مـُحَرم روزگار من است !!
وقتی هر روز دسته های ِ شعرم ...
عزا دار ِ تو اند
Printable View
مـُحَرم روزگار من است !!
وقتی هر روز دسته های ِ شعرم ...
عزا دار ِ تو اند
چرا وقتي که آدم تنها ميشه
غم و غصه اش قد يک دنيا ميشه
ميره يک گوشه پنهون ميشينه
اونجا رو مثل يه زندون ميبينه
غم تنهايي اسيرت ميکنه
تا بخواي بجنبي پيرت ميکنه
وقتي که تنها ميشم اشک تو چشام پر ميزنه
غم مياد يواش يواش خونه دل در ميزنه
ياد اون شب ها مي افتم زير مهتاب بهار
توي جنگل لب چشمه مي نشستيم من و يار
غم تنهايي اسيرت ميکنه
تا بخواي بجنبي پيرت مي کنه
ميگن اين دنيا ديگه مثل قديما نمي شه
دل اين آدما زشته ديگه زيبا نمي شه
اون بالا باد داره زاغه ابرا رو چوب ميزنه
اشک اين ابرا زياده ولي دريا نميشه
غم تنهايي اسيرت ميکنه
تا بخواي بجنبي پيرت مي کنه
غم تنهایی - فریدون فروغی
قدِ خاموشی ِ یک زیرگذر ، غمگینم
مثل گنجشک ( که خورده به سپر) غمگینم
رفتم از دست و نیاورد به دستم ، دستی ..
من ازین – دست " مکرر" ، چه قَدَر غمگینم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
دلم هوای خودم را کرده است
ایــن روزهـــا
بیشــتر از هــر زمــانی
دوسـت دارم خــودم باشــم !!
دیگــر نـه حــرص بدســت آوردن را دارم
و نه هـــراس از دســت دادن را ..
هرکـــس مـــرا میـــخواهد بـخـــاطــر خــودم بخواهــد
دلــم هـــوای خـــودم را کـــرده اســت ..
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
موهات در دست باد ...
شلاقی ست بر پیکر ِ آسمان
ابرها از درد ِ کبودی می گریند
من،این چشم های بی تو رابه کجای این شهر بدوزمکه هنوز نرفته باشی؟کامران رسول زاده
من مانده ام
و یک لیوان قرمز
تنها !.
و فصل مشترکمان قند است
که از عشق
دیگر
درون دلمان آب نمیشود .
من مانده ام
و یک دیوان حافظ
تنها !.
و خدایی که سرانگشت تقدیرش
به هر صفحه ای میرسد
یک فال می آید
همیشه
خدا/حافظ .
دلم قدم زدن میخواهد . . .
در یک وجبی پیاده رو . . .
یک قدم تا آسمان . . .
پرواز با بوی یاس ها . . .
خیس و نمناک شدن با باران . . .
دلم کمــی آرامــش میخـــواهد با یک نــخ سیگــار !
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
از با تو بودن برایم عادتی ساختی
که هرگز بی تو بودن را باور ندارم
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
بوی خونم
چرا تو را برنمیگرداند
کوسهی آبهای گرم
- گروس عبدالملکیان
- کتاب: هیچچیز مثل مرگ تازه نیست