-
مونیکا خانم فکر کنم شما علاقه خاصی به حرف ((ت))دارید نه!!!
***
تمام حرفهای سخت کتاب کلاس سوم را
با چشمهای بسته بخواند
و میتواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیآورد از روی بیست میلیون بردارد
و میتواند از مغازه ی سیدجواد ، هرچه که لازم دارد ،
جنس نسیه بگیرد
و میتواند کاری کند که لامپ "الله "
که سبز بود : مثل صبح سحر سبز بود .
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
-
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پردۀ اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
-
ته مانده های روز را
با آخرین لیوان چایم
سر می کشم هر عصر
وقتی گلوی خواب را
در آستان صبح می برند
باقی رویاهای شب را
تف می کنم
حل می شوم
بی رنگ بی شکل
در آبگیر ذهن گله
...
-
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین درآید که منم
-
ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست
گر سر برود سرَ تو با کس نگشاییم
-
ما در ره عشق تو اسیران بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم
بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم
-
منو باش که قصه هامو
برات مو به مو ميگفتم
می خواستم غرق تو باشم
تاکه از نفس بيو فتم
روی سنگ فرش نگاهم
قدماتو می شمردم
تو رو فرياد ميکشيدم
نمی ديدمت می مردم
-
می خوردن و شاد بودن آیین من است
فارغ بودن ز کفر و دین دین من است
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین من است
-
تنها بهانه من برای نوشتن
اندوهی است که نبايد زمزمه کنم
من سکوت را می¬فهمم
و تا لحظه سبکباری خواهم نوشت
يادداشت¬هايم را همه می¬خوانند
چيزی برای پنهان کردن ندارم
که من در خفا زندگی می¬کنم
رفتنم را جشن می¬گيرند
و آمدنم را سياه می¬پوشند
گناه من سرخوشی است!
-
تو گواه باش ، خواجه ، که ز توبه توبه کردم
بشکست جام توبه ، چو شراب عشق خوردم
به جمال بی نظیرت ، به شراب شیر گیرت
که به گِرد عهد و توبه نروم دگر ، نگردم