تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم
دیوان حافظ
Printable View
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق
هر دم آيد غمي از نو به مبارك بادم
دیوان حافظ
دوش مرغی به صبح می نالید
عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
لب باز مگیر یک زمان از لب جام ......... تا بستانی کام جهان از لب جام
در جام جهان چو تلخ و شیرین به هم است ....این از لب یار خواه و آن از لب جام
خواجه حافظ رحمه الله عليه
---------- Post added at 06:39 AM ---------- Previous post was at 06:37 AM ----------
ماهي از سر گنده گردد ني زدم ......... فتنه از عمامه خيزد ني زخم
مولانا جلاالدين رحمه الله عليه
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالی که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد
در خواب بدم مرا خردمندی گفت .......... کاز خواب کسی را گل شادی نشکفت
کاری چه کنی که با اجل باشد جفت؟ ............ می خور که به زیر خاک میباید خفت
حكيم عمر خيام نيشابوري
.
.
.
تاب بنفشه مي دهد طره مشك ساي تو
پرده غنچه مي درد خنده دل گشاي تو
خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی
وطن خاکي سراسر افتخار است
که از جمشيد و از کي يادگار است
وطن يعني نژاد آريايي
نجابت مهرورزي با صفايي
وطن خاک اشوزرتشت جاويد
که دل را مي برد تا اوج خورشيد
وطن يعني اوستا خواندن دل
به آيين اهورا ماندن دل
وطن تير و کمان آرش ماست
سياوشهاي غرق آتش ماست
وطن منشور آزادي کورش
شکوه جوشش خون سياوش
وطن نقش و نگار تخت جمشيد
شکوه روزگار تخت جمشيد
دل مست مرا هشیار گردان ........ ز خواب غفلتم بیدار گردان
چنان خسبان چو آید وقت خوابم .........که گر ریزد گلم ماند گلابم
زبانم را چنان ران بر شهادت ........ که باشد ختم کارم بر سعادت
تنم را در قناعت زنده دل دار .......... مزاجم را بطاعت معتدل دار
نظامي گنجوي
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزه خود را به گمانی که شب است
تو را سری است که با ما فرو نمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید