتی پدرش مرده چه حالی داشته؟پرسید: چطور مگه؟گفتم: هیچی . همین طوری ... می خام بدونمگفت وقتی پدر پیرش داشته از بیماری کبدی می مرده، دستش را گرفته بوده توی دستش. داشته یواش یواش می مرده و بدنش سرد و سردتر می شده. برای همین، خیال می کند دست او –یعنی پسرش که پدر من باشد- از حد معمول داغ تر است و نکند تب دارد. این است که برمی گردد و بهش می گوید تب داری بابا جان.صدایش داشت به وضوح می لرزید و معلوم بود که دارد به سختی خودش را نگه می دارد که نزند زیر گریه. اما کمی که گذشت، یعنی همین که توانست خودش را جمع و جور کند، ادامه داد و گفت که پدرها این طوری بچه هایشان را دوست دارند. یعنی تا این حد عمین و خالصانه است عشق شان. که وقتی خودشان بدنشان یخ زده و دارند می میرند، باز هم دلشان پیش بچه هایشان است و فکر می کنند آن ها هستند که تب دارند و نکند یک وقت طوری شان بشود
کافه پیانو - فرهاد جعفری
بهش گفتم: زندگی ما زندگی جالبیه. بین تراژدی محض و کمدی ناب، دائم داره پیچ و تاب می خوره. یعنی یه جورِ غم انگیز خنده داره یا شایدم یه جورِ خنده دار، غم انگیز باشه. چیزی هم نیست که وسطشو پر کنه . همه ی نکبتی هم که دچارشیم، مال همینه .... همین که هیچی مون حد وسط نیست
کافه پیانو - فرهاد جعفری